شکر
- صبح که کلاس داشتم و خدا رو شکر خوب بود. منم که تو این زمینه اعتماد به سقف، بچه ها از استرسشون میگن من میگم نه، چیزی نیست میتونیم، یکی نیست به خودم بگه صبر کن شب درازست و قلندر بیدار، فکر کنم خودم از اونا استرسم بیشتر بشه موقع امتحان... اما بازم شکر احساس خوبی دارم، فعلا که آرومم ایشالا دو هفته دیگه هم که امتحانه آروم باشم و بخوبی پیش بره
امید بخدا ... :)
- با دوستی همکلام شدمو درد دل کردم که خیلی سبکتر شدم، واسه اینم شکر
- شبم با یه دوست دیگه حرف زدیمو خندیدیم، خوب بود، شکر
(البته دیشب هم جمع خوب 1 ساعته ای رو داشتیم و حرفها و احساسات خوبی رد و بدل شد که همش یاد خدا و شکرگزاری بود)
کلا شکرت خداجون :)
-----------------------------------------------------------
فقط یچیزی این وسط خوش نیست، یجوریه ...
چرا وقتی موقع عزاداری ائمه یا شبهای قدره، خندیدنت بیشتر میشه؟ :( ، چرا آیا؟ :(
آدم بعدش عذاب وجدان میگیره ... :(
من دیگه نمیخندونمت|:
نه عزیزم، کلا نمیدونم چرا اینطوریه، فقط دیشب نبود که، زیاد واسم پیش اومده، واسه دیگران هم دیدم اینو، نمیدونم خلاصه... :( :-از تو مرسی :*