فوتبال، یادی اندک از نوجوانی و دو نتیجه
دیشب فینال جام ملتهای اروپا بود که خیلیا رو پای تلویزیون نشوند تا
بازی تیم مورد علاقشون یعنی ایتالیا یا اسپانیا رو ببینن و نگران بردن جام
توسط تیمشون باشن. از این خیل عظیم طرفدار، جمعی از دوستان من خانوما و علی
الخصوص آقایون هم پای تلویزیون بودن و یکیشون همزمان با بنده هم حرف میزدن.
;)) و علاوه بر اون با چندتا از دوستان دیگه هم توی کنفرانس حرف میزدیم (و هر
از گاهی حرفهای خنده داری هم اندر احوالات فوتبالیستها داخل زمین رد و بدل شد:)) ). اگه مثل قدیما بود منم پای تلویزیون میخ کوب بودم واسه این فوتبال اما خیلی
وقته که دیگه حوصله حرص خوردن واسه تماشای فوتبال رو ندارم (که شاید ناشی
از تاثیر بد بازی کردن هموطنان خودمون در بازیهاشون باشه این بی میلی من) و
ترجیح میدم اگه میخام حرصی هم بخورم واسه والیبالمون بخورم،
هم بهتر بازی می کنن هم هیجانش بیشتره هم شادی و افتخارش.
از علاقه تماشای فوتبال هم فقط همین برام مونده، اینکه تهش از دوستان دیگه
بپرسم نتیجه بازی چی شد. دیشبم از قبل دلم میخاست که اسپانیا ببره (به یاد
علاقه دوران نوجوانی به تیمها و بازیکنان اسپانیایی علی الخصوص رئال مادرید
و رائول گنزالس). با اینکه اصلا یادم نبود که بازی دارن دیشب و اونم از
دوستان فهمیدم باز ترجیح میدادم اسپانیا ببره تا ایتالیا، برعکس خونوادم که
ایتالیا رو ترجیح میدادن. خلاصه وقتی از اون دوست فهمیدم که تیم مورد علاقم
2-0 جلو هست و بعدشم 3-0 و بعدم از ناراحتی ناگهانی اون دوست فهمیدم شد
4-0 شاد شدم و خوشحال از اینکه تیم مورد علاقم برد اونم با چه اقتداری،
ایتالیا له شد یعنی ;)). و جام ملتهای اروپا هم تموم شد به خوشی اسپانیاییها :)
و من به دو نکته پی بردم:
- اینکه چه خوبه که حرص نمی خورم، تماشا نمی کنم و بعدا از نتیجه مطلع
میشم D: (البته منکر شادی زاید الوصف بعد از برد تیم مورد علاقه بعد از حرص
و جوش حین بازی نمیشم)
- دوم اینکه من و دوست عزیزم با وجود همه نزدیکی توی فوتبال مخالف همیم :)) و بقول ایشون (موقعی که گفتم چرا تو فوتبال مخالف همیم؟) یکی از زیبایی ها و هیجانهای فوتبال همینه. حرف جالبی بود اما به نظرم اگه مثل ما باشه زیباست اما اگه به تعصب بیش از حد و این کل کلها و کریهای شدید بعضیا که حتی به دشمنی می کشه برسه، نه، زیبایی که نیست هیچ خیلی هم زشته