هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

هرکجا محرم شدی

چشم از خیانت بازدار

ای بسا محرم

که با یک نقطه مجرم می شود

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب

مدتیه ننوشتم تو دفترم

یه خورده هم روند مثبت اندیشیم دچار تقطیع و تزلزل شده

اما هنوزم حرفهای کامران میاد تو ذهنم

و یه اتفاق خوب دیگم که افتاد با یه دوستی آشنا شدم که به ظاهر 11 سال از من کوچیکتره اما در واقع تفکر و حرفها و اندیشش خیلی از من بزرگتره

خوشحالم از آشناییش و خدا رو شکر می کنم چون کمک می کنه به مثبت بودنم و همراهیم میکنه

این آشنایی رو هم مدیون عاطی هستم که توی وایبر خیلی اتفاقی بخاطر بحث مثبت اندیشی که با هم داشتیم، یه گروه تشکیل داد و این دوستی و آشنایی شروع شد

تو این گروه راجع به مباحث خوب و مثبت و مفیدی صحبت می کنیم و سعی می کنیم با هم راجع به خدا و تمرکز و شکرگزاری و مثبت بودن و اندیشیدن حرف بزنیم

گروهی که اسمش در آغوش نور هست و زمینه اش بیت الله الحرام :)

دوستش دارم این جمع رو

خدا رو شکر می کنم به خاطر این آشنایی و امیدوارم که همیشه مثبت و مفید باشیم واسه همدیگه

بر عکس خیلی جمعهای دیگه و قدیمی که وقتی بهشون سر میزنم یا درونش قرار می گیرم هیچ انرژی خاصی ندارن حتی گاهاً باعث منفی شدنم میشن این دوست و این گروه باعث مثبت شدنم میشه 

طوری که دلم تنگ میشه و هر روز بهشون سر میزنم :)

این دوستی واسم با ارزشه (و همیشه دوستیها برام با ارزش بوده حداقل سعیمو کردم اما بعدها گذر زمان و عوامل دیگه باعث کدر شدن و قاطی شدن مسائل در دوستی شده که شاید هر دو طرف توش مقصر بودیم و البته هر دو طرف محق) 

این دوست خصلتهای بسیار خوبی داره

مثل خیلی از هم سن و سالاش لوس و بی جنبه نیست

بسیار مودبه و محترم و بقول معروف احترام طلب

اینقدر مودب رفتار می کنه که تو هم نا خودآگاه بهش احترام میزاری 

دلش خداییه و همیشه شکر خدا رو میگه و همه چیزو از باب نعمت خدا می بینه

با اینکه کوچیکتره اما اصن حس نمی کنی 

تو زمینه هایی کار کردیم که مشترکه و درک می کنیم (بقیه به سخره می گیرن) مثل تمرکز، مراقبه و ...

یه برخورد خیلیییی تحسین آمیزی که با منم داشت این بود

سر یه شوخی من گله کردم ازش و البته که منم شوخی گرفتم اما بقدری خوب برخورد کرد که تعجب کردم

به خودشم گفتم: 

بجای اینکه مثل خیلیای دیگه برگردین بگین چقدر زودرنجی و زود بهت بر میخوره، و منو متهم کنید و تقصیر خودتونو به گردن نگیرید، و برید بالا منبر که نباس اینطوری باشیو فلان ... بجاش منو تحسین کردید و به اعتماد به نفس و خصلت خوب تعبیر کردید و این اولین باری بود که این برخوردو تعبیر رو می شنیدم 

خیلی ازش تشکر کردم 

مثل استادی می مونه که دارم ازش یاد میگیرم تعبیرات و معانی ای رو ازش می شنوم که درکش کردم قبلاً ولی نمیدونستم چیه یا تعریفی ازش نداشتم یا بزبون نمیشد آورد 

این بین تجربیات خوبی از تمرینهای تمرکز داشتم با اینکه خیلی کم بود اما انعکاسهای جالبی تو زندگی دیدم که جالب و  دوست داشتنی بودن و گاهی عمیق ...

امیدوارم که این دوستی و روند مثبت و خوب و یادگیری ادامه داشته باشه و با هم دیگه یاد بگیریم

خدایا شکرت بابت این آشنایی و ممنون که کمکم می کنی

<<<<<<<<<<

به یه نتیجه ای رسیدم 

من تو این روند مثبت اندیشی تصوری که کار می کردم روش این بود:

من خوبم و شاد و سر حال و سلامت 

و هر جا میرم و وارد میشم شادم و همه منو دوست دارن ...

اما یه اتفاقاتی افتاد که مغایر بود با این تصور (البته بعضی چیزاش عینیت هم پیدا کرد) که تعجب کرده بودم چرا ...

نمیدونم دیشب یا پریشب بود که داشتم فکر می کردم یهو حرفهای فایل 27 اومد تو فکرم راجع به غلطهای مصطلح و اینکه اگه معلول محبت کردنت رو دیگران و عوامل بیرونی قرار بدی باعث میشه که وقتی جبران نشد و یا برخوردی شد که نتونستی تحملش کنی، توقع و زودرنجی و غیره برات بوحود بیاد، ولی وقتی معلول محبت کردنت رو درونی قرار بدی و در قلب و وجود خودت اونوقت دیگه هیچ انتظاری از بقیه نداری...

من اینو یادم میومد و گهگاهی تو ذهنم مرور می کردم وقتی موقعیتهای اینچنینی برام پیش میومد اما فکر می کنم اون شب درکش کردم که تصور من باید اینگونه می بود :

من هرجا وارد میشم با محبت وارد میشم و من همه رو دوست دارم ...

پس باید روی این تصور متمرکز بشم :)

* اینکه خودت چیزی رو تجربه و با عقل و درک و وجود خودت درک کنی و بهش برسی خیلی شیرینتر و اثر گذارتر از تکرار صرف گفته های دیگران هست :)

خدایا شکرت :)

<<<<<<<<<<

دو سه روزه سرما خوردم البته سخت نیست ولی خب اذیت می کنه، مجبوری همش غذاهایی بخوری که طبعاً سرد هستن، در نتیجه بی حس و حال میشی یا مغزت کار نمی کنه خیلی و زود خسته میشی

دیروز اومدم کارامو انجام بدم اونی که میخاستم نتونستم، امروز اون تیکه این هفته رو انجام دادم فقط، ولی اصلش و درسهای دیگه مونده هنوز، باید درستش کنم تا 4 شنبه و درسهامم بخونم 

خدایا کمکم کن زود خوب بشم و به همه کارها و درسام برسم :) 

خدا جونم دوست دارم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۲ ، ۱۰:۳۶
برگ سبز
بشدت به موبایل داران اندرویدی پیشنهاد می کنم نرم افزار پرده عاشورا رو دانلود کنن (اونایی که حجم دارن با صوت اونایی که کم دارن بی صوت)

مخصوصا اونایی که معرفت بیشتر نسبت به امامشون و وقایع عاشورا رو خواستارن 


اونایی هم که آندروید نیستن حداقل مقتل ملهوف که به لهوف هم شهرت داره و خیلی هم اعتبارش رو تایید کردن یه سرچ بزنن و دانلود کنن فقط با ترجمه باشه که ترجمه ش رو بخونید

یه نمونه


خودمم همین دو سه ساعت پیش به دنبال سرچ و دانلود زیارت ناحیه مقدسه و مقتل بودم که پیداش کردم، عاااالیست هم از نظر نرم افزاری و جلوه و کاری که شده هم محتوی، وااااقعا دم سازندگانش به شدت گرم از صمیم قلب، خدا خیرشان دهاد

بخشی از نرم افزار رو که قسمت معرفت بود و از مقاتل مختلف آورده بود به اندازه 15 مین خوندم و اشکم در اومد ...

حتما حتما بخونیدش 

و التماس دعای فراوون از همگی


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۲ ، ۰۲:۲۱
برگ سبز


 دلم واسه مداحهای قدیمی تنگ شده

خیلی خیلی

همونا که آروم و سوزناک میخوندنو چنونی اشکت در میومد و میسوختی که ...

