چندشانه
از زدن یه سری حرفها اونم تو جمع مختلط حس شرم بهم دست میده و چندشم میشه
ترجیح میدم اون جمع رو ترک کنم یا کلا سکوت کنم تا فضا عوض شه
اما از شناختی که نسبت به بعضیا دارم که از زدن این حرفها و شوخی ها جلوی نامحرم ابایی ندارن و خجالت نمی کشنو حیا نمی کنن چون عادتشونه ، قبلشم یه سری خاله زنک بازی در آوردن بعضی دیگه شون، و اینکه با وجود تاهل خطاب کردناشون مناسب نیست به نظرم کلا این فضا باعث شد زود ترکش کنم و مهمم نیست برام که در موردم چی فکر می کنن
من همینی هستم که هستم، حساس بودن، بولد بودن رعایت اخلاقیات برای من، و هزار جور موردی که هم عیبه هم حسن اما همینی هست که هست ... شاید گاهی به خودم بگم چقدر زمونه و آدماش بی حیا شدن یا اینکه ما خل بودیمو هستیم که به این موارد فکر می کنیم و توی جدال صحت این دو فکر می مونمو اعصابم خورد بشه و در نهایت بی خیالش بشم، اما خب تهش به خودم میگم همینی که هست من فکر می کنم اینطوری بودن درست تره، حتی اگه کامل هم درست نباشه نسبت به روش مقابل درست تره به نظرم، پس همینطوری ادامه میدم....
میخان بخان نمیخان فدای سرم