هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

هرکجا محرم شدی

چشم از خیانت بازدار

ای بسا محرم

که با یک نقطه مجرم می شود

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب

و من، در پیله شاید...

چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۱، ۰۹:۱۰ ق.ظ
دیشب یه دوستی بهم میگفت:

"تو خودت رفتی، حس می کنم این تو پیله رفتنت بزودی یه پروانه بدنبال داره ..."


نمیدونم چرا همچین حسی کرده، و حسش چی بوده و معنیش چیه، اما این تو خود رفتنو خودمم دارم حس می کنم.

نمیدونم چرا، ولی انگاری این روزها تنهایی و فکر کردن رو بیشتر ترجیح میدم (یه چیزی تو مایه های کنج عزلت ;) )، میخام بگم و بخندم اما انگار هر طرف میری باید یه ناله ای بشنوی، یه چیز منفی همیشه هست که اذیت کنه...

حس کسایی رو دارم که خستگی به تنشون مونده، یا کوفته شدن...

همه چی خوبه خدا رو شکر...

چیزی کم نیست ...

اما انگاری خودم نیستم،

دلم واسه خودم شدیدا تنگ شده ...

امروز مصاحبه یکی از مجریان رو خوندم که همسن منه و روز تولدش مصاحبه کرده بود، بعضی حرفاش جالب بود برام ...

شاید منم بخاطر اینکه از دهه سوم گذشتم داره زندگیو نگاهم تغییر می کنه، این دهه دهه ی سرنوشت سازیه انگار. انگاری باید پخته تر بشی، باید بسازی، باید آرایش و پیرایش روح و نگاهتو توش انجام بدی.

یکی این دهه رو بهترین دهه زندگی می دونست یکی هم پر تاملترین و شاید خطرناکترین (خطرناکترین از این جهت که باید خیلی حواست باشه تا زندگی و دیدتو درست کنی)

دیگه نمیشه جوونیای دهه قبل رو داشته باشی (هرچند ما جوونی ای هم نکردیم ... اما شکر همینشم خوب بود)، میگفت دهه 20-30 دهه ایه که از محیط از دیگران تاثیر می پذیری، دهه ای که دیگران بهت مشاوره میدن، از همه چیزو همه کس میخای ببینی و یاد بگیری و تجربه کنی، اما دهه بعدی دهه ایه که باید خودت به خودت مشاوره بدی، خودت و قلبت باید مطمئن باشه و مشاور تو باشه...

حرف جالب و تامل برانگیزی بود ...

خیلی حرف بود که منو به فکر واداشت اما نمیدونم... سردرگمم، مخصوصا این روزا...

-----------------

رفته رفته اینو حس می کنمو می بینم که تعاریفم با بقیه فرق داره، دیدم فرق داره، نمیگم بهتره نه، ولی گاهی حس می کنی خیلییییی تفاوت دید داری خیلی تفاوت حسی داری با اطرافیانت، که تو هر زمینه ای هم میتونه میزانش متفاوت باشه، یه جا کمتر یه جا بیشتر... و بخاطر همینم نباید ناراحت شد، عصبانی شد، از کوره در رفت، چیزی گفت و و و ... چون همش بخاطر همین تفاوت دیده، همین... (حرف زدن در موردش راحته، بارها و بارها گفتمو گفتین و گفتن اما از حرف تا عمل خیلی راهه، باید تو میدون که هستی اینو یادت باشه که همیشه اختلاف نظر هست و نمیشه دیگرانو بخاطر عقاید شخصی یا دیدشون مواخذه کرد. یکی بچه ست، یکی جوونی می کنه، یکی بزرگتره، یکی مال فرهنگی متفاوته با عقایدی متفاوت که باهاشون بزرگ شده، یکی مذهبیه یکی نیست، یکی مسلمونه یکی نیست و الی آخر ...)

باید خودتو بپردازی، تراش بدی، مجسمه ذهنتو، روحتو، درک و احساستو ...

باید سعیتو بکنی ...

-------------

یه روزی ...

یه جایی ...

یه کسی ...

یه چیزی ...

صبر داشته باش، صبور باش ...

میرسی آخر به هدف، اگر در پی اش باشی ...

-----------

و این حرفها و زمزمه ها ادامه دارد ...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۹/۲۲
برگ سبز

نظرات  (۲)

دقیقا منم همینجوریم....یعنی به نظرت منم از دهه 20رد کردم و وارد 30شدم؟!

فکر کنم علاوه بر سن، زمانه و اتفاقات جامعه و اطراف هم آدمو اینجوری میکنه...




آره بعید نیست

اوهوم اینم یکی از دلایلشه

یکی دیگشم یحتمل دلتنگیمونه
۲۴ آذر ۹۱ ، ۰۵:۱۷ ستاره دریایی
بالا بری پایین بیایی سیمای مایی
هم پیلت هم بعد پیلت هم قبله پیلت هم پروانت بالا بری پایین بیایی سیمای مایی

اما قبول دارم حرفتو هرسال از عمر ادم میگذره دیدش نگاش متفاوت میشه چه برسه دهه



بله بله
من متعلق به همه شمام شکی درش نیست
اوهوم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی