یه روز خوب
بخوبی هم گذشت، خدا رو شکر
خیلی خستم، احساس می کنم دقیقا پاشنه های پام داره تیکه میشه اما ...
اما این مراسما خستگیشم شیرینه :)
خدایا شکرت که توفیق عزاداری اهل بیت رو بهمون دادی
یا ابا عبدلله (ع)، یا رسول الله (ص)، یا کریم اهل بیت حضرت مجتبی(ع)، یا علی بن موس الرضا (ع) و یا صاحب الزمان (عج)
ممنون از نظری که بهمون دارین و توفیقی که نسیبمون می کنین
امیدوارم که هیچوقت این توفیق ازمون گرفته نشه
---------
چند وقت پیش حاج آقا فرحزاد تو برنامه ای می گفتن وقتی حالتون خوش نیست به تربت امام حسین نگاه کنین، باعث خوشی حال و دلتون میشه...
واقعا اینطور بود، وقتی امتحانش کردم دیدم واقعا تاثیر داره انگاری ناخودآگاه نیشت باز میشه
و این روزا وقتی واسه مراسم روضه خونی هر سال کمر همت می بندی و لوازم و تدارکات رو فراهم می کنی
وقتی دوندگی می کنی
جارو می کنی
تمیز می کنی و تا لحظه آخر می دویی که همه چیز خوب پیش بره (هرچند توی همش نقش اندکی داشته باشی)
با همه خستگیاش انگاری یه شادی تو دلته
مخصوصا وقتی شروع می کنی به سیاهیا رو زدن به در و دیوار خونه، هر بار نگاهت بهشون میفته دلت شاد میشه، یه خوشی که عادی نیست انگاری ...
اونوقته که به این نتیجه میرسی هر کاری که منتسب به اهل بیت و امام حسین (ع) باشه و تو توش نقشی هرچند اندک داشته باشی، همون باعث دلخوشیت میشه، باعث میشه حالت خوش باشه...
انگاری ناخودآگاه نظری به دلت میندازن و صیقلش میدن ...
انگاری دلتو سبک می کنن ...
و این یعنی یه دلخوشی واقعی :)
خدایا هیچوقت این دلخوشیها رو ازمون نگیر ...