خود ارزیابی... (کاری)
توی اونا دوتا پست بودن که شاید به بررسی و ارزیابی خودمون در شرایط کاری و زندگی بتونه کمک کنه:
همین پستها باعث شدن چیزایی به ذهنم برسه که نتیجش شد این:
گاهی آدم باید شرایط کاریشو بررسی کنه و بسنجتش ببینه کجای کاره؟ از کارش، محیطش، همکاراش، کسایی که براش کار می کنن یا کسایی که در مقام بالاترش هستن راضیه یا نه. چقدر واسه بهبودش تلاش کرده؟ اگه کرده چقدر دیگران به اونو حرفهاش اهمیت دادن؟ ببینه اشتباهاتش کجاست، کجا خوب عمل کرده کجا بد، خوبها رو پیشرفت بده بدها رو هم از بین ببره.
شرایط و محیط کاری خوب از نظر محیطی و روانی، محیطیه که افرادش بدون ترس از اتفاقی بتونن حرفهاشونو بزنن نظراتشونو بگن، پیشنهاداتشونو بدن، کلا فضای گفتمان، انتقاد، پیشنهاد و و و فراهم باشه، نه که نتونن حرف بزنن و فقط و فقط اطاعتو اجبار و ترس اونا رو بکار واداره... که خب مسلما واسه اون دست کارفرمایانی که دوستی و رضایت و لذت از کار توی محیطشون مهمه نباید بزارن این اتفاق بیفته. اون دست کارمندانی هم که این شرایط رو میخان باید تلاش کنن که نزارن شرایط به جایی برسه که تحملش سخت بشه و کارشون فقط و فقط رفع تکلیف و باری به هر جهت باشه... (که اگه اینطوری بشه یعنی هر یک از طرفین حواسشون به محیط کاری و شرایطش و ایده آلهاش نباشه باعث احساسات، قضاوتها و برداشتهای ناخوشایندی میشه از قبیل بی اعتمادی، سوءظن، دلخوری، ناراحتی، سوء استفاده، بیگاری و و و ... یعنی یچیزی تو مایه های زهر مار که طبعا رفته رفته روی کار و بازدهش تاثیر زیادی میزاره)
کلا چیزی که خیلی از ماها مخصوصا توی این مملکت فراموش کردیم لذت از کاره (که خب حدود 60% اش تقصیر خودمون نیست تقصیر شرایط زندگی هست که بهمون تحمیل میشه)
اما خوب خودمون حداقل در قبال خودمون مسئولیم...
{اول از همه باید خودت به فکر خودت باشی - چون کسی قرار نیست دلش واسه تو بسوزه - اگه خودت به خودت احترام گذاشتی دیگرانم میزارن، اگه نزاشتی دیگرانم از دلرحمیت سوء استفاده می کنن و گاهی نادان فرضت می کنن. وقتی خودتو دست کم گرفتی بقیم دست کمت می گیرن، وقتی تواضع زیادی بخرج دادی یروز می بینی تواضعتو حماقت یا ناتوانی فرض کردن، دلرحمی و مرامو تواضع جای خود، ارزش به خودت، تواناییهات و مسئولیت در قبال خودت هم جای خود...}
این موارد در همه جور محیط کاری قابل بررسی و ارزیابیه، چه کاری - رسمی، چه کاری - دوستی (که خب این یکی احتیاطاش و مراقبتهاش بیشتره و باید بیشتر حواست بهش باشه)این مطلب واسه همه خوانندگان، چه دوستان چه خوانندگان گذری، چه اونایی که کارمندن و می مونن چه اونایی که کارمندنو بعدها رئیس میشن و یه عده ای زیر دستشون کار خواهند کرد چه اونایی که رئیسن، همه و همه صادقه و میشه در هر شرایطی اونو مورد بررسی قرار داد. اگه هممون خودمونو مسئول بدونیم و هر کسی نگه همه جا همینه و زودم مثل من نا امید نشه، میشه رفته رفته و یکی یکی جا انداخت این محیط رو و بازده بهتری هم داشت.
یادمونم باشه از حرف تا عمل راه زیادیه، به قول معروف به عمل کار برآید به سخندانی نیست... (شعار بدیم فقط و بگیم میخایم اینو، بعد هیچ تلاشی برای تغییر نکنیم به درد لای جرز دیوار هم نمیخوره) ---> اولین مخاطبشم خودم ...
این حرفهایی که گفتم حاصل تجربیات خودم و خونده ها و شنیده هام هست اگه حرفهامو خوندین و بفکر واداشتتون همین جای شکر داره اما خوشحال میشم اگه شمام نظری داشتین یا تجربه ای واسم بزارین تا منم از تجربیاتتون استفاده کنم :)
ممنون...
----------------------
پ.ن: این موضوع جای حرف و بحث زیاد داره، من فقط هرچی به ذهنم رسید و یادم اومد رو گفتم اگه زیاد خوب نیست یا تیکه تیکه و کوتاه ست ببخشید... اگه چیزهای دیگه ای هم یادم اومد اضافه می کنم یا همینجا یا پست جدید ...
خیلی استفاده کردم مرسیییییی از ت عالی بود
خواهش عزیزم کاری نکردم
شمام تجربیاتتونو در اختیار من بزارین :)