هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

هرکجا محرم شدی

چشم از خیانت بازدار

ای بسا محرم

که با یک نقطه مجرم می شود

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب

شب معلمهای شیطون D:

دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۷:۲۴ ق.ظ
امشب شب خوبی بود

مرکز آموزشی یا بقول خودشون نهاد انقلابیمون واسمون جشن روز معلم گرفته بودن، خیلی جشن خاصی نبود، چندتا سخنرانی و یه برنامه کوتاه نمایشی طنز و سرگرمی بود

اما همینشم دمشون گرمو دستشون درد نکنه واقعا، چون اگه نمی کردن هم کسی نمی تونست بگه چرا نکردین یا طلب داشته باشه

همینکه به یادمون بودن و مراسمی گرفتن و تهشم هدیه ای به رسم یادبود بهمون دادن دمشون گرم :)

اما ایناش به کنار

چیزی که سر حالم آورد این بود که با دیدن همکارایی که باهاشون همدوره بودم و توی کلاسهای تی تی سی با هم بودیم بازم کودک درونم زنده شد و شیطونی می کردم

البته شیطونی خاصی نبود در حد خندیدنو آروم نداشتن اما نه که تو کلاس و زمان دموی همدیگه باید ادای بچه ها رو در میاوردیم (بعضاً هم ادای بچه های خنگ رو در میاوردیم اونم با لهجه  :)) ) تا طرف نشون بده چطوری با بچه برخورد می کنه و تواناییشو داره یا نه، اینه که وقتی همو می بینیم باز شیطنتمون گل می کنه و مسخره بازی در میاریم و گل از گلمون می شکفه D: - یعنی اگه شاگردامون ما رو با اون کودکیها می دیدن دیگه ازمون حساب نمی بردن  :)) (خودمونیم دیگه، هرچی هم بزرگ بشی بازم وقتی پشت میز دانشجویی یا دانش آموزی قرار بگیری بازم شیطنتهای اون زمان میاد سراغت، همون آروم نداشتنا، همون پا تکون دادنا، همون شیطنتها و حرف زدنها با بغل دستی و ... ، نمیدونم تا حالا تجربه اش کردین یا نه ولی اگه کرده باشین میدونین چه حس خوش و دوست داشتنی ای داره D:)

خلاصه که شب خوبی بود یه شب واسه بزرگداشت روز معلم (که البته تبریک روز زن هم بود)

و شب تجدید دیدار با همکاران و شیطنتها و دوستی های ما

بازم دست باعث و بانیاش درد نکنه :)


-------------

بارون

بارون

بارون

از سر شب که داشتم میرفتم جشن، آسمون رعد و برقهای بزرگی میزد البته من برقشو میدیدم بیشتر که هم خشگل بودن هم یه ذره ترس داشتن ولی صداشونو نشنیدم

زیباست،

حال و هوای بارونی و با احساس :)


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۲/۱۶
برگ سبز

نظرات  (۳)

امید تبریکم را با تاخیر بپذیری. روز زن و روز معلم
نمی دونستم معلمید.

پاسخ:
پاسخ: خواهش می کنم رها جان
ممنون از لطفتون

مبارک باشه خانمی
خوشحالم که خوش گذشته

پاسخ:
پاسخ:
ممنون شاذه جون
جای همگی خالی
آخ گفتی !
یاد اون کارایی که تو کلاس تی تی سی میکردیم افتادم .من همیشه ادای بچه پر حرفا رو در میاوردم. اونایی که تا تقی به توقی میخوره می پرن وسطه کلاس. همش حرف میزنن و هی سوال میپرسن . معلم رو بد بخت و بیچاره میکنن.
قبل از هر دمویی دوستام میگفتن تو رو خدا امروز آروم و ساکت بشین بذار کارمونو بکنیم.
من میگفتم نه! میخوام شما فولاد آبدیده بشید

پاسخ:
پاسخ:
همون ، منو یکی از بچه های دیگه بودیم، همینطوری میکردیم، هی میگفتیم خانم این چی چی مشه؟ یا بد تلفظ می کردیم
طرف کلافه میشد بعد چشم غره مون میرفت میگفت تلافی می کنم
بیچاره ها دموشونو که میخاستن بدن یه نگاه ملتمس مینداختن که اذیت نکنیم
نوبت خودمونم که شد دمشون گرم جز یه کوچولو، اصلا اذیت نکردن
یادش بخیر

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی