صدای آب هرگز زیبا نخواهد شد
***
غم و اندوه اگر هم روزی
مثل باران بارید
با نگاهت به خدا
چتر شادی باز کن
و بگو با دل خود
که خدا هست
خدا...
***
یه انیمیشن بانمک و دوست داشتنی :)
معادله عشق
صدای آب هرگز زیبا نخواهد شد
***
غم و اندوه اگر هم روزی
مثل باران بارید
با نگاهت به خدا
چتر شادی باز کن
و بگو با دل خود
که خدا هست
خدا...
***
یه انیمیشن بانمک و دوست داشتنی :)
معادله عشق
***************
به نظر شما امید بخش ترین آیه قرآن کریم کدام است؟
هوا خیلی گرمه و بدجور روی حال آدم اثر میزاره
--------------------------
برگشتن به عقب و فکر کردن در مورد کارایی که کردی گاهی حس خوشایندی داره برات و راضی هستی ازشون گاهی هم نه پشیمون میشی. هم اون رضایت الگو میشه برات که ادامه بدی همچون کار و رفتاری رو هم این پشیمونی واست درس عبرت میشه که دیگه اون کار رو تکرار نکنی اما گاهی این پشیمونی واسه کاریه که خودت میدونی اشتباه نبوده و حس می کنی که درسته و کار و رفتار درستی رو کردی که اشتباهی توش نمی بینی و این حس پشیمونی رو دیگران بهت میدن و پشیمونت می کنن ازش اینجا خیلی سخته که بفهمی چی کار باید بکنی. باید ترک کنی یا باید ادامه بدی؟؟؟!!!
می دونم الان خیلیا میگن باید به وجدان و دلت رجوع کنی که اگه حسش خوبه و میگه درسته پس ادامش بدی و به بقیه کاری نداشته باشی. آره این حرف درسته اما .... با اون حس پشیمونی که دیگران بهت میدن چه باید کرد؟؟!!
گاهی این حس پشیمونی خیلی انرژیش زیاده که منو یوقتایی بی حس می کنه نسبت بهشون یه وقتایی هم اینقدر شدیده که بدم میاد ازشون بعدم دیگه بی تفاوت و سرد میشم باز ...
اینجور وقتا خسته میشم از خودم از بقیه میخام بزارم برمو یه مدت نباشم
اما باز یه چیزی منو می کشه و نگه میداره. هر بار یه چیزی هست یه نشونه یه چیزی که دلمو گرم می کنه که فکر می کنم خدا واسم میفرسته (شاید به نظر خیلیا مسخره بیاد اما من از این نشونه ها زیاد تو زندگیم می بینمو بهشون اعتقاد دارم و به همه هم میگم که دنبال نشونه هایی باشین که خدا واستون می فرسته و باهاتون حرف میزنه- خدا سلامت نگهداره استاد یوگامو که توجه به این نشونه ها رو بهم یاد داد که از اون به بعد بیشتر دیدمشون - هممون اینا رو می بینیم و غافل از کنارشون رد میشیم در صورتی که جواب خیلی از سوالامون تو زندگی رو از همین نشونه ها می تونیم بگیریم اگر حواسمون باشه بهشون)
مثلا من الان دو تا نشونه دیدم که گوشزد بود واسم یکی یه مطلبی که تو پست بعدی میزارم چون خیلی زیباست و بشخصه از خوندنش ذوق کردمو دلم قنج رفت یکی هم استاتوس یه دوست توی مسنجر که گفت بیایم همدیگه رو ببخشیم
هر جفتش یعنی اینکه هم خودمو ببخشم و پشیمون نباشم هم اینکه دیگرانی که این حس رو میدن بهم ببخشم و فراموش کنم تا حس و حالم خوب بشه و بهتر بشم. امیدوارم که ببخشمو بتونم فراموش کنم تا دلم سبک باشه مخصوصا توی این روز :)
------------------------
پ.ن: این پست ظهر 15هم نوشته شده اما چون نمیخاستم پستم واسه امام زمان امروز بره پایین تاریخ نمایش رو زدم فردا
امروز تو سایت و وبلاگهای مختلف دیدم به پیشباز تولدتون رفتن هم حس خوبی بود هم طبق معمول شرمندگی از روی شما بخاطر اینکه پیروی خوبی نیستم براتون :(. وقتی دیدمشون دلم هوایی شد که منم یه تبریک بزارم و طبق عادت به همه تبریک بگم مثل تبریکات مرسوم که همه میگن و عکس میزارنو ....
اما ....
