هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

هرکجا محرم شدی

چشم از خیانت بازدار

ای بسا محرم

که با یک نقطه مجرم می شود

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب

گذشت، مهربونی، صحبت و رفع کدورت

يكشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۱، ۱۰:۴۶ ب.ظ
پنج شنبه ای یه اتفاق دیگه هم افتاد، اونشب یکی از دوستان قدیمی که دیگه خیلی حضورش توی جمع کمرنگ شده بود هم حضور داشت قبلنا یه دلخوری ایجاد شده بود بینمون و خب خیلی وقت بود ازش گذشته بود و تموم شده بود واقعا. دلگیری منم پاک شده بود هر بارم تو فضای مجازی دیدمش مثل یه آشنا یا یه دوست برخورد کردم یعنی مثل کسی که فراموش کرده. اونروز و اون شب هم همینطور بودم سلامو حال و احوال و ... درست مثل دوست

بعد آخر جلسه که شد و همه داشتیم از هم حدافظی می کردیم اومد جلو و گفت خانوم فلانی من یه عذرخواهی بدهکارم، ببخشید منو گفتم واسه چی؟! گفت واسه مسائلی که قبلا پیش اومد منم با لبخند گفتم نه بابا اصن فراموشش کنین، مطمئن باشین تموم شده و اصلا بهش فکر نکنین

گفت خلاصه حلال کنین اگه بدی کردیم گفتم خواهش می کنم چیزی نبوده اصن فراموشش کنین کاملا ایشالا همیشه خوش باشین :)

بعدم خدافظی کردیم و رفت. بعدش فهمیدم از یکی دیگه هم همینطوری عذر خواسته و خیلی مهربانانه با دوست دیگه ای هم همین برخوردو کرده...

اون لحظه به این فکر کردم که محبت و مهربونی چقدر میتونه اثر داشته باشه

شاید قبل از این فکر می کرده که ما نسبت بهش جبهه داریم و واسه همین اونم جبهه داشته یا تصور دیگه ای ... اما وقتی دیده خیلی عادی و دوستانه داریم برخورد می کنیم و حتی تحویلش می گیریم فهمیده که اینطور نیست، شایدم وقتی دیده اینطوریه بزرگی کرده و غرورشو گذاشته کنار و اونم با مهربونی اومده جلو...

خلاصه مهربونی از هر طرفی بود اثر خودشو گذاشت و بخوبی گذشت و حالا نکته اینه که یاد و خاطره خوبی از همدیگه توی ذهنمونه و همین مهمه :)

(بگذریم که همون شب اونطرف قضیه رو هم از عده دیگه ای دیدم ... )


--------------------

امروزم با همون دوستی که اون عکس العمل نابجا جلوی جمع رو داشت حرف زدم یعنی نوشتم حرفهامو براش (البته قرار بود بنویسم و بزارم یخورده که گذشت واسش ارسال کنم و قرار بود بزارم توی صفحه خودم بمونه و واسه خودم ارسالش کردم. اما نمیدونم قسمت بود یا چی که بخاطر هنگ شدن صفحات اینترنت به اونم ارسال شد و کلا اینطوری پیش رفت :)) )

خلاصه دوستانه نوشتم و بهش گفتم چون دوستیم اومدم با خودت مشکلمو حل کنم و رو دلم نمونه که کدورت بشه و دوست ندارم خاطره بدی بمونه ازمون برای هم و دوست دارم فرق داشته باشی با اونایی که خاطره بدی برام گذاشتن. گفتم دیگه اینکارو نکن چون نمیدونم دفعه بعد اگه تکرار بشه چه عکس العملی نشون بدم و چه اتفاقی واسه دوستیمون بیفته.

خلاصه بخیر گذشت و قرار شد از این به بعد مراقب شوخیامون اونم توی جمع باشیم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۱/۰۸
برگ سبز

نظرات  (۱)

معلومه سفر پرماجرایی بووودهه
اهنگ وبت باحالهه مرسیییی
دلم قرصه به خورشیدو بماهت بگرمای نگاهتتتت




اوهوم کم بود اما ماجراهاش کم نبودن
خواهش
آره خودمم خوشم اومده ازش خیلی
یه احساس عجیب دیگه میخام ... همونی رو که قلبم میگه میخام
.
.
.
خدایا قلب من پیش تو گیره ... کنار تو همه چی بی نظیره
.
.
.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی