اوه اوه خانم ویراستار اومد درست بشینین بچه ها خب ممممم نمیدونم حسم به این یکی بیشتر میخورد، گذر به دلم نمی نشست، گذر خیلی سریعتره انگار ولی من میخاستم آرومتر باشه، گذار به نظرم آرومتر میاد یه جورایی حس مرور خاطرات هم داره این کلمه. البته می دونم که گذار بیشتر فیزیکیه و از گذاشتن میاد اما اینجا واسه من دوتا معنی رو تو خودش داشت، گذاشتن لحظات و عبور کردن، گذاشتن با مکث، نه که سریع بگذرونی و بگذره فقط. دلم میخاست مکث و آرامش رو توی وبم داشته باشم نه که صرفا گذر لحظاتم باشه، و دیگه بر نگردم بهشون، نه، کما اینکه گهگاهی بر میگردمو مرور می کنم لحظاتی رو که ثبت کردم... مخلص کلوم این دلنشینتر بود برام. منم که می شناسی احساسم واسم مهمه باید از چیزی حس خوشی داشته باشم که قبولش کنم، نداشته باشم، اگه دست خودم باشه ردش می کنم (البته استثناهایی هم وجود داره) ...
عمرن اگه توش مونده باشم... دِکی چی فکر کردی شما بگو اصلا یاسمنگولا من برات چهارصد! صفحه مطلب مینویسم منتهی خب این همه موضوع خوگشل و با مزه خب از جهت شادسازی فضای ذهنی خواننده گفتم وگرنه من و این همه حرفا محاله محاله محاله .... والا از خدا که پنهون نیست از شما پنهون نباشه داریم روی خط تولید این موضوع هم فکر میکنیم که اگه بشه توپ چهل تیکه رو به توپ پلاستیکی تبدیل کنیم
آهان آفرین تو می تونی نه که استادت بودم، می دونم چه شاگردی تربیت کردم =)) وقتی راش انداختی بگو شیرینی بگیرم ازت تو چهل تیکه هامونم بیارم درست کنی :دی
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
در باره اون کامنتی هم که تووبلاگم گذاشتی:
بابا ی موضوع دیگه میگفتی خب. البته این موضوعات که برای من کاری نداره :دی
خب اون لحظه اون حسو داشتم، گیج بودم خیلی کلافه بودم.
چیهههه؟ توش موندی؟؟!!!! آره آره اعتراف کن نمیتونی یوها ها ها