هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

هرکجا محرم شدی

چشم از خیانت بازدار

ای بسا محرم

که با یک نقطه مجرم می شود

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب

یاس یعنی مهربانی بر همه ...

شنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۲، ۰۸:۰۰ ب.ظ
با رفتن تو زلزله ای در تنم نشست ...

با آن که من هنوز، همان مرد خیبرم !

***

می خواهم از غمت نخورم بر زمین ولی

هر بار می رسم جلوی در، نمی شود...

***

نام زهرا نه فقط ذکر لب حیدر بود

فاطمه رشته ی تسبیح به پیغمبر بود...


***

شان نزول سوره زلزال بی گمان

پس لرزه های شانه ی بیتاب حیدر است

***

ﮔﺮ ﺭﻭے ﻣﻦ کبــود شــد ﻭ پهــلوﻳﻢ ﺷﮑﺴﺖ

غصہ مخــوﺭ فــداے ســرﺕ ﺍے ﺍمــاﻡ ﻣﻦ


***

در آن زمان که عدو خواست تا مرا ببرد

جواب محکمِ زهرا "نمیگذارم" بود...

***

زهــــــــــــرا جان...

از ماجرای کوچه اگرچه نگفته ای

بغض همیشگی حسن ، میکشد مرا...

***

گذشت ایام گل ای بلبل زار

                        بکن چون من ز هجران ناله بسیار

گل تو سر زند هر ساله از نو

                        گل حیدر نمی روید دگر بار


***

مانند شمع قصه ات از سر تمام شد

کوتاه مثل سوره ی کوثر تمام شد

سیلی وزید در وسط کوچه باد شد

تا هیجده ورق زد و دفتر تمام شد

بابا کشید پارچه را روی مادرم

آهی کشید و گفت که دیگر تمام شد

***

آقا دلت گرفته و چشمت بهاری است

از دیده ی تو کوثر احساس جاری است
 

آقا به یاد فاطمه شوریده می شوی

آری اساس عشق به زهرا مداری است
 

عرض ادب به ساحت مادر فریضه است

این اشکها نشانه ی والا تباری است
 

ما کارمان دعای فرج خواندن است وبس

این روزها که کار شما گریه زاری است

***

اثر دست ستم از رخ نیلی نرود

هرگز از یاد علی ، ضربت سیلی نرود

***

کاش از قلبم به قبرش راه داشت

کاش زهرا هم زیارتگاه داشت

***

فاطمه یعنی علی را ذوالفقاری در مصاف

فاطمه یعنی دل بشکسته را کردن طواف

فاطمه یعنی میان شعله در سوختن

فاطمه یعنی به زینب سوختن اموختن

***

آن طرف همهمه‌ ی مبهم هیزم‌ها بود

این طرف زمزمه‌ ی خواهش یک پیغمبر:

إِنَّـمَا فَـاطِمَةُ بَـضْـعَةٌ مِـنِّی، دیــوار!

إِنَّـمَا فَـاطِمَةُ بَـضْـعَةٌ مِـنِّی، ای در!

***

شهر آبستن غم هاست خدا رحم کند

شهر این بار چه غوغاست خدارحم کند
 
بوی دود است که پیچیده ، کجا میسوزد ؟
 
نکند خانه ی مولاست خدا رحم کند
 
همه ی شهر به این سمت سرازیر شدند
 
در میان کوچه دعواست خدا رحم کند
 
هیزم آورده که اتش بزنند این در را
 
پشت در حضرت زهراست خدا رحم کند
 
همه جمعند و موافق که علی را ببرند
 
و علی یکه و تنهاست خدا رحم کند
 
بین این قوم که از بغض لبالب هستند
 
قنفذ و مغیره پیداست خدا رحم کند
 
مادر افتاد و پسر رفت زدست ، درد این است
 
چشم زینب به تماشاست خدا رحم کند
 
مو پریشان کند و دست به نفرین ببرد
 
در زمین زلزله برپاست خدا رحم کند
 
ماجرا کاش همان روز به آخر می شد
 
تازه آغاز بلاهاست خدا رحم کند
 
غزلم سوخت دلم سوخت دل آقا سوخت
 
روضه ی ام ابیهاست خدا رحم کند ....


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۱/۲۴
برگ سبز

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی