هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

هرکجا محرم شدی

چشم از خیانت بازدار

ای بسا محرم

که با یک نقطه مجرم می شود

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب

خاطرات سفر مشهد 3

يكشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۳۱ ب.ظ
+ توی رواق شیخ حر عاملی (همون کاخه :دی) نشستیم رو فرشا بین مردم. نشستیم هم واسه استراحت هم واسه دعا و نماز

همینطوری که داشتیم تماشا میکردیم مردمو دیدیم یه دختر پسر جوون (خیلی جوون، مخصوصا دختره که به دبیرستانیها میخورد، بچه بودن در کل- راستی پسره هم صورتشو ندیدم درست اما کمی که دیدم خیلی شبیه یکی از آشناها بودو منو یاد اون مینداخت، یعنی یجورایی سبب خیر هم شد که یادی از اون آقا کنم) نشستن کنار هم و دارن حرف میزنن باهم، اینکه این دوتا تنها نشسته بودنو هیچکی مثل خانواده یا آشنا دور و برشون نبود جلب توجه کرد، دختره هم نیمرخش به ما بود و روش به پسره، پسره حرف میزد و اون بیشتر گوش میداد

ناخودآگاه هرچی سعی میکردی توجهتو به یه ور دیگه جلب کنی و بیخیال شی نمیشد، هی میگفتی استغفرلله، لعنت بر شیطون، باز میومد سراغت، چون درست جلومون بودن و آخرش نگاهمون بهشون میفتاد، شبیه دوست بودن بیشتر، نمیدونم، ولی وقتی این فکر و نما از ذهنت بگذره که شاید دوست باشن بعد بخودت میگی چرا اینجا؟! چقدر راحت شدن ملت، چقدر عادی شده این چیزا که به اینجا هم کشیده، بعد به خودت تشر میزنی که فکر بد نکن حتما خواهر برادرن یا نسبتی دارن با هم، بعد در کنارشم با این پوزخند مواجه میشی که : خب حالا اگه به فرضم دوست باشن، کی میخاد بفهمه؟ یا کی میخاد جلوشونو بگیره؟!، اصن با این خیل جمعیت کی متوجه میشه؟ یا میخاد بازرسی کنه؟! هوم؟!

(جالبیش اینه که این ذهنیات من از فکر خواهرم هم گذشت در صورتیکه قبلش هیچ حرفی نزدیم، بعد یه مدت به هم نگاه کردیمو یکیمون گفت: این دوتا تابلوئنا بعد اون یکی هم گفت همووووون :)) بعدم بقیش ...)

خلاصه این رواقهای خانوادگی یا صحنها هم پتناسیل تبدیل شدن به محل قرار گذاشتن رو دارن، کسی هم قرار نیست گیر بده بهشون، البته خدا کنه که اینطوری نشه ، و فقط و فقط زائران عزیز خودشون باید شرم و حیا داشته باشن که اینقدر پررو نباشن (الان شاید خیلیا بگن خب بازم اونجا قرار بزارن بهتر از خیابونو غیره هست حداقل سالمتره و فلان و بهمان ... نمیدونم شاید حق با شما باشه اما از اونورشم که نگاه کنی، اصلا جالب نیست و صورت خوشی نداره، فکر کنین یه روزی اینطوری بشه شما به عنوان زائر چه حسی بهتون دست میده ؟؟؟ ...)


********

+ این سری که بعد از دو سال رفتم عجیییییب با ازدیاد عربها توی شهر و حرم مواجه شدم (اینو مسافرهای دیگه هم میگفتن!!! همه تعجب کرده بودن !!!)

وااااای هرجا میرفتی، تو هر صحنی، گله به گله همش عربها بودنو خونواده هاشون با پوشش خاصشون

اینکه زائر هستن، مهمونن، انسانن و ... همش به کنار و درست

اما هی دیدنشون (حرم، توی شهر، هتل) اونم با تکبر و طلبکاری که داشتن و انگاری اونا صاحبخونه هستن نه ما، حرصتو در میاورد. ببخشیدا، خیلی عذر میخام، انگاری از گوشو حلقت میزدن بیرون

نمیخام نژاد پرست باشم ولی حس بدی داشتم از این قضیه

طرف نشسته تو ردیف نماز، واسه آشنا و خانواده ش هم جا گرفته، زنه عرب میاد میشینه جاش، بنده خدا هرچیم میگه جای کسیه، با یه قیافه و لحن بدی میگه، مگه خریدی؟ مال باباته؟!

نهههههه، مال بابا توئههههه :| :| :|

دور ضریحم که جرات نمی کنی بری، با آرنجاشون پدرتو در میارن، وحشی بازی در حد اعلی (زنه مشهدی کنارم نشسته بود میگفت همون دور ضریح کارهای زننده و خلاف اخلاق و شرعی می کنن (واسه چی؟ واسه رسیدن به ضریح که یعنی زیارت کنن) که آدم شرم و حیاش اجازه نمیده بازگو کنه، بعد اونوقت با این اوصاف کی جرات می کنه بره؟! بعدم رفتار اونا با زائرای ما تو کشورشون چطوریه؟! رفتار خادمهای امام رضا (ع) با اونا چطوری؟! همه از صاحب این خونه می ترسن که مبادا امام رضا (ع) بدشون بیاد و بگن با زائر من بدرفتاری کردین، بعد اونام اونطوری، همین باعث شده فکر کنن صاحبخونن و ما مهمون!!!!! 4 روز دیگه امام رضا (ع) رو هم صاحب میشن دیگه هیچی، زنه مشهدی میگفت، یمن و سوریه و کشورهای عربی که جنگ و جدال زیاد شده، اینا میان ایران که امنیت داره و بیشتره، خدا بخیر گردونه خلاصه)

از اینور قضیه هم بشنوین:

نشسته بودیم تو لابی هتل منتظر ماشین، صحبت همین عربها شد که زیاد شدن و چرا؟!، رسپشنای هتل میگفتن خبر ندارین، چقدر از هتلهای مشهد رو این عربها دارن سرمایه گذاری می کنن و سهامدارشن !!! :| :|

بعد تازه میگفت یکی از هتلهای بزرگی که تو مشهد ساختن (یا دارن میسازن) 70% سهامش متعلق به یکی از عربهای وهابی هست !!!! :| :| :|  (یحتمل دیدن مشهد داره میشه قطب زیارتی شیعه ها، عربستان کمشون بود میخان اینجام ریشه بدوونن :| )

خوشبحالمون یعنیاااا، با وجود این عربها فکر کنم چند سال دیگه مشهد بشه دبی :| :( :(

خدا رحم کنه

*طنز:

رسپشن هتلمون میگفت حالا ایناش هیچی با آیکیوشون مشکل داریم، طرف تو تابستون، ژاکت پوشیده، 4 تا فنکوئل تو اتاقش روشنه میگه گرمه!!! رفتی دوتا پنکه هم گذاشتی براش باز میگه گرمه !!!! :| :))


القصه که خوشم نیومد از این همه گیشون (لغتو داشتین؟ :دی) و رفتارشون

ایششششششش P:


----------------------

+ بعد نوشت:

یه چیزیم میخاستم بگم یادم رفت، با کامنت زهرا خانوم، یادم افتاد باز

دوستان یوقت فکر نکنین من خودمو خیلی خوب میدونم

نه والا، اتفاقا خیلیم بدم، خیلیم گناه دارم، اینجا هم که مینویسم فقط افکارمو و ذهنیاتمو و چیزایی که ازش میگذره مینویسم، همین، شاید خودم دارم به خودم تلنگر میزنم، یه جورایی نوشته هام گاهی نقش نفس لوامه رو داره برام

و الا که من از همه خطارکارترمو رو سیاه تر

هیچوقتم ادعای خوب بودن نداشتمو ندارم (البته در برابر بعضی کارها و اشخاص چرا، اونم نه که ادعا داشته باشم نه، فقط خدا رو شکر می کنم که خدا هوامو داشته و گوشه چشمشو ازم برنداشته و آرزو می کنم هیچ وقت هیچوقت نگاهشو ازم نگیره بحق علی و اولاد علی (ع) ) 

می نویسم برای تلنگر، کما اینکه خیلی از نوشته ها رو میزارم امضا یا استاتوسم یا توی وبلاگم که بخودم تلنگر زده باشم چون واسم پیام داشته و خواستم ثبتش کنم، حالا این وسط واسه یکی دیگه هم پیام داشته که چه بهتر چون خیلی وقتا اگه حواسمون باشه ما پیاممون رو از زبان دیگران می شنویمو میگیریم...

خلاصه که خواهشا این برداشت رو راجع به من نفرمایید ممنون میشم :)

همیشه هم دعام کنید خیلی ...

متشکر :)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۲۷
برگ سبز

نظرات  (۶)

۲۷ مرداد ۹۲ ، ۲۰:۲۸ زهرا خانوم
در مورد اولی که گفتی من کلا با قضاوت کردن دیگران مخالفم،حالا با هر دلیلی باشه.به نظر من اینجور مواقع باید سپرد به خدا،ممکنه یک نفری ظاهر درستی نداشته باشه ولی پیش خدا و امام رضا بیشتر از من اعتبار داشته باشه.همون کسی که اونا رو کشونده به حرم امام رضا،همونم هواشونو داره که خدای نکرده کار بدی نکنن، اگه اینجوری باشه که همه جا محضر خداست من نوعی هم توی حرم نه جاهای دیگه کلی گناه میکنم عین خیالمم نیست.با اون سنی که اونا داشتن تازه باید بهشون امید داشت، اونا جوونن و پاک، مطمئنا دل اونا از من پاک تره،شاید بهتر باشه به جای قضاوت دعا کنیم که در پناه خدا و امام رضا باشن.
---
و اما در مورد عرب ها، بله متاسفانه عرب های کشورای دیگه اینجورین، فکر نکنین عربای ایرانی هم اینجورین هااااااا.وقتی خودشون برای خودشون توطئه میکنن و مرد خودشونو به خاطر بیگانه ها میکشن،دیگه چه انتظاری داری؟؟؟!!! خدا به راه راست هدایتشون کنه ولی.....

در مورد قضاوت که کلا کار بدیه ولی متاسفانه جزوی از زندگی و خون ما ایرانیا شایدم کلا آدمیزاده
در مورد اعتبارم که حرف نزدیم که، اینطوری اگه باشه که اون کافرش هم ممکنه اینقدر دست خیر داشته باشه که دلش پاکتر و اعتبارشم بیشتر باشه (مخصوصا که ایناجوونتر از منم بودن پس گناهشونم از من کمتره و دلشون سبکتر از من)
خدا و امام رضایی که به کافرشم لطف داره، یا حتی به شتر و حیوانات دیگه هم (اصن خیلی از ماها صورت باطنیمون انسان خالص نیست و اونی که چشم برزخی داره میفهمه ذات ما چیه، و معلوم نیست کدوم جوونوری باشیم با این اعمالمون (دور از جون همه دوستان، خودمو گفتم) ) میخایم به این جوونا نداشته باشه؟

خدا قربونش برم به همه لطف داره در این شکی نیست
ولی همون خدایی که کمک می کنه بنده ی خداشم باید بخاد؟

از اونطرفم فکر کنم میدونی که من آدم تندرویی نیستم و اتفاقا از افراط و تفریط خوشم نمیاد، از بگیرو ببندو سختگیریهای آنچنانی هم خوشم نمیاد و مخالفشم چون هرچی بیشتر باش مخالفت بشه شدیدتر و بدتر میشه

اما فقط یه لحظه به اونور قضیه هم فکر کن
حرف من اینه که حرم ائمه حرمت داره، بیرون از اونجا این چیزا عادیتره برام و ببینم هم سعی می کنم ندید بگیرمو رومو بکنم اونور (کما اینکه اونجا هم تلاشمو کردم اما جلو چشمم بودن)- (هرچند که هر جا و هرلحظه خدا حاضر و ناظر اعمالمونه و ماها غافلیمو مرتب مرتکب گناه میشیم) حتی کسی بخاد بره باهاشون برخورد کنه میگم به تو چه؟! اگه امر به معروف بلدی واقعا و میدونی چطوری باید انجام بشه که طرف دین زده نشه و شرایطشو داریو اعمال می کنی، برو بکن، و الا بشین سرجات و حرفم نباشه...

.
.
.
تو متن گفتم حالاشم میگم شایدهم من اصن کلا اشتباه فکر کردم، شاید اصن خواهر برادر بودن اما سهم درست و غلط بودنش 50/50 بود

اینکه خدا و ائمه ش خیلی لطف دارنو چشمپوشی می کنن از خیلییییییییییییییی اعمالمون درست
اما خودمونم باید چشم و رو داشته باشیمو کم کمش یه حریمهایی رو حفظ کنیم، یه خط قرمزهایی داشته باشیم، یه جاهایی حرمت نگه داریم و احترام بزاریم که حداقل همین نشون بده که با همه ی همه ی همه ی گناهکاریمون، دوستتون داریم.
که خدا همینو بهونه ی هدایتمون قرار بده

حرف من بیشتر حرمت نگه داشتن این اماکنه

نمیدونم والا

شایدم خیلی قضیه عادی باشه و من بیخودی حساس شدم

شاید قضیه بیشتر برام حسی بود و یجوری بود و نمیتونم منظورو حسمو برسونم

بیخیال

در کل خدا هممونو هدایت کنه و بیشتر از همه منو که سرتا پا گناهمو رو سیاه :| :(


-----------
بیچاره دل 14 معصوممون که همینا دقشون دادنو شهیدشون کردن :(
دقیقا اینو خوب اومدی که حس میکنن صاحبنو مهمون نیستن یادمه اونباری رفتم زیارت یه جا نشستم خلوت کنم ازبس چندتا عرب مجلس گرفته بودنو بلند میحرفیدنو ..... اینا که پاشدم رفتم یجا دیگه دوباره همین جریان تکرا رمیشد

پاسخ:
پاسخ:
بله متاسفانه
اون لهجه عربی و غلظتشو صدای بلندشونم واقعا رو اعصابه
مخصوصا وقتی بخای خلوت کنیو با امام رضا درد دل
سلام عزیزم
اینجور وقتا تو حرم من سعی می کنم به این فکر کنم که اینا تازه عروس دامادن! خب تفکر فانتزی نویسندگی منه دیگه بعدم فکر می کنم آخی نازی و اینا ولی در کل خب ممکنه اینقدر تابلو باشن که فکر کنم استغرالله... تو حریم حرمت رسول الله صلی الله علیه وآله... خدایا توبه...
ولی بهرحال منم مثل تو سعی می کنم پیگیری نکنم.

خدا لعنت کنه وهابیها رو!... از اعراب عراقیها رو دوست دارم. خصوصا کربلایی ها خییییلی مهربونن.
خب باز هم خدا رو شکر . چه جایی امن تر بود از اونجا برای اون دختر ؟! خدا خودش هدایتش کنه...
پناه می بریم به خدا از شر...

پاسخ:
پاسخ:
بله اگه از اون دید بخایم نگاه کنیم واسه ی دختر امنتره شایدم برای اطمینان از ساحت مقدس ائمه به منظور صداقت استفاده کرده :-؟؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی