پر از گفتن اما خاموش ...
جمعه, ۲۳ تیر ۱۳۹۱، ۱۱:۴۱ ب.ظ
دیدین آدم یه وقتایی پر از حرفه، پر از درد دله، پر از گفتنه، میخاد بگه، بنویسه، فریاد بزنه آییییییییییییییی ....
اما...
هرکار می کنه نمیشه، نمی تونه، نمیاد چیزی به زبونش که بگه، نمیدونه چی باید بگه اصلا،
تهش میشه ...
فریاد بی صدا، فریاد خاموش، نوشته های سفید، سکوت ... و باز هم سکوت ...
من الان همینم، دلم گرفتست و پر از گفتنیهای نا گفتنی اما نمیدونم چی بگم، چی بنویسم، از چی بنویسم
از کجا شروع کنم، انگار پرم از حرف اما خالیو بی صدام ...
پس باز میشود همان
سکوت و باز هم سکوت
فریاد بی صدا
دلنگاره های خاموش
--------------------------------------------
نمیدونم چرا مدتیه همه یجوری شدیم. حس و حال خوشی نیست، همه گرفتارن انگار، همه بی حس و حالن،
دل گرفتن، کم پیدان، کم حرفن، یادی نمی کنن...
یعنی چیزی داره تغییر می کنه واسمون؟ بینمون؟ ....
نمیدونم
۹۱/۰۴/۲۳
زندگی پرتغییره یادمون نره ازین تغییرات برا خوب کردنه حالمون استفاده کنیم
عزیییزم
ایشالا