نه الانیا که با نعره کشیدن و ببخشید جر دادن خودشون سعی می کنن اشک در بیارن

همونا که به خودشون جرات سبک بازی نمی دادن واسه امام حسین همونا که همه سعیشون انتخاب شعر درست و سنگین برای مداحی بود

و هیچ شعری سوزانتر و رساتر از شعر محتشم نبود : باز این چه شورش است که در خلق عالم است

و حالا شعر میخونن استغفرلله تمام ارزش این قیام رو سبک می کنن به نظرم 

درسته که میگن بزارید عزاداری کنن حتی به زبون خودشون حتی به دل خودشون و سخت نگیرید اما یه جاهایی واسه یه کسایی واقعا قباحت داره

این حرف مال زمانی بود که ملت سواد نداشتن نه حالا که جوونه سواد داره خدا رو شکر اما دریغ از درک ارزشو جایگاه این واقعه

فقطم جوونا نیستناا ...

مداحان معروفمونم وقتی نگاه کنی و دقت میبینی خیلیییی همه چیزو خودمونی کردن با امام حسین

عظمت این قیام رو گاهی خواسته یا ناخواسته میارن پایین

ملت درک نمی کنن، ملت اصلا بی سواد، شما که سواد داری ، نباید یخورده بسنجی کارتو و تو سعی کنی درک ملتو بیاری بالاتر؟!!!، خدا رو شکر همه دیگه با سوادنو دانشگاهی، چیه دلتونو خوش کردین به نعره کشی و اشک ملتو به زور درآوردن؟!!! یا استغفرلله قر میدین واسه عزاداری؟!!!!

بخدا بعضی آهنگها رو که میشنوی ناخودآگاه قرت میگیره تا اشکت !!! :|

درسته خیلی روضه هایی که سخنرانان میخونن تکراری شده واسه جوونا (خیلی وقتا واسه خودم پیش اومده و حتی دلمو زده این روضه ها، حتی شاکی شدم که بابا یه چیز جدید بگید تو رو خدا، اینا دیگه اشک در نمیاره) و بجای جاذبه دافعه ایجاد می کنه، اما نه اینطوری، نه به این روش که دیگه بی احترامی و تیشه و ریشه و قص علی هذا ...

آره یه حرف جدید بزنید، درک من و برداشت من اینه : قطعا واقعه ای به عظمت عاشورا بینهایت حرف واسه زدن باید داشته باشه، حداقل اینقدری داره که واسه ماها و نسلهای بعدمونم جا داشته باشه، نه؟!!! پس چرا یا از این ور بوم میفتید یا از اون ورش؟!! این همه کتاب مستند و معتبر وجود داره، ینی نمیشه از اونا برای عزاداریهاتون استفاده کنید؟!!! نمیتونید آیا؟!!!!

من جوون تشنه ی شنیدنم و یاد گرفتن، چرا این تشنگی رو بجای سرابهای غیر مفید و بعضا چرند و تحریف، با واقعیت و نکات جدید سیراب نمی کنید؟!!!

کاش بشه

کاش بشیم

کاش بتونید

کاش بتونیم


*اشتباه نشه، همه اینطوری نیستن، خیلی جاها هم خوب بوده، اما مثلا منی که معروف میشم و سری تو سرا در میارم قطعا مسئولیتم سنگینتره، نشه که یوقت چشم باز کنم ببینم کوتاهی کردم و هرچی قبلنا خوندم و ملت کیف کردنو دعام کردن، حالا سبک شده باشه و خودمو با یه کار یا یه رفتار سبک کنم، بله، واقعا به یه کار بنده، که همه نه، ولی بخش عظیمی از اعتبار و کارت بره زیر سوال و فراموش بشه ...

ارزشها رو حفظ کنیم انشالله

........

تو تی وی یه فیلمی داشت نشون میداد باباهه داشت میرفت کربلا، دوتا پسرم داشت، موقع خداحافظی پسرش گفت بابا! تو که اینقدر امام حسین و عزاداری رو دوست داری پس چرا نمیزاری ما بریم هیئت؟!

باباش اومد نشست بغلش کرد و گفت: پسرم من با عزاداری و هیئت رفتن شما مشکلی ندارم اما نه هر عزاداری ای! مثلا اسم تو حسینه، دوست داری کسی اینطوری صدات کنه؟! سین سین سین؟!

پسرش گفت نه

پس باید مراقب عزاداریهامون باشیم و بی احترامی نکنیم

خیلی نکته آموزشی خوبی بود واقعا

از یه طرف این آموزشو درک رو باید الگو قرار داد و رعایت کرد و مداحا یاد بگیرن

از یه طرفم نشون میده که چقدر این چند ساله با این کار و به اصطلاح ریتم کردن نام امام حسین، به ایشون بی احترامی کردیم، خیر سرمونم فکر کردیم داریم عزاداری می کنیم


یه سخنران (که به نظرم خیلیم تندرو بود) یه شب برگشت گفت موسیقی مشکل داره و به هیچ وجه قابل قبول نیست واسه ائمه ما، این فلوت و طبل و سنج و اینا اصلا بالکل ایراد داره و نباس باشه ...

حالا من میخام بگم چیزی که ایراد داره اونا نیست، طبل و سنج از قدیمو الایام بوده حتی نی (که اکثر چوپان ها باهاشون همراه داشتن و یکی از شغلهای انبیاء چوپانی بوده - حالا با نی و بی نی اش رو نمیدونم) اما چی شده که اون زمان کسی با این ابزار توی عزاداری امام حسین قرش نمی گرفته حالا میگیره؟!!!!!

پس ماها مشکل داریم، نحوه استفاده مشکل داره

یا حتی طبل و سنج و فلوت باعث قر نمیشه اما ریتم و آهنگ بعضی مداحان آی قر میاره که نگووو :|

این ریتم کردن نام امام حسین با بی ادبی تمام، مشکل داره، این نعره کشیدن و سلب آسایش کردنا ینی حق الناس و مشکل داره (یادم میاد قدیما زنها توی مجالس عزاداری وقتی وی و وار (ینی جیغ کشیدن) میکردنو از شدت گریه از خود بی خود میشدن، با اینکه به شدت این نعره ها نبود تازه بدون میکروفونم بود اما باعث اعصاب خوردی و بند اومدن گریه بقیه میشد، حالا تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل..و از این نعره های گوش خراش اونم پشت بلند گو با پهنای باند شدید که گوشت و گریه ت که هیچ، همه بدنت می لرزه و اعصابت خورد میشه چه برسه که بخای تفکر کنی و گریه واقعی...)

آره حاج آقا، اینا مشکل داره و هیچ چیز بدتر از حق الناس نیست اونم تو ایامی که امام حسین (ع) با یارانشون بخاطر احیا دین به شهادت رسیدن

* خدایی 1- نمیدونم اون زمونا چطوری می تونستن با ملایمت و سوزناک اشک ملتو در بیارنو دلاشونو آتیش بزنن، نمونه اش خدا بیامرز بلبل خمینی (اسمشون یادم نیست) و حالاییا نمیتونن 2- به این نتیجه میرسم که پس رفت میکنیم، و خلوص اونوقتا بیشتر از حالاییا بود  (تازه ذهنم رشته افکاری رو ایجاد می کنه که هم به افکار دیگه کشیده میشه و هم به نتایج دیگه)


______


خدا رو شکر تو شهری زندگی می کنم که هنوز عزاداریهاشون به اون شدتی که بعضی شهرها مثل تهران تغییر کرده، نکرده و هنوز رنگ و لعاب قدیمشونو دارن* ...

وقتی عزاداری شهرهای مختلف رو توی تی وی دیدم به این نتیجه رسیدم که هیئتهای ما حتی اگه گاهی به دلمون نمیشینه آهنگ و شعرهاشون اما بازم همین که شعرهاشون سبک نیست و چرند نمی خونن بازم جای شکر داره . مخصوصا هیئتهای قدیمی و معروف یزد مثل فهادان، چهار منار، باغ گندم، بعثت (مداحش با این که جوون بود اما شعرش بقدری سنگین و با معنی و سوزناک بود که مو به تنت راست میشد و اشکت در میومد و بخودت میگفتی چه قشنگ، پس هنوزم اشعار زیبا و پر معنی وجود دارن - آخه از بس تو این دور و زمونه آهنگ ها و اشعار سبک میشنوی ذهنتم در همون حد میاد پایین و حتی سلیقه ت افت می کنه، میگین نه، یکی از موسیقیهای سنتی رو با آهنگهای حالایی مقایسه کنید ببینید چه روند رو به زوالی رو موسیقی ما طی کرده که متاسفانه گریبان مداحیها و عزاداریهامونم گرفته)...

*تذکر: البته این دال بر بی عیب بودن هیئتهای ما نیست نه اونام عیب دارن (تک و توکشون اشعار نامناسب و سبک و قر دار داشتن )اما کلیتشون از خیلی جهات هم مزیت دارن

این تجمعهای بزرگ هم خوبه از جهاتی اما از جهاتی هم ایراد داره که بماند ... امیدوارم که حسم درست نباشه (چون حسه نمیگمش )

راستی یه جا رو شنیدم اسمشو گذاشتن پایتخت شور حسینی ...

اوکی

وقتی شنیدم تصورم با وقتی که دیدم ، خیلی فرق داشت !!

شوری که من انتظار داشتم ندیدم

اتفاقا فهمیدم شور یزد و تبریز و اردبیل کجا و شور اون شهر کجا(همیشه ترکها عزاداریشون سوزناک تر و پرشورتر بوده علی الخصوص ترکهای اردبیلی) 

تازه از همه جا افتاده تر و پرشور، آران و بیدگل بودن، به نظرم تصاویری که از آران و بیدگل دیدم از همه جا خالص تر بودن ضمن اینکه اونا شهدایی توی شهرشون دارن (مشهد اردهال) که شهادتشون تکرار جریان عاشورا بوده با همون تعداد !!! :( (همیشه میشنیدم مشهد اردهال، مشهد اردهال و تو ذهنم بود که یه ویژگی داره این شهر و شهداش اما اینکه عین عاشورا بوده رو یا نمیدونستم یا از ذهنم پاک شده بود، امسال فهمیدم) 


* البته متاسفانه تو بالا شهر یزد این کلاس گذاشتنها و قدری تجملات و حتی سخنرانان و مداحین سبک تهرانی راه پیدا کردن و یه چیزایی رو تغییر دادن اما خوشبختانه مردم هنوزم از مدل قدیم استقبال بیشتری می کنن و اکثر ساکنین این منطقه علی الخصوص مردها به مناطق قدیمی خودشون میرن و توی هیئتهای قدیم عزاداری می کنن

امیدوارم که تغییرات کمتر بشه و البته تغییر هم اگر ایجاد میشه مثبت باشه و در جهت نمایش وقایع و ارزشهای عاشورا باشه نه مد و چشم و هم چشمی و تحریف


------

یه نکته دیگه اینکه بعضی سنن قدیم هم بخاطر بعضی متون و اشعار تحریفاتی رو وارد عزاداری ها کردن

نمونه اش دامادی قاسم!!

منم امسال فهمیدم که این قضیه صحت نداره اما تو تعزیه هامون و اشعارش هست، هم شهرها هم تی وی، و کاش بجای این قرتی بازیهای مد شده، تلاشمونو روی تصحیح متون عزاداری میزاشتیم و اونا رو از نظر صحت چک می کردیم و از نظر انتقال حقیقت ماجرا خودمونو ارتقا می دادیم

حتی کاش از مقتلها استفاده می کردیم یا میگرفتیم تو خونه داشتیم و این ایام توی خونواده یا حتی اونایی که جلسات خونوادگی مذهبی دارن میخوندیمو خودمون عزاداری می کردیم

زیارت ناحیه مقدسه رو می خوندیم 

قطعا توی این زمینه هرچی خودمون و ذهنیت و فهممون رو ارتقا بدیم برد کردیم حتی یک یا دو جمله

اگه هر سالم یه چیز جدید در این مورد می شنیدیم و می گفتیمو یاد می گرفتیم خودش خیلی بود

انشالله که از این به بعد میشه به امید خدا 


-------

در کل حس و حال عزاداری مثل پارسال نبود واسم، فکر می کردم واسه من اینطوری بوده اما از دیگران هم همینو شنیدم

نمیدونم چرا دقیقا؟!

اما بازم شکر

شکر که بازم بعضی چیزا خوب بود و بعضی نکات و یاد گرفتم

آرزو می کنم و دعا، که خدا و امام حسینش هیچوقت این اشکها و عزاداریها رو ازمون نگیرن که سخت محتاجیم بهش

آمین


---------

پ.ن:

یکی از مداحان قدیم یزدی که از پیر غلامان امام حسین (ع) هستن و عزاداری یزد و یزدی خیلی مدیون ایشونه دچار کسالت شدن و دیگه نمیتونن حرف بزنن، براشون دعا کنید که خدا شفای عاجل بهشون عنایت کنه و باز هم بتونن به امام حسین و عزادارانشون خدمت بکنن

معرفی کوتاه و نوحه های استاد حسین سعادتمند


2- حرفهای دیگه ای هم بود که انشالله اگه قسمت بود در مجال بعدی مینویسم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۲ ، ۲۲:۴۴
برگ سبز


بگو که یک شبه مردی شدی برای خودت

و ایستاده ای امروز روی پای خودت ...





ابوحمزه ثمالى نقل می کند که از امام باقر(ع) پرسیدم: 

یابن رسول الله! مگر شما ائمه، همه قائم به حق نیستید؟ فرمود: بلى . عرض کردم: پس چرا فقط امام زمان(ع) را قائم نامیده اند؟ فرمود: چون جدم امام حسین(ع) شهید گردید، فرشتگان، به درگاه الهى نالیدند و گفتند: پروردگارا ، آیا قاتلان بهترین بندگانت، و زاده اشرف برگزیدگانت را به حال خود وامى گذارى؟ خداوند به آنها وحى فرستاد که اى فرشتگان من آرام بگیرید به عزت و جلالم سوگند از آنها انتقام خواهم گرفت، هرچند بعد از گذشت زمان ها باشد.
آنگاه پروردگار عالم، امامان از اولاد سیدالشهدا(ع) را به آنها نشان داد و فرشتگان مسرور و شاد گشتند، یکى از آنها ایستاده بود و نماز مى خواند، خداوند فرمود: بذلک القائم انتقم منهم
علل الشرائع، شیخ صدوق، ج1 ، ص160


ای داغدار اصلی این روضه ها بیا

صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا


 تنها امید خلق جهان یابن فاطمه

ای منتهای آرزوی اولیاء بیا


 بالا گرفته ایم برایت دو دست را 

ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا

 فهمیده ایم با همه دنیا غریبه ای

دیگر به جان مادرت ای آشنا بیا

 از هیچکس به جز تو نداریم انتظار 

بر دستهای توست فقط چشم ما بیا

 هفته به هفته می گذرد با خیال تو 

پس لا اقل به حرمت خون خدا بیا

 بیش از هزار سال تو خون گریه کرده ای 

ای خون جگر ز قامت زینب بیا



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۲ ، ۱۹:۰۳
برگ سبز

:))

اییییینههههههه

بعضی وقتا نقش دیگرانو بازی کردنم عالمی داره

مخصوصا اینکه تو دلت بخندی و منتظر عکس العمل باشی :)))) 

هی

هی

هی

امان از کنجکاوی :))

----------

خوشم میاد به ملت اجازه نمیدم که راجع به چیزایی که نمیخام حرف بزنن :))، طوری خودمو میزنم به کوچه علی چپ که طرف خودش پشیمون میشه :))

به نظرم رسید روش خوبیه حتی برای جلوگیری از غیبت ...

فکر خوبیه ها

باید امتحان کنم

-----

آخیییی

امروز داستانی که قبلنا نوشته بودمو خوندم

چه خشگل بود

چه دوست داشتنی بودو حس خوبی داشت واسم

خیلی وقته از این خوابهای فیلمی هم ندیدما


-----

من سرشار از زندگی هستم

سر شار از سلامتی و آرامش و شادی

سرزنده و شاد

من ثروتمندم 


4 روز گذشت از تلاشم برای مثبت بودن (پاکسازی رو هم شروع کردم تو صفحات و لیستهای نتیم امروزم یه سری رو حذفیدم. خوب بود)

خوبه

خوشه

باید ادامه بدم :)

ادامه میدم تا به نتیجه برسه :)

خدایا به امید خودت :-*

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۲ ، ۱۰:۴۴
برگ سبز
الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه علی بن ابی طالب (ع)




تا آدم از زبان خدا وصف تان شنید

از قصد رفت و با عجله سیب سرخ چید


موسی برای معجزه ی ادعای خویش

با ذکر «یا علی» به زمین زد عصای خویش


نوح نبی برای مدارای سرنوشت

بر بادبان کشتی خود «یاعلی» نوشت


یوسف اگر ز چاه حسادت رهیده شد

او با نخ عبای تو بیرون کشیده شد


وِرد لبان صالح و ادریس یا علی ست

پیر طریق بندگی انبیا علی ست*



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۲ ، ۲۱:۳۱
برگ سبز

چقدر راحت و راضیم از اینکه مدتی به نت نمیام و وقتیم میام خیلی کوتاه میامو میرم و به اونجاهایی که انرژی منفی هم دارن واسم سر نمیزنم

چقدر راحتم که از عده ای بی خبرم و خبری ازشون ندارم و نمیخامم داشته باشم

راحتم اعصابم راحته آرومم

دیگه هیچ اشتیاقیم واسه دیدنشون ندارم

چقدررررر خوبه

خدایا شکرت که مسیرمو عوض کردی

خدایا شکرت به خاطر این آرامشی که بهم دادی

بخاطر  همه چیز ازت ممنونم خداجونم :*:قلب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۲ ، ۲۰:۰۰
برگ سبز

:)) مدتیه یه موش افتاده تو وب (سابق) منو هی وبمو بالا پایین می کنه اونم با فیلتر شکن و آپی ناشناس که من مثلا نفهمم کیه

ولی میدونم کیه

یعنی 90% حدس میزنم خودش باشه :))

میخاد این صفحه رو پیدا کنه که فکر کنم نمیتونه و هی داره میگرده :))




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۲ ، ۱۱:۰۰
برگ سبز
مخصوص اونایی که فکر می کنن دروغ به شوخی مشکلی نداره:


برای کسایی که عکس رو مشاهده نمی کنن: ( √ ســوال : آیا اگر دروغ برای شوخی باشد، ولی ضرری برای کسی نداشته باشد حرام است؟ √ پاسخ: دروغ گفتن حرام است هر چند به شوخى باشد، مگر این‌که در کلامش قرینه و علامتى باشد که نشان دهد در آنچه مى‌گوید قصد حکایت ندارد؛ پس در صورتى که مخاطب بفهمد قصد جدّى ندارد و شوخى مى‌کند دروغ محسوب نمى‌شود )

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۲ ، ۲۰:۱۳
برگ سبز





*****


نمیدانم چیست

این چه حسی ست که دلم را در خود فرو برده است

به دنبال بهانه ایست برای گریستن

بهانه دارد اما . . .

اما آن بهانه ها اشک دلم را در نمیاورد

بهانه ای فراتر از خود میخواهد

اما دلم بهانه میخواهد

دلتنگست

دلتنگ

حتما غروب جمعه ها را حس کرده ای

دیدی چطور دلتنگ و بی قرار میشوی؟

دلت میخواهد از سینه ات

از سرت

از جسمت بیرون بزند

انگار دیگر در جسمت نمیگنجد

گاهی حتی میخواهی با همه بجنگی

دعوا کنی

بزنی بکوبی و و و

اما این حس را آرام کنی

علی الخصوص وقتی که کلافه و مستاصل میشوی و درست نمیدانی دلیلش چیست

و امروز و این لحظه

شده است همچون غروبهای جمعه

چرا؟

نمیدانم

نمیدانم

دلم آرامش میخواهد

دلم دلتنگ صحن و سرایت است

دلم آرامش حضورت را میخواهد

وقتی کنارت هستم همه چیز یادم میرود

گاهی حتی فراموش می کنم که حاجت دارم و عده ای مرا نایب الزیاره کرده اند تا برایشان دعا کنم

و حاجتهایشان را از امام رئوفشان بخواهم . می نشینم و مات و مبهوت تماشایت می کنم گاهی با لبخندی

گاهی هم اینقدر آرامش حضور و آغوشت مرا پررو و گستاخ می کند که مثل کودکانی که هیچ دغدغه ای ندارند

به در و دیوارت نگاه می کنم. مشغول تماشا و توجه به چیزهایی میشوم که حواسم را از مهربانم پرت می کنند

(آری مقصرم اما اندکی هم حق دارم چه کنم آرامش و پناه و آغوش پر مهرت مرا پر رو می کند. ببخشید باز پرو

شدم ولی خودمانیم این هم شیرین است وقتی کنار تو باشم )


آآآخ ای امام عزیزم

باز دلم پر کشید به حرمت

دلم میخواهد این آرامشت را

این بی دغدغه گیت را

حتی این پررو گری را ...


با اینکه حوایجم را می دانی و می دانم که خواسته هایی دارم از بارگاه پر مهرت

اما همین که می شنوی

همین که می بینی برایم کافیست

کاش مرا دریابی که محتاجم


اصلا باز میخواهم پررو شوم

یا جدا !

من عیدی می خواهم

دلم میخواهد مثل نوه هایی که شعر میخوانند و با همه بچگیشان از پدر بزرگشان طلب عیدی می کنند از شما عیدی طلب کنم

مگر نه اینکه در ایام میلادتان بیشتر عیدی و حاجت میدهید

پس منم عیدی میخواهم

ببینید

دستم درازست

با اینکه نوه ی خوبی نیستم و از اعمالم خجلم اما پدربزرگها به نوه های پررو و بدشان هم عیدی میدهند

آنهم پدربزرگی که مهربانی و سخاوت و جود و رافتش زبانزد خاص و عام است

ببخشید که باز پررو شدم اما خواهشا عیدی مرا فراموش نکنید

دستم هنوز درازست و نگاهم به دستان و قلب و چشمان پر مهر و بخشنده شما دوخته شده

خالی نگذاریدش  ... دلتان می آید؟! ... نه میدانم دلتان چقدر بزرگ و مهربان است که 100 ها دریا هم در آن گم می شوند ...


راستی دوستانم هم التماس دعا دارند

به آنها هم عیدی مرحمت بفرمایید

دریابیدشان

شاید آنها بیشتر از من لیاقت عیدی داشته باشند


(دوستان اگر عیدی گرفتید شما هم سفارش مرا بکنید )



یا جدا تولدتان مبارک :*:*:* :قلب




...........


قربون مهربونیتون که هم سبکم کردین هم نوای نقاره خونه تون که الان داره پخش میشه نشونی بود واسم :قلب

دلم باز تنگ شد اما شاد هم شد

مرسی یا امام رضای عزیز و رئوفم :قلب

دوستون دارم خیلییییییییی :*

ت. ن:

واقعا چه حس خوبیه و چه تاثیر سریعی داره نوشتن و درد دل با خدا و ائمه ی معصومش ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۲ ، ۰۱:۰۵
برگ سبز