وقتی خواستم بنویسم دیدم نه اینطوری بدلم نمیشینه، دلم میخاد بجای تبریکات عادی و مرسوم با زبون خودم و با دل خودم حرف بزنم باهاتون واسه همین وقتی فکر می کردم که با چی شروع کنم چندبار نوشتمو پاک کردم چون بدلم ننشست تا اینکه دیدم هیچی بهتر از سلامی نیست که گاها بعد نمازها میدم بهتون. حداقل من با این اختترم تا عبارات دیگه پس با همین شروع می کنم که از همه چی به نظرم شیرینتر اومد:
*صلی الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان*السلام علیک یا خلیفه الرحمان*
*السلام علیک یا شریک القرآن* السلام علیک یا قاطع البرهان*
*السلام علیک یا امام الانس و الجان* السلام علیکم و رحمه الله و برکاته*
سلام
سلام آقای من
و چقدر زود می گذردددددد
چقدر زود نیمه شعبانهایمان به هم می رسند و باز تو را نمی بینیم
چطور یکی پس از دیگری طی می شوند اما نمی آیی.
هر سال برایت، برای بدنیا آمدنت، برای نورانی کردن دنیایمان با تولدت، شادی می کنیم
و شادی این اتفاق را با هم شریک می شویم تا مگر بشود ذره ای از زخمهای بسیاری
که بر دلت میزنیم را با شادیمان با جشنهایمان مرهم نهیم
که شاید بشود بشود بشود ...
به این امید که شاید نیمه شعبان سال بعد را با حضور خودت جشن بگیریم، شادی کنیم،
ریسه بندان کنیم و از حضور گرمت بهره ببریم
یعنی می شود؟!!!
می شود آیا که چشمان نالایق من، ببیند آنچه را که شاید لایق دیدنش نباشد؟؟؟
می شود آیا نیمه شعبانی را به چشم ببینم که تو صدر مجلسش نشسته باشی؟؟!!
ای خداااا
چرا برای نیمه شعبان دلم آنطور که باید شاد نیست؟
خدایاااا
می شود به خاطر بندگان خوب و مخلصت و به خاطر سیصدو سیزده یار واقعی بهترین
بنده ات، لحظه ظهور مولایمان را بر بندگان نالایق و گناهکاری چون من، ببخشایی؟
خدایا به حق زیبایی و شادی نیمه شعبانت برسان لحظه ای که روشنی حق از باطل را
به ارمغان خواهد آورد
برسان لحظه زیبای دیدار مولایمان را
*اللهم عجل لولیک الفرج*
این عید و میلاد رو اول به حضرت رسول و ائمه اطهار و علی الخصوص به حضرت مهدی تبریک عرض می کنم و بعد از اون به همه شیعیان و منتظران منجی موعود (از همه ادیان) و دوستداران این حضرت شادباش و مبارک باد می گم
همیشه خرم و شاد و سر زنده باشید :)
نمیدونم اینا چقدر راست هستن و حقیقت رو می گن اما به نظرم خیلی چرته دیگه که بخای شخصیت کسی رو از روی بستنی مورد علاقه، میوه مورد علاقه، حرکات چشم، حرکات بینی، چطوری بینیتو لمس می کنی و .... بشناسی
فکر کنم فردا پس فردا میخان شخصیت طرفو از روی اینکه چطوری چشاشو لوچ میکنه، چطوری نیششو باز می کنه (کج یا چپ و راست)، دندوناش چندتاست، و ... بشناسن!!!
حالا مسخره ش کجاست؟ اینه که عنوان زده شناخت شخصیت افراد از روی حرکات بینی بعد توضیحو که می خونی می بینی معنی هر یک از این حرکات رو نوشته مثل:
● فراخ کردن بینی : خشم، غضب و عصبانیت.
● گرفتن بینی : چیزی فاسد شده است.
.
.
.
خب خواهر من، برادر من این چه ربطی به شخصیت فرد داره؟؟؟، این حالتها رو همه آدمها دارن پس شخصیت همه یکیه؟ یا هرکه این کار و نکرد مثلا غیر طبیعیه؟؟؟!!!
عجب داستانی داریماااا
امشب آسمون صاف نبود نور ماه آسمونو روشن کرده بود اما بازم حس خوبی داشت واسم.
دراز کشیدنو چشم دوختن به آسمون، تفکر و مرور کردن امروز و روزگار، تماشای ابر و ماه و اندک ستاره های درخشان، و همزمان گوش دادن به ترانه های فرانسوی، همه اینا فضای دلنشینی رو برام درست کرده بودن و حس خوبی رو بهم میدادن، سبک بودم امشب انگار. اما فکرم مشغول بود. گاهی تو دلم حرف میزدم، گاهی مرور می کردم افکارمو، و همینطور به آسمون نگاه می کردم. بعد از اونم دلم خواست چندتا عکس از آسمونو ماه و ابرهاش بگیرم که چندتاییم گرفتم. خوب بود. عکاسی حس خوبی برام داره. شاید خیلی وقتها از نتیجش راضی نباشم اما بازم حس خوبی بهم میده.
