هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

هرکجا محرم شدی

چشم از خیانت بازدار

ای بسا محرم

که با یک نقطه مجرم می شود

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب

۲۲ مطلب با موضوع «روزنگار» ثبت شده است

پریروز یهو منشی آموزشگاه در کلاسو زد که ببخشید یه لحظه

گفتم جانم؟

گفت این دوتا منو کشتن میخان شما رو ببینن

بعد نگام افتاد بهشون . دوتا از شاگردای پارسالم بودن 

من: smiley (با برق رضایت و یه حس خوب تو چشام )

اونا: laugh

من: laugh)) سلااام چطورین؟ خوبین؟ 

اونا: laugh  بله خانوم. خانوم ما رو یادتون میاد؟ گفتم آره یادمه شاگردام بودین، تو که داوود بودی نه؟ گفت بله خانوم من داوود ... هستم اونم محسن ...

گفتم آره قیافه هاتونو که یادمه ولی اسماتونو شاید دقیق یادم نباشه ... خب چه می کنین؟ ترم چندین؟ 

اونا: ترم ... 

من: تیچرتون کیه؟

اونا: خانوم فلانی

من: خب تیچر خوبی دارین ... ایشالا که موفق باشین همیشه 

.....

الهیییی هم خجالت می کشیدن هم ذوق داشتن هم شیطونیشون میومد*

دوباره فرداش باز آخر کلاس اومدن ببینن منو یخورده حرف زدن و بعدشم خدافظی کردیم

 

احساس خوبیه وقتی شاگردای قدیمت ازت یاد می کنن و ذوق دارن واسه دیدنت

خودش یجور قدردانیه 

حس رضایت و خوشحالی رو با هم داره 

جدای از اینکه کارت به ثمر نشسته و بچه ها راضی بودن، از اینکه دوستت دارن و میخان علاقه شونو نشون بدن بهت هم خوشحال میشی هم خدا رو شکر می کنی چون هرچی خوبی هست از اونه نه تو 

در کل حس خوبی بود 

دیروزم باز مامان یکی از شاگردای خردسالم از کارم ابراز رضایت می کرد و این واسم حس خوبی داشت از اینکه کارم به ثمر نشسته و مورد رضایت واقع شده (تو مدیریت بهش میگن رضایت مشتری از خدمت که اصل مدیریت کیفیت جامع در بازار امروز همین رضایت مشتریست که منجر به سود میشه .... اینم از فواید رشته مدیریتی که ما داریم می خونیم که بیشترم کتابهای مدیریته تا جهانگردی .... ولی حس انسانیش برای ارضای احساسات انسانی بیشتر از حس بازاری و مدیریتیو سودیه به نظرم)

 

 

* نمیدونم رابطه ای هست بینش یا نه ولی چیزی که من دیدم اونایی که شیطونتر بودن معرفتشونم بیشتر بود و محبتشونم بیشتر 

ضمنا با اینکه یجورایی حرفهام و دیدم به طرفدار زنان و دختران بیشتر میخوره و بچه ها فکر می کنن طرف دخترا رو بیشتر می گیرم اما چند ترمه به این نتیجه رسیدم که معرفت پسرا از دخترا بیشتره (البته شاید واسه معلم خانوم اینطور باشه و معرفت دخترا واسه معلم آقا بیشتر باشه و بقول استادی این واکنش طبیعیه که جنس مخالف بیشتر جذب کنن همو ... نمیدونم والا ولی چیزی که دیدم شاگردای پسر بیشتر معرفت داشتن)

تازه این شاگردام از اونایی بودن که مورد دعوای منم واقع میشدن laugh))

الهیییی... 

 

خدایا در همه حال ازت ممنونو سپاسگذارم

شکرگزاریتو همیشه همراه و توشه م کن خداجونم kiss

 

پ.ن:

به سرم زده از این ترم یه کاری کنم و آخر هر ترم از شاگردام یه عکس یادگاری بگیرم 

خدا کنه اجازه بدن ...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۲ ، ۱۰:۱۳
برگ سبز

چقدررر متعجب و متاسفم از اعتماد و باوری که به یک نفر داشتم

بارها خوردم ازش اما بازم رد شدمو باز چشام باز نشد

یکی میگفت که .... ها همشون همینن و عوض بشو نیستن تا بوده همین بوده 

خدایا من چی کار کنم که نمیتونم دو رو باشم؟!

چیکار کنم که نمیتونم به خاطر پول و مقام کسی بهش بچسبم؟! و مجیزشو بگم؟!!

شایدم من ایراد دارم و باید عین بقیه باشم

میشینن جلوت چنان آه و ناله و فغان بد میگن (بزعم اینکه آره مثلا تو رو هم داشته باشن) بعد میبینی با اونی که تو باهاش قطع رابطه کردی با اونم خوبن 

می مونی که چیو باور کنی

قسم حضرت عباسو یا دم خروسشونو؟!!!

امروزم فهمیدم من کلا اشتباه کردم حتی با بعضیا درد دل هم کردم

چون اون بعضیا رو هم که بهشون اعتماد داشتم امروز فهمیدم خودشونم همینن

و حالا که فکر می کنم میبینم چرا من خام بودم؟

چرا خر شدم؟

چرا دلم سوخت و واسه عده ای کار کردم که فکر می کردم دوستن 

از همه واسه این آخریه بیشتر دردم میگیره

که چرا بهش اعتماد داشتم

هرچند کمرنگتر شده بود 

اما هنوزم حس دوستی داشتم بهش 

ولی حالا فهمیدم سخت در اشتباه بودم و طرف فقط میخاست از زبون من بکشه 

گاهی هرچیم دلت نخاد به این فکر کنی و این فکر و ردش کنی ولی باز حس می کنی ازت سوء استفاده کردن

از مهربونیت از محبتت از سادگیت ...

و اونوقته که مثل چی پشیمون میشی از همه کارهایی که واسشون کردی و لیاقتشو نداشتن

اشتباه نشه

از محبت کردن و عشق ورزیدن به آدمها پشیمون نیستم چون این ذات منه و دوست دارم محبت کنم و عوضم نمیشم

اما اینکه لیاقت ندارن آدمو متاسف می کنه و دردت میاد 

و از این پشیمون میشم که چرا بعضی چیزا رو بهش گفتم و درد دل کردم 

خلاصه که خدایا ممنون که چشمامو باز کردی 

(شاید زود قضاوت کرده باشم نمیدونم اما میدونم که کارهایی که من واسه بعضیا کردم اونا واسه من نکردن که حالا بخام باهاشون باشم با این رفتاراشون و دو روییهاشون، پس دور میشم دور دور ... چون حس دوستی و دوست داشتنی هم اگه بود دیگه تموم شدو رنگ باخت)

از قدیم گفتن :

خلایق هرچه لایق

دیگه حتی ناراحتم نمیشم از اینکه دوستیمون تموم بشه ...


خدایاااا خیلی خیلی خیلی شکرت :-*

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۲ ، ۱۶:۵۰
برگ سبز
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۳ بهمن ۹۲ ، ۱۶:۱۸
برگ سبز

آخیششششش

تموم شد این امتحانا 

خدا جونم شکرت

هرچند این آخری خیلی گند بود اما امیدم بخدا و ائمه و بعدم استاده که خوب نمره بده

البته هنوز کارهای امتحان کامپیوتر و زبان مونده که تا آخر و بهمن و وسطای اسفند وقت داده

کمکم کن نمره هام خوب بشه خدا جونم...

قربونت برم heart

 

بعدشم کلی کار واسه کلاسهای آموزشگام دارم : برنامه ریزی، کوییز، طراحی میانترم، اووووه 

خدایا خودت کمک کن بهم

بازم به امید خودت 

 

اگه صلاحته واسه مقالمم کمکم کن جای دیگه پذیرش بگیرم smiley

 

ممنون خدا ...

 

خدایا کمک کن وام یونی جور بشه زود ...

 

خدایاااااا

بابت همه چی ممنونم ازت heartkiss

 

 

----------------------------

آخ آخ

 

یادم رفت

 

مگه حواس میزارن این درسها و امتحانااااا

 

یا رسول (ص) 

تولدتون خیلی خیلی مبارک 

میلاد نوه ی عزیزتون هم مبارک یا جدا smiley

درود خدا بر شما و خاندان پاک و نورانیتان باد ....

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۲ ، ۲۲:۵۷
برگ سبز

با آدمهایی که گوشاشون بسته ست و دهنشون باز اصلا نباید بحث کرد

تا وقتی خودشون نخوان بشنون، نمیشنون 

اینکه بخای متقاعدشون کنی کار بیهوده و اشتباهیه

باید خودشون بخان تا آمادگی شنیدن پیدا کنن

وقتی کسی فقط و فقط خودشو میشنوه 

پس اصلا نباید باهاش بحث کرد

اینکه فکر کردی میتونی باهاش بحث کنی و متقاعدش اونم به شکلی مسالمت آمیز، سخنت در اشتباه بودی

زهی خیال باطل

نرود میخ آهنین در سنگ


**********************

این امتحان بخوبی گذشت

خدایا کمکم کن فردا برسم همه شو بخونم و پس فردا هم از پس امتحان بخوبی بر بیام 

خدایا ممنونم ازت

شکرت بخاطر کمکت

نرجس خاتون از شما هم ممنون 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۲ ، ۲۳:۳۳
برگ سبز

به توکل نام اعظمت

 

خدایا امروز اولین امتحانمه و شروع امتحانات

خودت مثل همیشه کمکم کن که بخوبی از پسش بر بیام و هرچی خوندم خوب بیاد و خاطر داشته باشم 

 

خودت کمک کن بچه ها راضی بشن واسه عقب انداختن اون دو امتحان دیگه 

خودت به دلشون بندازو راضیشون کن

 

ممنون خدا جونم 

توکل می کنم به خودت که همیشه همراهمی و کمکم می کنی

دوست دارم خدا جونم kissheart

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۲ ، ۱۱:۱۱
برگ سبز

امروز روز خوبی بوداا

ولی نمیدونم این اتفاقا که افتاد توش واسه چی بودو حکمتش چی بود

راجع به اون دوستی و کارمو ...

نمیدونم

ولی خدا جونم میدونم و مطمئنم که بهترینو واسه من میخای

شک ندارم و به رحمت و کرمت امیدوارم

و میدونم بزودی بهم حکمتتو نشون میدی :) :*

<<<<

ملتی الاف آیسان، یه دنباله دار، شدن که از پارسال ابهتشو تو بوقو کرنا کرده بودن

و حالا رفت تو خورشیدو داغون شدو ملتی نا امید شدن 

اعتراف می کنم که نه اولش برام مهم بود نه آخرش

وقتیم اعلام شد واسم توفیری نداشت

اما وقتی دیدم ملت چه آه و ناله ای بخاطر این اتفاق کردن و حتی به خورشید لعنت فرستادن آییی خندیدم که نگو

یه جورایی کیف کردم :))

قدرت و نشون دادن عظمتش یعنی این :))

خواست بگه من همه کارم اینو یادتون باشه

حتی هرچیم بشینین پیش بینی کنین و محاسبه کنین و ال و بل که فلان میشه و بهمان تا من نخواسته باشم هیچی نمیشه و اگه من خواسته باشم هرچیم نخاین باز همون میشه

برین سماق بمکین که مفت الافین :))

بیشتر از همه دلم خنک شد واسه اون عده ای که علم شده همه زندگیشون و غیر علمو باور ندارن

همونایی که میگن خدا وجود نداره و همه این نشونه ها رو فقط فیزیک و علم صرف میدونن حالا دیدین؟!! :))

البته اگه هنوزم ذره ای چشماتون باز باشه بروی حقایق دیدین و دستگیرتون شده که خدا همه کارست نه شماها ... اگه هم کور باشین که بدا به حالتون

با اینکه دلم خنک شد اما بازم امیدوارم که چشماتونو باز کرده باشه و به خودتون اومده باشین ... خدا هممونو عقل بده و چشم باز و هممونو هدایت کنه

علی الخصوص منو :)


حالا خنده دار ترش میدونین چیه؟!

اینکه خیر سرشون مدت زمان زیادی رو نجوم کار کردن و اطلاعاتشون بالاست و باید بدونن که این اتفاقات توی نجوم زیاده مثل ابری شدن هوا و طبیعیه واقعا همیشه هم جار میزدن که دست ما نیست

اما حالا چی؟!

به جایی رسیدن که لعنت میفرستن به خورشید  اونم واسه یه دنباله دار!!!!!

عزییییزانم

غم آخرتون باشه انشالله :))

چه موجوداتی هستیم خدایی :))

خدا خندش میگیره از کارامون و امیدهایی که بیهوده می بندیم اونم به چیزهایی که نباید

آها

این احتمال هست که یکی بیاد بگه من زندگیمو روی درآمد حاصل از این پدیده برنامه ریزی کرده بودم

خب عزیزم اشتباه کردی

1- بخاطر نجومی بودنش

2- بخاطر امید بستن و بنا کردن زندگیت به غیر خدا، اگه عاقل باشی می فهمی که خدا خواسته بهت بفهمونه فقط باید بخودش امید ببندی و لا غیر

پس حواستو جمع کن عزیزم :)


خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااا عقلمون بدهههههه

کاری کن هیچوقت تو رو یادمون نره و همیشه به خودت امید داشته باشیم. فقط خودت

(مثل من که فکر می کنم امروز خدا خواست باز بهم بگه من اصلم و فقط نگاهت به من باشه)

خداجونم همیشه کنارم بودی و هستی

خواهش می کنم عاجزانه که همیشه باش و همیشه در آغوش پر مهر و عاشقانۀ بی نظیرت منو نگه دار

آمین یا رب العالمین  :* :قلب  :)

<<<<<<<<

بخشی از مقاله مو سر و سامون دادم حالا باس برم بشینم درس بخونم

خدایا به امید خودت


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۲ ، ۱۰:۳۰
برگ سبز

مدتیه ننوشتم تو دفترم

یه خورده هم روند مثبت اندیشیم دچار تقطیع و تزلزل شده

اما هنوزم حرفهای کامران میاد تو ذهنم

و یه اتفاق خوب دیگم که افتاد با یه دوستی آشنا شدم که به ظاهر 11 سال از من کوچیکتره اما در واقع تفکر و حرفها و اندیشش خیلی از من بزرگتره

خوشحالم از آشناییش و خدا رو شکر می کنم چون کمک می کنه به مثبت بودنم و همراهیم میکنه

این آشنایی رو هم مدیون عاطی هستم که توی وایبر خیلی اتفاقی بخاطر بحث مثبت اندیشی که با هم داشتیم، یه گروه تشکیل داد و این دوستی و آشنایی شروع شد

تو این گروه راجع به مباحث خوب و مثبت و مفیدی صحبت می کنیم و سعی می کنیم با هم راجع به خدا و تمرکز و شکرگزاری و مثبت بودن و اندیشیدن حرف بزنیم

گروهی که اسمش در آغوش نور هست و زمینه اش بیت الله الحرام :)

دوستش دارم این جمع رو

خدا رو شکر می کنم به خاطر این آشنایی و امیدوارم که همیشه مثبت و مفید باشیم واسه همدیگه

بر عکس خیلی جمعهای دیگه و قدیمی که وقتی بهشون سر میزنم یا درونش قرار می گیرم هیچ انرژی خاصی ندارن حتی گاهاً باعث منفی شدنم میشن این دوست و این گروه باعث مثبت شدنم میشه 

طوری که دلم تنگ میشه و هر روز بهشون سر میزنم :)

این دوستی واسم با ارزشه (و همیشه دوستیها برام با ارزش بوده حداقل سعیمو کردم اما بعدها گذر زمان و عوامل دیگه باعث کدر شدن و قاطی شدن مسائل در دوستی شده که شاید هر دو طرف توش مقصر بودیم و البته هر دو طرف محق) 

این دوست خصلتهای بسیار خوبی داره

مثل خیلی از هم سن و سالاش لوس و بی جنبه نیست

بسیار مودبه و محترم و بقول معروف احترام طلب

اینقدر مودب رفتار می کنه که تو هم نا خودآگاه بهش احترام میزاری 

دلش خداییه و همیشه شکر خدا رو میگه و همه چیزو از باب نعمت خدا می بینه

با اینکه کوچیکتره اما اصن حس نمی کنی 

تو زمینه هایی کار کردیم که مشترکه و درک می کنیم (بقیه به سخره می گیرن) مثل تمرکز، مراقبه و ...

یه برخورد خیلیییی تحسین آمیزی که با منم داشت این بود

سر یه شوخی من گله کردم ازش و البته که منم شوخی گرفتم اما بقدری خوب برخورد کرد که تعجب کردم

به خودشم گفتم: 

بجای اینکه مثل خیلیای دیگه برگردین بگین چقدر زودرنجی و زود بهت بر میخوره، و منو متهم کنید و تقصیر خودتونو به گردن نگیرید، و برید بالا منبر که نباس اینطوری باشیو فلان ... بجاش منو تحسین کردید و به اعتماد به نفس و خصلت خوب تعبیر کردید و این اولین باری بود که این برخوردو تعبیر رو می شنیدم 

خیلی ازش تشکر کردم 

مثل استادی می مونه که دارم ازش یاد میگیرم تعبیرات و معانی ای رو ازش می شنوم که درکش کردم قبلاً ولی نمیدونستم چیه یا تعریفی ازش نداشتم یا بزبون نمیشد آورد 

این بین تجربیات خوبی از تمرینهای تمرکز داشتم با اینکه خیلی کم بود اما انعکاسهای جالبی تو زندگی دیدم که جالب و  دوست داشتنی بودن و گاهی عمیق ...

امیدوارم که این دوستی و روند مثبت و خوب و یادگیری ادامه داشته باشه و با هم دیگه یاد بگیریم

خدایا شکرت بابت این آشنایی و ممنون که کمکم می کنی

<<<<<<<<<<

به یه نتیجه ای رسیدم 

من تو این روند مثبت اندیشی تصوری که کار می کردم روش این بود:

من خوبم و شاد و سر حال و سلامت 

و هر جا میرم و وارد میشم شادم و همه منو دوست دارن ...

اما یه اتفاقاتی افتاد که مغایر بود با این تصور (البته بعضی چیزاش عینیت هم پیدا کرد) که تعجب کرده بودم چرا ...

نمیدونم دیشب یا پریشب بود که داشتم فکر می کردم یهو حرفهای فایل 27 اومد تو فکرم راجع به غلطهای مصطلح و اینکه اگه معلول محبت کردنت رو دیگران و عوامل بیرونی قرار بدی باعث میشه که وقتی جبران نشد و یا برخوردی شد که نتونستی تحملش کنی، توقع و زودرنجی و غیره برات بوحود بیاد، ولی وقتی معلول محبت کردنت رو درونی قرار بدی و در قلب و وجود خودت اونوقت دیگه هیچ انتظاری از بقیه نداری...

من اینو یادم میومد و گهگاهی تو ذهنم مرور می کردم وقتی موقعیتهای اینچنینی برام پیش میومد اما فکر می کنم اون شب درکش کردم که تصور من باید اینگونه می بود :

من هرجا وارد میشم با محبت وارد میشم و من همه رو دوست دارم ...

پس باید روی این تصور متمرکز بشم :)

* اینکه خودت چیزی رو تجربه و با عقل و درک و وجود خودت درک کنی و بهش برسی خیلی شیرینتر و اثر گذارتر از تکرار صرف گفته های دیگران هست :)

خدایا شکرت :)

<<<<<<<<<<

دو سه روزه سرما خوردم البته سخت نیست ولی خب اذیت می کنه، مجبوری همش غذاهایی بخوری که طبعاً سرد هستن، در نتیجه بی حس و حال میشی یا مغزت کار نمی کنه خیلی و زود خسته میشی

دیروز اومدم کارامو انجام بدم اونی که میخاستم نتونستم، امروز اون تیکه این هفته رو انجام دادم فقط، ولی اصلش و درسهای دیگه مونده هنوز، باید درستش کنم تا 4 شنبه و درسهامم بخونم 

خدایا کمکم کن زود خوب بشم و به همه کارها و درسام برسم :) 

خدا جونم دوست دارم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۲ ، ۱۰:۳۶
برگ سبز

:))

اییییینههههههه

بعضی وقتا نقش دیگرانو بازی کردنم عالمی داره

مخصوصا اینکه تو دلت بخندی و منتظر عکس العمل باشی :)))) 

هی

هی

هی

امان از کنجکاوی :))

----------

خوشم میاد به ملت اجازه نمیدم که راجع به چیزایی که نمیخام حرف بزنن :))، طوری خودمو میزنم به کوچه علی چپ که طرف خودش پشیمون میشه :))

به نظرم رسید روش خوبیه حتی برای جلوگیری از غیبت ...

فکر خوبیه ها

باید امتحان کنم

-----

آخیییی

امروز داستانی که قبلنا نوشته بودمو خوندم

چه خشگل بود

چه دوست داشتنی بودو حس خوبی داشت واسم

خیلی وقته از این خوابهای فیلمی هم ندیدما


-----

من سرشار از زندگی هستم

سر شار از سلامتی و آرامش و شادی

سرزنده و شاد

من ثروتمندم 


4 روز گذشت از تلاشم برای مثبت بودن (پاکسازی رو هم شروع کردم تو صفحات و لیستهای نتیم امروزم یه سری رو حذفیدم. خوب بود)

خوبه

خوشه

باید ادامه بدم :)

ادامه میدم تا به نتیجه برسه :)

خدایا به امید خودت :-*

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۲ ، ۱۰:۴۴
برگ سبز

چقدر راحت و راضیم از اینکه مدتی به نت نمیام و وقتیم میام خیلی کوتاه میامو میرم و به اونجاهایی که انرژی منفی هم دارن واسم سر نمیزنم

چقدر راحتم که از عده ای بی خبرم و خبری ازشون ندارم و نمیخامم داشته باشم

راحتم اعصابم راحته آرومم

دیگه هیچ اشتیاقیم واسه دیدنشون ندارم

چقدررررر خوبه

خدایا شکرت که مسیرمو عوض کردی

خدایا شکرت به خاطر این آرامشی که بهم دادی

بخاطر  همه چیز ازت ممنونم خداجونم :*:قلب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۲ ، ۲۰:۰۰
برگ سبز