هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

هرکجا محرم شدی

چشم از خیانت بازدار

ای بسا محرم

که با یک نقطه مجرم می شود

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب

آخیییش

دوشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۲، ۰۴:۱۰ ب.ظ
*بالاخره کاری که باید می کردمو کردم

استعفا دادم خلااااص

آخییییش راحت شدم :دی

دیگه خسته بودم و حوصله ی حواشی مدیریتی و مسئولیت رو نداشتم مخصوصا که ...

بگذریم (یه سری حرفها رو باید گذاشت توی صندوقچه اسرار، خدا شاهده و ناظر همین بسه)

چندین دلیل واسه استعفا داشتم که فقط دوتای مهم و شخصیشو گفتم

اما مهم اینه که راضیم از تصمیمم و حالا احساس راحتی می کنم دیگه بس بس بود

ولی یه چیزای این اتفاق خنده دار بود واقعا :)) =)) [علامت سر تکان دادن به نشانه تاسف]

خدایا شکرت


______________________________________


*خدایا

نعمت خجالت کشیدن از بعضی کارها رو ازمون نگیر که یادمون باشه که بعضی وقتا "خجالت هم خوب چیزیه"


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۶/۰۴
برگ سبز

نظرات  (۷)

چرا؟ الان واقعا احساس آرامش داری؟ واقعا راحت شدی؟ واقعا حس می کنی که کار درست رو انجام دادی؟همون حرفایی که گذاشتی تو صندوق اسرار اذیتت نمیکنه؟

پاسخ:
پاسخ:
اوهوم، احساس می کنم یه بار سنگین از روی دوشم برداشته شد
حالا سنگینیش قابل تحمل بود اما یه چیزایی که شاید واسه خیلیا مهم نباشه واسه من مهم بود و دیگه نمیتونستم بپذیرمش مثل حواشی و حرف و حدیثهاش
ضمن اینکه کار و مشغلم زیادتر شده بود و دیگه نمیرسیدم و این چیزا دیگه زیادی بود برام
آره. چون خیلی وقت بود تصمیممو گرفته بودم و هرچی فکر و سنجیدنو تجدید نظر و صبر بود انجام داده بودم و دیگه کافی بود و وقتش
الانم راضیم و اصلا پشیمون نیستم :دی

نه، چون گوش شنوای خوبیم عادت کردم به رازداری و نگه داشتن حرفهای دیگران
حرفهای خودمم که باشه و بماند
کلا بعضی حرفها قابل گفتن نیست و باید باشه پیش خودتو خدا
بعضیاشم اگه گوش شنوا و محرمی بود آدم میتونه بگه بهش نبودم که نمیگه
اگه بهش فکر نکنی اذیتت نمی کنه اولش فکرتو مشغول می کنه اما بعدش دیگه توی روزمرگیها گم میشه :)
ی ی ی

آینه هم به خودت
به نظرم وقتی آدم یه کاری میکنه بدون چشمداشت دیگه مهم نیست چی پیش میاد مهم درست انجام دادن کاره. حالا هر کسی هر چی میخواد بگه...
حرفا هم وقتی از بالا بهش نگا کنی میبینی واقعا ارزش نداره که حتی بمونه صندوقچه اسرار،کلا بریز دور بره،چه بخوای چه نخوای تفاوت بین دیدگاه ها وجود داره،ممکنه یه اتفاق از نظر تو بد ولی از نظر یکی دیگه خوب باشه.خودتو اذیت نکن خانومی
مثلا همین الان، باور کن بعضیا منتظرن کلی حرف در بیارن که چی؟؟؟؟ چرا آسمون توی تالار مدیرا نیومد بگه سیما بمون،لابد آسمون از خداشه سیما بره میدونی که من از خدامه بری
خسته نباشی واقعا، فقط امیدوارم بعد از تو یک نفر خوب و معمولی و ملایم و معتدل مثل خودت بیاد.



پاسخ:
پاسخ:

این واسه اون چشمداشتو اینا که گفتی مامانییییی = >

آره میدونم از خداته =))
مرسی عزیزم
سلامت باشی
ایشالا :*
کاش هیچ حاشیه ای نبود، این طوری رفاقت ها پایدارتر می‌‌بود

در هر صورت امیدوارم هر چی خیره پیش بیاد

پاسخ:
پاسخ:
کاش

رفاقت
رفاقت
رفاقت ...

ایشالا :)
هه هه.... برای تو بعضی حرفا قابل گفتن نیس ولی من کلا حرف زدن بلدنیستم
به قول یکی از دوستانم:
همیشه از چیزهایی که بترسی برات اتفاق می افته و اتفاق هایی که دوستشون داشته باشی یا نمی افتن و یا اونقدر بد می افتن که خرد و خاکشیر می شن و گند می زنن به علایقت!

پاسخ:
پاسخ:
خیلیم بلدی
خوبم بلدی
ترسه درسته اما خب چه میشه کرد آدم همیشه از بعضی چیزا می ترسه
ولی بازم توکل به خدا
خودش یاریمون می کنه
حتما بهترین تصمیم همین بوده . موفق باشی

پاسخ:
پاسخ:
مرسی عزیزم
اوهوم
به همچنین
ادم خودشو بهتر میشناسه و با مشورت وسنجیدن اوضاعش بهتر میتونه تصمیم بگیره
به نشانه احترام تصمیمت خوشحالم ازین ارامشت

پاسخ:
پاسخ:
بله بله
مرسی عزیزم
ممنون از لطفت
شاید با رفتنت موافق نباشم
شاید نتونم بعضی حرفاتو قبول کنم
شاید اختلافاتی باشه
شاید حواشی باشه
شاید ما سخت میگیریم
شاید از خیلی چیزا خبر نداشته باشم
شاید
شاید
و هزار شاید دیگه
امااااا
مسلما خوشحالی و رضایتتو می خوام :*
همه اینا به کنار مهم ترین چیز رضایت خودته ، آدم چرا زندگی میکنه؟؟ به خاطر این که از زندگیش لذت ببره
حالا هر کدوم که به نظر خودت برای خودت بهتره و دوست داری انجام بده.
خیلی راحتم بگو که دوست دارم و دلم می خواد. جدی میگم :دی
شادو موفق باشی عزیزم

پاسخ:
پاسخ: مرسی عزیزم دقیقا همینه و من دیگه احساس لذت و ارامش نداشتم اونجا پس دیگه دلیلی واسه موندن نبود

دلم میخاد دوست دارم :دی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی