امروز از شبکه تماشا داشت وضعیت سفید رو پخش می کرد باز ...
سریال قشنگی بود و طرفدارای خودشو داشت
از داستان اون بگذریم
امروز یه چیزی توش توجهمو جلب کرد که قبلا جاهای دیگه هم دیده بودم و واسم عجیب، ناخوشایند، و غیر قابل پذیرش هست ...
اینکه بعضیا پدر، مادر، مادر بزرگ و کلا بزرگتراشونو با "ه" آخر صدا میزنن
چرا؟!!!
به نظرم نهایت بی ادبی و بی احترامی به یه بزرگتره، چرا این چیزا براشون عادی شده؟ چرا اینطوری صدا می کنن بزرگتراشونو؟
مادره!! پدره!! باباهه!! مامانه!! مامان بزرگه!! بابا بزرگه!! عموهه!! داییه!! ....
چرا؟!!!
خیلی بی احترامیه بابا، یعنی چی آخه؟!!
حالا شما شما حرف زدن پیش کش، دیگه این ه تحقیر رو اضافه کردن به تهش چیه دیگه؟!!!
موندم بچه های ما چطوری میخان ما رو صدا کنن...!!!
حالا دیگه تو سریالا هم بخان اینطوری موجه جلوش بدن که دیگه واویلاست (اونم سریال یا فیلمی که طیف خاص و وسیعی رو داره). اینطوری فرهنگسازی می کنین؟!!! بچه ها هم که آماده یاد گرفتنن .... :|
------------
دو چیزم با مزه بود برام :
مامان بزرگ خیلی باحالی بود ماشالا
از همه چیز خبر داشت و خیلی راحت و محکم حرف میزد، از عروس و دختراش بهتر حرف میزد و خیلی طبیعی
دومی هم نحوه ای که نوه مشنگ و خل ورزشو خطاب می کرد گاهی : "طفل دیوانه ی من" :)) =))
با حال بود :دی
--------------
خاطرات خوبیه این سریالایی که شبکه تماشا میزاره :)
یادش بخیر
رویای سبز، هانیکو، وضعیت سفید، چهار دیواری ...
-------------
یه ترانه زیبا و خاطره انگیز:
حرفاتو اول یه کم مزمزه کن
بعد تو گوش سالمم زمزمه کن
زبونت یه چیز میگه، اما دلت چیز دیگه
خیلی سادهس، تو همونی که دلت داره میگه
وقتی آدم به دورنگی و ریا راضی میشه
دنیا انگار پاتوق پشت هماندازی میشه
میبینی از خودت و دور و برت خسته شدی
اما به دروغایی که گفتی وابسته شدی
عمرتو ، تو خواب زرنگی صرف نکن
مث کبک سرتو زیر برف نکن
شاعر: افشین یداللهی
خواننده: مهران زاهدی