کلا شب و حس خوبی بود. مخصوصا که به یاد نیمه شعبان و ماه رمضان افتادم و ذهنم گریزی به سحرهای ماه رمضان و اولین تصاویر آگاهانه من از آسمون زد که عجیییب حس و خاطره قشنگی برام داشت :) یادش بخیر چه زود گذشت
دیشب فینال جام ملتهای اروپا بود که خیلیا رو پای تلویزیون نشوند تا
بازی تیم مورد علاقشون یعنی ایتالیا یا اسپانیا رو ببینن و نگران بردن جام
توسط تیمشون باشن. از این خیل عظیم طرفدار، جمعی از دوستان من خانوما و علی
الخصوص آقایون هم پای تلویزیون بودن و یکیشون همزمان با بنده هم حرف میزدن.
;)) و علاوه بر اون با چندتا از دوستان دیگه هم توی کنفرانس حرف میزدیم (و هر
از گاهی حرفهای خنده داری هم اندر احوالات فوتبالیستها داخل زمین رد و بدل شد:)) ). اگه مثل قدیما بود منم پای تلویزیون میخ کوب بودم واسه این فوتبال اما خیلی
وقته که دیگه حوصله حرص خوردن واسه تماشای فوتبال رو ندارم (که شاید ناشی
از تاثیر بد بازی کردن هموطنان خودمون در بازیهاشون باشه این بی میلی من) و
ترجیح میدم اگه میخام حرصی هم بخورم واسه والیبالمون بخورم،
هم بهتر بازی می کنن هم هیجانش بیشتره هم شادی و افتخارش.
از علاقه تماشای فوتبال هم فقط همین برام مونده، اینکه تهش از دوستان دیگه
بپرسم نتیجه بازی چی شد. دیشبم از قبل دلم میخاست که اسپانیا ببره (به یاد
علاقه دوران نوجوانی به تیمها و بازیکنان اسپانیایی علی الخصوص رئال مادرید
و رائول گنزالس). با اینکه اصلا یادم نبود که بازی دارن دیشب و اونم از
دوستان فهمیدم باز ترجیح میدادم اسپانیا ببره تا ایتالیا، برعکس خونوادم که
ایتالیا رو ترجیح میدادن. خلاصه وقتی از اون دوست فهمیدم که تیم مورد علاقم
2-0 جلو هست و بعدشم 3-0 و بعدم از ناراحتی ناگهانی اون دوست فهمیدم شد
4-0 شاد شدم و خوشحال از اینکه تیم مورد علاقم برد اونم با چه اقتداری،
ایتالیا له شد یعنی ;)). و جام ملتهای اروپا هم تموم شد به خوشی اسپانیاییها :)
و من به دو نکته پی بردم:
- اینکه چه خوبه که حرص نمی خورم، تماشا نمی کنم و بعدا از نتیجه مطلع
میشم D: (البته منکر شادی زاید الوصف بعد از برد تیم مورد علاقه بعد از حرص
و جوش حین بازی نمیشم)
- دوم اینکه من و دوست عزیزم با وجود همه نزدیکی توی فوتبال مخالف همیم :)) و بقول ایشون (موقعی که گفتم چرا تو فوتبال مخالف همیم؟) یکی از زیبایی ها و هیجانهای فوتبال همینه. حرف جالبی بود اما به نظرم اگه مثل ما باشه زیباست اما اگه به تعصب بیش از حد و این کل کلها و کریهای شدید بعضیا که حتی به دشمنی می کشه برسه، نه، زیبایی که نیست هیچ خیلی هم زشته
* آدم ها را بدون اینکه به وجودشان نیاز داشته باشی دوست بدار... ! کاری که خدا با تو می کند ......
* نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز
* خدای من خدایی ست که ....
اگر سرش فریاد کشیدم ؛
به جای اینکه با مشت به دهانم بزند ،
با انگشتان مهربانش نوازشم می کند ....
و می گوید : میدانم جز من کسی نداری..
خدای من خدایی ست...
که دست گیر است نه مچ گیر
دستم را می گیرد، همانطور که هستم
بدون پیش شرط
همین و بس...
دو طرح جالب توی نت دیدم که خوشم اومد. خودمونیم این ژاپنیام مغزشون بد خوب کار می کنه
کف پوش همه کاره:
این مفهوم نوآورانه مبلمان توسط شین یاماشیتا از ژاپن طراحی شده است. در این طرح به راحتی می توان با بلند کردن کف پوش زمین، آن را به انواع صندلی، میز قهوه و ایستگاه های کاری تبدیل کرد.