مسیر سبز...
عشقی که با وجود مریض بودن همسر و سختی و الفاظ بدی که بکار می برد، کمرنگ نشده بود و هنوزم وفادارانه عشق می ورزید و بخاطرش اشک می ریخت
عشقی که باعث شد دوستان دست به خطری بزنن و عواقبشو بخاطر دوستشون و همسرش به جون بخرن
عشقی که باعث شد بخاطر بچه های کوچیک همکار و دوستشون از همکاریش در اون ریسک و خطر جلوگیری کنن
عشق همنوعی که باعث میشد جان کافی تحمل دیدن درد کسی رو نداشته باشه و به بقیه کمک می کرد و هربار هم این جمله رو می گفت: "من کمکت کردم/میخام کمک کنم/ باید به کسی کمک کنم ..." حتی توجیه هم نمی کرد فقط همینو می گفت و آرامشی که داشت باعث آرامش بیننده میشد...
و همین آرامش و مهربونی در انتهای زندگی و لحظه اعدامش باعث شد اشک کارکنان زندان در بیاد و واقعا گریه کنن واسش ...
و آخرش با همزاد پنداری بیننده اشک اونم در میاورد
حتی صحنه های تلافیش هم کیف داشت ، صحنه هایی که دست به یکی میکردن و حساب شخصیتهای بد و خورده شیشه دار رو می رسیدن (البته بازم جلوی رئیس آبرو داری می کردن و در خفا حالیش می کردن که دیگه از این غلطا نکنه) ...
![](http://cdn3.movieroomreviews.com/sites/movieroomreviews.com/files/imagecache/full_size_image/photos/the-green-mile-movie-picture-11.jpg)
فیلمی دوست داشتنی که موندگار شد واسه همیشه چون رگه های معنویت و خدا رو توش میدیدی، همینطور رگه های عشق و محبت ...
خلاصه خیلی دوسش دارم و ساعتی پیش وقتی شبکه نمایش نشونش داد برای چندمین بار نشستم دیدم و بازم واسم تازگی داشت
اندک فیلمهایی هستن که هربار ببینی بازم یه نکته جدید برای گرفتنو فهمیدن توشون هست و مسیر سبز از این دست بود
بازی مایکل کلارک در نقش جان کافی حس و حال غریبی داشت و اون غریبیو ساده و مهربون بودن یک معجزه رو با وجود هیکل مهیبی که داشت بخوبی تو چهره اش نشون داد (خدا رحمتش کنه)
نمیدونم چرا
ولی مسیر سبز واسم حس خوشی داره همراه با غم ...
دوس داشتنی برام ...
اینم یکی از دیالوگهای معروفش :
خیلی خسته ام رییس، خسته از تنها سفر کردن، تنها مثل یه چلچله زیر بارون، خسته از اینکه هیچ وقت رفیقی نداشتم پهلوم باشه و ازم بپرسه از کجا اومدم، به کجا میرم یا چرا !
انقدر
خسته ام از اینکه آدما همدیگه رو اذیت میکنن، خسته از تمام درد هایی که تو
دنیا حس میکنم و می شنوم، هر روز دردهام بیشتر میشه درد تو سرم مثل خرده
های شیشه ست، تمام مدت.
می تونین بفهمین؟
جان کافی (مایکل کلارک دانکن) - مسیر سبز
پ.ن: این جمله بولد شده شما رو یاد کسی نمیندازه؟!
(نمیدونم ولی منو یاد انسان عزیزی انداخت و دلم سوخت :-
------------------------------
فقط دوتا چیز هم واسم جالب بود:
- جالبه که رنگ سبز واسه همه مقدسه و همه ادیان و اقوام انگاری این رنگ براشون پاکی و قداست خاصی داره
- اگه نحوه اعدامشو رو دیده باشین که همون ELECTROCUSION یا اعدام با صندلی برق هست میدونین و می تونین حدس بزنین که به چه سختی این کار انجام میشه و چه زجری داره... بعد واسم جالبه و سوال که اینا با این روشهای مختلف اعدام زجرآورشون چطوری دم از حقوق بشر میزنن و دین ما رو که اعدامش با طناب داره و لحظه ای اتفاق میفته و تا جایی که یادمه اعدام شکنجه دارش سنگسار هست، رو ضد بشر می دونن؟
![](http://www.ratemoviescenes.com/img/the_green_mile_61.jpg)
پل: وقتی روز قیامت، من جلو خدا ایستادم و اون ازم پرسید که چرا یکی از معجزه هاش رو کشتم، چی دارم که بگم؟
بگم شغلم این بوده؟