هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

هرکجا محرم شدی

چشم از خیانت بازدار

ای بسا محرم

که با یک نقطه مجرم می شود

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب

۲۳ مطلب در دی ۱۳۹۱ ثبت شده است

-

خورشید به سوگ مصطفی می گرید

مهتاب به حال مجتبی می گرید

در مشهد دل چه کربلایی برپاست

قومی به شهادت رضا می گرید

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۱ ، ۰۸:۰۶
برگ سبز
خدا سلامت داره دکتر فلاح*، استادمون، رو که میگفت همه جای دنیا میگن خانومها بیشتر حرف میزنن پای هم که میشینن، اما تو ایران این موضوع برعکسه، آقایون حموم راه می ندازن... (واقعا هم همینه)

*ایشون بزرگ شده ی هندن و دکترای زبان انگلیسی داره. 


حالا میخام بگم توی دهن لقی هم آقایون دارن از خانومها پیشی می گیرن (البته شاید قبلن هم جلو بودن اما چون محیط مملکت ما مرد سالاره معمولا همه عیبها به خانومها نسبت داده میشه -حتی توی تی وی و فیلمهامون، و همه خوبیها به آقایون) حالا اگه نبودن هم دارن دست خانومها رو از پشت می بندن، بطوری که نخود که هیچی قندم تو دهنشون مهلت خیس خوردن پیدا نمی کنه. گزارشات منتقل میشن کامل به همه جا و جالبه که اونوقت می شنوی که میگن "تو چرا خودتو قاطی دخترا کردی؟" خنده داره نه؟؟!!!

یعنی بازم ایراد خبرچینی طرف به چشم نمیاد اما قاطی دخترا شدن گناهه :))، یعنی بازم فلش تقصیر و گناه به سمت ماست.... واقعا که خوشبحالمونه

واقعنااا....

خندیدن یا تاسف خوردن؟ مسئله اینست :)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۱ ، ۰۹:۵۵
برگ سبز
خیلی دلم میخاست یه دل سیر اینجا بنویسم از مزایای .....

اما

خودسانسوریم عالمی داره

کم کمش تمرین کنی صبرتو زیاد میکنه :)

بیخیال

هرچی خیره ...


-------------------------

سرکار خانم/جناب آقا

این چت ِ ... همینطوریش لحن و گفتار آدم مشخص نیست و 100 جور برداشت واسه آدم میشه دیگه بدون شکلکش چی بشه خدا میدونه

زحمت بکش از اون دست مبارک استفاده کن چهار تا شکلک بزار که آدم یخورده از لحنتو بفهمه

کم که نمیاد ازت، میاد؟؟!!!

والا دیگه....


پ.ن:

- البته میشناسم بعضیا رو که حالت خوب نباشه هم می فهمن حرفم نزدی حستو می فهمن اما ...

- منم اعصاب ندارم دعوام میاد :دی

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۱ ، ۰۴:۲۱
برگ سبز

A Lesson In Psychology


¤ When A Person Laughs Too Much Even On Stupid Things, Be Sure That Person Is Sad Deep Inside.


¤ When A Person Sleeps Alot, Be Sure That Person Is Lonely.


¤ When A Person Talks Less, And If He Talks, He Talks Fast Then It Means That Person Keeps Secrets.


¤ When Someone Can't Cry Then That Person Is Weak.


¤ When Someone Eats In Abnormal Way Then That Person Is In Tension.


¤ When Someone Cry On Little Things Then It Means He Is Innocent & Soft Hearted.


¤ When Someone Gets Angry On Silly Or Small Things It Means He Is In Love.


So True, Try To See All These In Real Life, You Will Find All.
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۱ ، ۲۳:۱۵
برگ سبز

شاید شما هم متوجه شده باشید که مهران مدیری در تمامی تصاویر منتشر شده از "ویلای من" دستکش های سیاه چرمی به دست دارد اما احتمالا این را هم جزو نقش او محسوب کرده اید و به آن شک نبرده اید.

اما این دستکش ها برای پنهان کردن دست آسیب دیده مدیری به کار گرفته شده اند و قرار است یک حادثه متاثرکننده را از چشم ها پنهان کنند.
مهران مدیری مدتی پیش سر صحنه فیلمبرداری سریال "قلب یخی" دچار سانحه ای هولناک شده است.
در یکی از سکانس‌ها که سکانس پرزحمت و پر هزینه‌ای بود، پای مدیری می‌لغزد و او برای حفظ تعادل به شیشه‌های شکسته چنگ می‌اندازد و ناگهان انگشت کوچک دست راستش قطع می‌شود.
مدیری درگیر و دار فیلمبرداری، با وجود قطع انگشت، بازی در سکانس را به پایان می‌رساند. بعد از آن تازه گروه متوجه ماجرا می‌شوند و مدیری و انگشتش را به بیمارستان می‌رسانند. انگشت مدیری پیوند زده می‌شود اما حس و عصب آن بازنمی‌گردد.
مدیری بلافاصله پس از این اتفاق هم سر صحنه بازگشته و این ضایعه تاثیری بر روند کارهای او نداشته است.
مدیری با وجود تایید آسیب دیدگی دستش گفته که موضوع برایش مهم نیست و این آسیب، خللی در کارهایش و ساخت سریال تازه به وجود نیاورده است.


برگرفته از پیج لیلا حاتمی

-------------------

با اینکه نسبت به طنزای مهران مدیری حس خاصی ندارم و گاهی هم حتی خوشم نمیاد، اما نسبت به خودش و شخصیت محترمش احترام قائلم و خودش واسم شخص دوست داشتنی و قابل احترامیه، مخصوصا همت و پشتکار و فروتنی و مردم دوستیش :)

این اتفاق با اینکه ناراحت کننده بود خیلی و متاسفم از این اتفاق اما ...

درسی توش داره که گفتنی نیست (شاید در کلام من نمیاد، بقیه اگه تونستن توصیفش کنن)، من این درس رو گرفتمو تلنگری بود برام، امیدوارم بقیه هم بگیرنش.

همیشه موفق و شاد و برفراز باشید جناب مدیری

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۱ ، ۲۲:۲۰
برگ سبز
وقتی امیدوارانه واسه کاری برنامه ریزی کنی و آماده بشی براش

بعد درست در آخرین لحظات همش با سر بره تو دیوار ....

چه حسی بهتون دست میده؟!

.

.

.

.

دنبال دلیل و توجیه براش نیستم و اینکه بگین چرا اینطوری میشه (قسمت هست، حکمت هست، بعدشم شکر از هر شرایطی که توش هستی هست)، فقط میخام بدونم حس اون لحظتون چیه و اون لحظه به چی فکر می کنین ...


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۱ ، ۲۱:۵۸
برگ سبز
گاهی دلمـ از ـهر چه آدمـ است می گیرد...!

گاهی دلمـ دو کلمه حرف مهربانانه میخواهد...!

نه به شکل ِ دوستت دارم و یا نه بــ ِ شکل ِ بی تو می میرمـــ...!

ساده شاید ، مثل دلتنگ نباش... فردا روز دیگری ست !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۱ ، ۱۹:۳۲
برگ سبز

ابتکار

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۱ ، ۱۹:۳۱
برگ سبز
مردی مقابل گل فروشی ایستاد. او می خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود.

وقتی از گل فروشی خارج شد٬ دختری را دید که در کنار درب نشسته بود و گریه می کرد. مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید : دختر خوب چرا گریه می کنی ؟

دختر گفت: می خواستم برای مادرم یک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است. مرد لبخندی زد و گفت :با من بیا٬ من برای تو یک دسته گل خیلی قشنگ می خرم تا آن را به مادرت بدهی.

وقتی از گل فروشی خارج می شدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود لبخندی حاکی از خوشحالی و رضایت بر لب داشت. مرد به دختر گفت : می خواهی تو را برسانم؟ دختر گفت نه ، تا قبر مادرم راهی نیست!

مرد دیگرنمی توانست چیزی بگوید٬ بغض گلویش را گرفت و دلش شکست. طاقت نیاورد٬ به گل فروشی برگشت٬ دسته گل را پس گرفت و ۲۰۰ کیلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را به دست مادرش هدیه بدهد.

شکسپیر می گوید: به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می آوری، شاخه ای از آن را همین امروز به من هدیه کن!

------------------

فریبا معصومی معلول نیست من و تو معلولیم :|

http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1767587

باید خجالت بکشیم ...

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۱ ، ۰۴:۱۷
برگ سبز

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۱ ، ۰۷:۳۵
برگ سبز