آسایش بلی، آرامش نه
چهارشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۸:۰۴ ق.ظ
امشب با حضور میهمانی در خانواده خاطرات قدیم برامون زنده شد
خاطراتی که از کودکی خودمون بود و حتی از کودکی بزرگترها
یاد قدیم و زندگیهای قدیم
نحوه زیستنی که بدون تشریفات بود و همه شادتر و سالمتر از الان بودن
هرچه زندگیها پیشرفته تر شد، ناراحتیها، دوریها، بیماریهای مختلف روحی و جسمی هم بیشتر شد
از ساعات خوش و خاطرات خوش و خنده دارمون که بگذریم
یک جمله نتیجه و مخلص کلام بود:
ماها هرچه بیشتر به سمت آسایش رفتیم (و حتی دویدیم) از آرامش بیشتر فاصله گرفتیم
۹۲/۰۲/۰۴
البته ی چیزی هست این وسط اینکه نه به آسایش رسیدیم و نه به آرامش یعنی چوب دو سر طلا