مشکلی به نام عدم ظرفیت
خدایا جون ما (دستی بر ریش) جون هر کی دوست داری به هرکی هرچی میدی ظرفیتشم بده
به ما هم همینطور
آمیییییین
وقتی عنوان منشی تو سازمانهای مختلف به سر دفتری تغییر پیدا می کنه از جمله دانشگاه، باید انتظار گم کردن خود توسط منشیان گرامی هم داشت...
دو مرتبه است که میریم برای دیدن استادامون (یکی معاون آموزشی دانشگاه و مدیر گروه رشته خودمون هستن و یکی هم معاون مالی و هر دو از اساتید محترم و گرامی ما) هر بار هم میخاستیم این اساتید رو ببینیم و مشکلاتمون رو باهاشون مطرح کنیم اما این خانوم منشی گرامی اول سین جیمت می کنه که چی کار داری؟ کارت چیه؟ واسه چی میخای بری؟ و و و ... هر دوبارم سنگ قلابمون کرده که برید پیش یکی دیگه !!!!
چنانم گارد میگیره و مثل چی میاد تو سینه ت که انگار خدای نکرده تو شاخ داری یا تروریستی و میخای بری استادتو ترور کنی
بار اولم دوست من برگشت بهش گفت روابط عمومی این دانشگاه خیلی ضعیفه با این رفتارشون ... حالا خانوم بهشون بر خورده و لج افتادن
بگو زن حسابی به تو چه که من چی کار دارم، ایشون مدیر گروه منن و من می تونم باهاشون مشکلاتمو مطرح کنم به هیچ وجه به تو مربوط نیست که کار من چیه تو فقط وظیفه ت اینه که هماهنگ کنی و وقت ملاقات بدی برای ارباب رجوع ... والسلام
حتما من باید دروغ بگم؟ یا باید بگم کار خصوصی و شخصی دارم که بزاری؟!!! (یکی از همکلاسیا اینو گفت اجازه داد بهش !!!!!!!)
امروزم میگم واسه امتحانمون کار دارم باهاشون میگه: کارت چیه؟ امتحانت چی بوده؟ کِی بوده؟ ... میگم امتحانمون با ایشون نبوده ولی مشکل پیش اومده میخایم صحبت کنیم باهاشون ... برگشته میگه برو پایین پیش فلانی درخواست بنویس اینجا کاری نمی کنیم برات !!!!!!
مسخره زبون نفهم
رفتیم پیش مسوول گروه که ایشونم خانومن ولی خدا خیرشون بده کمک کردن بهمون و حداقل شماره استاد رو دادن (این کجا و ان کجا) ، میگیم ما میخایم استاد فلانی رو ببینیم باید کیو ببینیم؟!!!! نمیزاره بریم ببینیمش چرا؟! گفت اصلا به اون ربط نداره مگه شما ارشد نیستین میگیم چرا میگه خب ارشدا هروقت بخان میتونن استادو ببینن و مدیر گروهتونن میرید تو در میزنید باز می کنید ... میگم نمیزارهههه سریع میاد تو سینه ت (البته تقصیر خودمونه خواستیم خوب برخورد کنیمو بهش احترام بزاریم باید مثل بقیه بهش محل نمیدادیم اصلا نمی پرسیدیم ازشو حسابشم نمی کردیم میرفتیم تو تا حالش جا بیاد) ، تعجب کرد!! خنده ش گرفت، یکی دیگه از دانشجو ها هم اومد گفت بابا از اول همین بوده این ... اخلاقشه ...
خب بیخود کرده وقتی ظرفیت نداره مسوول میشه
والاااا
خودمونیم بعضی از زنا واقعا ظرفیت ندارن قشنگ خودشونو گم می کنن فک می کنن خبریه
اه اه
خدایا این بی ظرفیتی رو نسیب هیچ کس نکن نسیب منم نکن ... کمکم کن هر جایی بودم و هر مقامی تا حدی که دستم بر میاد کمک کنم و کار کسیو راه بندازم
آمیییین
حالا منشی که خوبه که!!
ما اینجا یه نون فانتزی فروشی داریم، مسئول نصف کردن نون باگتاشون احساس میکنه دبیر کل سازمان ملله!! :|