من، نقد، عذرخواهی و ...
توی مشخصات زن شهریوری نوشته: او خودش تئوری انتقاد از خود را به شدید ترین وجه به موقع اجرا می گذارد...
من دقیقا همینم، از اینکه اشتباه کردم بدم میاد، از خودم بدم میاد و به خودم لعنت میفرستم که کاش ...
سخت میگیرم به خودم به کارم به حرفم و احتمالا واسه همینه که گوش شنیدن هر انتقادی رو اونم از هر کسی ندارم. یعنی انتقاد کردن از من باید خیلی ملایم باشه و خیلی ماهرانه و در شرایط خاصی باشه تا بتونه روی من اثر کنه. (لحن خوب، هم سطح شدن با خودم، از بالا به من نگاه نکردن، و شرایط روحی و موقعیتی خوب که آمادگی شنیدنش رو داشته باشم)
شاید اگه جای من باشین درک کنین، اینکه به شدت از خودت نقد کنی و به خودت سخت بگیری بعد یکی هم بخاد بهت نقد کنه. خب نمی تونی تحمل کنی. و جبهه میگیری... (مثل این می مونه که بگی خودم درد دارم دیگه نمیخاد تو بهش اضافه کنی)
نوشته بود عذرخواهی واسش سخته. آره برام سخته اما نه در همه موارد، جایی که تقصیر از طرف مقابل باشه که عمرااا D: جایی هم که تقصیر یک جانبه نباشه و هم من مقصر باشم هم اون طرف سخته برام اما آخرش میگم ببخشید ولی اگه طرف قد بازی در بیاره برام یا یطوری بخاد بگه که داره بزور می بخشه یا بخاد منت بزاره سرم، منم یا نمیگم یا وقتی هم بگم از ته دل نیست با دلخوریه. اما جایی که فقط من مقصر باشم چرا عذرخواهی می کنم خوبم می کنم شجاعتشم دارم. یعنی عذرخواهی کردن رو خوب بلدم بجاش هم بکار می برم اما بستگی به این شرایطی که گفتم داره...
کلا اینایی که گفته خیلیاش منم (در مورد دوستی، سوء استفاده، دو رویی، ریاکاری، وفاداری ...) ولی این دو مورد رو قبلنا میخاستم بگم حالا یادم اومد :)
----------------------
راستی، اگه خوندین مطلباشو بهم بگین شما کدوم از خصلتها رو پر رنگتر می بینین در مورد من. جالبه برام که بدونم :)