من دایره های روحم را کشف کردم
5 دایره دور روحم کشیدم
و خودم را مرکز این دایره ها قرار دادم
مگر نمی خواستم خودم را کشف کنم؟
پس مرکز آن دایره ها خودم بودم
در دایره اول نام افرادی را نوشتم که حال و هوای خوبی به من میدهند
و در دایره پنجم که دورترین دایره به مرکز بود، نام کسانی که از دنیای من فاصله دارند و بیش ترین کشمکش را با آن ها دارم
...........
در مواجهه با افراد از خودت بپرس:
این فرد چه حسی در من ایجاد می کنه ..
در کنار او می تونم خودم باشم؟
با او می تونم رو راست باشم؟
میتونم به او هر چی می خوام بگم؟
در کنار او احساس راحتی می کنم؟
وقتی او وارد اتاق می شه چه حسی به من دست میده؟
و وقتی می ره چه حالی میشم ؟
وقتی با او هستم احساسات واقعیمو پنهون می کنم یا باهاش رو راستم؟
آیا او باعث می شه احساس حقارت کنم یا این که به خودم ببالم؟