هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

هرکجا محرم شدی

چشم از خیانت بازدار

ای بسا محرم

که با یک نقطه مجرم می شود

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب

۱۱ مطلب با موضوع «سایر» ثبت شده است

 

 

heart مـــادر heart
راسـتـش را بــگـو
زمـانـی کـه مـرا آبـستــــن بـودی چـقـدر لیلـــی و مـجـنون خـوانـده ای، 

کـه قـلـبـم ایـنـطـور سـرشار از عـاشـقـانه هاســـتـــ ... ؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۴۰
برگ سبز

ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤﺖ ؛ ﭼﻮﻥ ﻣﻔﯿﺪﯼ

ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤﺖ ؛ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻣﻔﯿﺪ ﻧﺒﺎﺷﯽ

ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﮔﺮﺍﻥ ﻗﯿﻤﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﺴﺎﺕ ﻣﻬﻢ، ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺍﻡ

ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺟﻌﺒﻪ ﯼ ﺁﺑﺮﻧﮓ ﺑﯽ ﺧﺎﺻﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺍﺳﺖ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ ﺍﻡ

ﻣﻦ ﺑﻪ ﻣﯿﺰ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﭘﺸﺖ ﺁﻥ ﻣﯽ ﻧﺸﯿﻨﻢ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺍﻡ

ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺁﻥ ﮔﻠﺪﺍﻥ ﮐﻮﭼﮏ ﮐﺎﮐﺘﻮﺳﯽ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ، ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ

ﻣﻦ ﺑﻪ ﮐﺘﺎﺑﻬﺎﯼ ﻣﺪﯾﺮﯾﺘﯽ ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺍﻡ 

ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﻫﺎﯼ ﻧﺎﺏ ﻭ ﺍﺩﺑﯽ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰﻡ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ

ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﻧﺪ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ

ﺍﻣﺎ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽ ﻫﺎ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ ﺧﻮﺩ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ .

ﺭﺍﺳﺘﯽ ، ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺍﯾﻢ ﯾﺎ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ ؟

ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺑﻬﺶ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯾﻦ ؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۳۸
برگ سبز

فرمایشات اخلاقی حضرت آیت الله مرتضی تهرانی:

‫ ﻣﺮﺣﻮم ﺣﺎج آﻗﺎ ﺧﻮدش ﺑﺮای ﻣﻦ ﻧﻘﻞ ﻛﺮد.‫اﻳﺸﺎن ﻓﺮﻣﻮد ﻣﺮﺗﻀﻲ ﻣﻦ از ﺷﺎﻧﺰده ﻫﻔﺪه ﺳﺎﻟﮕﻲﺷﺮوع ﻛﺮدم ﺑـﻪ رﻳﺎﺿـﺎت ﺷـﺮﻋﻲ ﻣﺎﻧﻨـﺪ ارﺑﻌﻴﻨﻴـﺎت و ﺗـﺮک‫ﺣﻴﻮاﻧﻲ. ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪای ﻫﻢ اﻳﻦ ﻛﺎرﻫﺎ را اﻧﺠﺎم ﻣﻲدادم ﻛﻪ ﻣﺎدرم اﻃﻼع ﭘﻴﺪا ﻧﻜﻨﺪ. ﭼﻮن اﮔﺮ اﻃـﻼع ﭘﻴـﺪا ﻣـﻲﻛـﺮد‫ﻣﻲﮔﻔﺖ ﺿﻌﻴﻒ ﻣﻲﺷﻮی، راﺿﻲ ﻧﻴﺴﺘﻢ اﻳﻦ ﻛﺎر را ﺑﻜﻨﻲ. ﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻼف ﺷﺮع ﻧﻤﻲﺧﻮاﺳﺘﻢﺑﻜﻨﻢ. اﻳﺸﺎن ﻓﺮﻣﻮد‫در روز ﭼﻬﻠﻢِ ﻳﻜﻲ از اﻳﻦ ارﺑﻌﻴﻨﻴﺎت دﻳﺪم رﻧﮓ ﻣﺎدرم ﭘﺮﻳﺪه و ﺿﻌﻒ دارﻧﺪ رﻓﺘﻢ از ﻗﺼﺎﺑﻲ ﮔﻮﺷﺖ ﮔﺮﻓﺘﻢ آوردم ‫ﻛﺒﺎب ﻛﺮدم، ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺎﻧﻢﺟﺎن، ﺑﺨﻮر اﻧﺸﺎ اﷲ ﺗﻘﻮﻳﺖ ﺷﻮﻳﺪ. اﻳﺸﺎن ﮔﻔﺘﻨـﺪ اول ﺑﺎﻳـﺪ ﺧـﻮدت ﺑﺨـﻮری. ﻧﺘﻮاﻧـﺴﺘﻢ ‫ﺑﮕﻮﻳﻢ ﻣﻦ ﭼﻬﻞ روز اﺳﺖ ﺗﺮک ﺣﻴﻮاﻧﻲ ﻛﺮدم. ﺷﺐ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﻧﺨﻮاﺑﻴﺪم و ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻧﺘﻴﺠﻪﻣﻌﻨﻮیاش ﻫﺴﺘﻢ. اﻳﺸﺎن ‫ﮔﻔﺖ ﻳﻚ ﻟﺤﻈﻪ ﻣﻀﻄﺮب ﺷﺪم. ﭼﻪ ﻛﺎر ﻛﻨﻢ. ﻣﻦ ﻛﺴﻲ ﻧﻴﺴﺘﻢ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣـﺎدر ﺑﮕـﻮﻳﻢﻧﻤـﻲﺧـﻮرم. ﭼـﻮن ﺧﻴﻠـﻲ‫اﻳﺸﺎن ﻣﻄﻴﻊ ﻣﺎدر ﺑﻮد. ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻦ ﺷﺐ ﻣﻲﺧﻮرم، ﺣﺎﻻ ﺷﻤﺎ ﻣﻴﻞ ﻛﻨﻴﺪ. دﻳﺮ ﻧﻤـﻲﺷـﻮد. ﺷـﻤﺎ ﺿـﻌﻴﻒﺗـﺮ از ﻣـﻦ ‫ﻫﺴﺘﻴﺪ. ﮔﻔﺖ اﻣﻜﺎن ﻧﺪارد، اﻻن ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺨﻮری. ﻇﺎﻫﺮش ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻲآﻳﺪ ﻛﻪ ﻗﻀﻴﻪﻃﺒﻴﻌﻲ اﺳﺖ. وﻟـﻲ ﺑـﺎﻃﻦ اﻣـﺮ‫اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺪا اراده ﻛﺮده آن ﻛﺴﻲ را ﻛﻪ ﺑﺎ ﺻﺪاﻗﺖ ﺑﻪ او ﻋﺮض ﻛﺮده ﻛﻪ ﻣﻦ را درﻳﺎب، ﺑﻪ ﺻﻮرت ﺟﻬـﺸﻲ ‫ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮد. اﻳﺸﺎن ﻓﺮﻣﻮد در ﻟﺤﻈﻪ دوم ﺑﻪ ﺧﻮدم ﮔﻔﺘﻢ از ﭼﻪ ﻛﺴﻲ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻛﺎرت را ﻣﻲﺧﻮاﻫﻲ. از ﺧﺪا ﻣﻲﺧﻮاﻫﻲ ‫ﻳﺎ از ﭼﻬﻞ روز ﺣﻴﻮاﻧﻲ ﻧﺨﻮردن؟ اﮔﺮ از ﺧﺪا ﻣﻲﺧﻮاﻫﻲ رﺳﻮل او ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻬﺸﺖ زﻳـﺮﭘـﺎی ﻣـﺎدران اﺳـﺖ. ﮔﻔـﺘﻢ ‫ﭼﺸﻢ ﺧﺎﻧﻢﺟﺎن و ﮔﻮﺷﺖ را در دﻫﺎﻧﻢ ﮔﺬاﺷﺘﻢ. از آن ﻟﺤﻈﻪای ﻛﻪ اﻳﻦ ارﺑﻌﻴﻦ را ﺷﻜﺴﺘﻢ، دﻳﺪم ﭼﺸﻢ دﻟﻢ ﺑـﺎز‫ﺷﺪ. ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ را ﻣﻲﺑﻴﻨﻢ. ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ را ﻣﻲ ﻓﻬﻤﻢ.

‫اﮔﺮ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻓﻼن ذﻛﺮ را ﺑﮕﻮﻳﻴﺪ ﻳﻚ ﺟﻦ را ﺗﺴﺨﻴﺮ ﻣﻲﻛﻨﻴﺪ. اﮔﺮ ﻓﻼن ﭼﻠّﻪ را ﺑﮕﻴﺮﻳﺪ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺟﻦ ﺗﺴﺨﻴﺮ‫ﻣﻲﻛﻨﻴﺪ. اﮔﺮ ﻓﻼن ﭼﻠّﻪ را ﺑﮕﻴﺮﻳﺪ ذﻫﻦ ﻃﺮف را ﻣﻲﺧﻮاﻧﻴﺪ، ﺗﺎ اﻳﻦﺟﺎ در آن ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰی از ﺧﺪا ﻧﻴـﺴﺖ. ﺧﻴﻠـﻲ‫اﻳﻦ ﻧﻜﺘﻪ ﻇﺮﻳﻒ اﺳﺖ.

ﻣﮕﺮ ﻣﻦ ﺧﻠﻖ ﺷﺪه ام ﻛﻪ ذﻫﻦ ﻃﺮف ﻣﻘﺎﺑﻠﻢ را ﺑﺨﻮاﻧﻢ؟ ﻣﮕﺮﻣﻦ ﺧﻠﻖ ﺷـﺪه ام ﻛـﻪ ﻏﻴـﺐ ‫ﺑﮕﻮﻳﻢ ﻳﺎ ﺗﺴﺨﻴﺮ ﺟﻦ ﻛﻨﻢ ﻳﺎ ﻃﻲاﻻرض ﻛﻨﻢ؟ اﺑﺪا. اﮔﺮ ﻛﺴﻲ دﻧﺒﺎل ﻧﺴﺨﻪ ﻃﻲاﻻرض ﺑﺮود، ﺷﻴﻄﺎن ﺑﺮ او ﻏﺎﻟـﺐ ‫ﺷﺪه. ﻧﺴﻴﺎن ذﻛﺮ ﺧﺪا و رﺿﺎی او را ﻛﺮده. ﻃﻲاﻻرض ﻣﻲﺧﻮاﻫﻲ ﭼﻪ ﻛﻨﻲ؟ ﻛﺠﺎی ﻗﺮآن و رواﻳﺎت دارﻳﻢ ﻛﻪ اﮔﺮ‫ﻛﺴﻲ ﻃﻲاﻻرض داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻧﺰد ﺧﺪا ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳﻚ ﺑﻨﺪه ارزش دارد؟ اﮔﺮ ﻣـﺮدم وﻗﺘـﻲ ﭼﻨـﻴﻦ ﻗﺎﺑﻠﻴـﺖﻫـﺎﻳﻲ ‫ﻣﻲﺑﻴﻨﻨﺪ ﺧﻮدﺷﺎن را ﻣﻲﺑﺎزﻧﺪ ﺧﻮب ﻣﺮدم ﻣﺸﻜﻞ دارﻧﺪ. ﻣﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻔﻬﻤﻴﻢ ﺑﺮای ﭼﻪ ﺧﻠﻖ ﺷﺪه اﻳﻢ؟

‫اﻳﻦ راه، راه ﺻﺤﻴﺤﻲ ﻧﻴﺴﺖ، اﮔﺮﭼﻪ ﻣﺮدم ﻣﻲﭘﺴﻨﺪﻧﺪ. ﻣﻲﮔﻮﻳﻨﺪ آدم ﺧﻮﺑﻲ اﺳﺖ. ﻫﻤﻴﻦ ﻛﻪ دوﺳﺖ دارم ﻣﺮدم ‫ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ آدم ﺧﻮﺑﻲ اﺳﺖ ﺧﻮد آن ﻧﻔﺲ اﺳﺖ و ﻏﻴﺮ ﺧﺪا.

اﮔﺮ ﺷﻨﻴﺪﻳﺪﮔﻔﺘﻨﺪ ﻓﻼنﻛﺲ ﻛﺮاﻣﺖ دارد، ﺑﮕﻮﻳﻴﺪ ﻣﺎ ﺑﺮای ﻛﺮاﻣﺖ ﺧﻠـﻖ ﻧـﺸﺪه اﻳـﻢ. ﻣـﺎ‫ﻣﻲﮔﻮﻳﻴﻢ اﮔﺮ اﻳﺸﺎن دﻧﺒﺎﻟﻪروی اﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﺻﻠﻮات اﷲﻋﻠﻴﻬﻢاﺟﻤﻌﻴﻦ اﺳﺖ ﺑﺎ او رﻓﻴﻖ ﻣﻲﺷﻮﻳﻢ. اﮔﺮ ﻧﻴـﺴﺖ روزی ‫دو ﻫﺰار ﺗﺎ ﺷﻖ اﻟﻘﻤﺮ ﻫﻢ ﺑﻜﻨﺪ ﻧﻤﻲروﻳﻢ.‫ﺧﻴﻠﻲ ﻣﺸﻜﻞ اﺳﺖ اﻧﺴﺎن ﺧﻮدش را ﻧﺒﻴﻨﺪ. ﻳﺎ اﮔﺮ ﻛﺴﻲ اﻧﺴﺎن را دﻳﺪ ﺗﻪ دﻟـﺶﻫـﻢ ﻏـﻨﺞ ﻧﺰﻧـﺪ ﻛـﻪ اﻟﺤﻤـﺪﷲ ‫ﻓﻼﻧﻲ ﻣﺎ را دﻳﺪ. ﺧﻴﻠﻲ ﻣﺸﻜﻞ اﺳﺖ ﻛﻪ اول ﺧﻮدش را ﻧﺎﺑﻮد ﻛﻨﺪ ﺗـﺎ در وﺟـﻮد او ﺧـﺪا ﻣﻄـﺮح ﺷـﻮد. ﺣﻘﻴﻘـﺖ ‫ﺑﻨﺪﮔﻲ ﻫﻤﻴﻦ اﺳﺖ.

ﺑﺎﻃﻦ اﻧﺴﺎن ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺑﺮای ﻏﻴﺮ ﺧﺪا و ارادت ﻏﻴﺮ ﺧﺪا و ﻟﻄﻒﻏﻴﺮ ﺧﺪا و ﻧﻈﺮ ﻣﺜﺒﺖ ﻏﻴﺮ ﺧـﺪا ‫ﻫﻴﭻ ارزﺷﻲ ﻗﺎﺋﻞ ﺑﺎﺷﺪ
. اﺷﺘﺒﺎه اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﮕﻮﻳﻴﻢ ﺣﺎﻻ اﻳﻦ ﻛﺎر را ﻣﻲﻛﻨﻴﻢ ﺗﺎﻛﻢﻛﻢ ﺑﻪ آنﺟﺎ ﺑﺮﺳﻴﻢ. ﻣـﻦ ﻋـﺮض ‫ﻣﻲﻛﻨﻢ اﻳﻦ راه اﻧﺤﺮاﻓﻲ اﺳﺖ. اﻳﻦ ﺷﺮک ﺧﻔﻲ اﺳﺖ.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۱۰
برگ سبز

درویشی در کوهساری دور از مردم زندگی می‌کرد و در آن خلوت به ذکر خدا و نیایش مشغول بود. در آن کوهستان، درختان سیب و گلابی و انار بسیار بود و درویش فقط میوه می‌خورد. روزی با خدا عهد کرد که هرگز از درخت میوه نچیند و فقط از میوه‌هایی بخورد که باد از درخت بر زمین می‌ریزد. درویش مدتی به پیمان خود وفادار بود، تا اینکه امر الهی، امتحان سختی برای او پیش ‌آورد. تا پنج روز، هیچ میوه‌ای از درخت نیفتاد. درویش بسیار گرسنه و ناتوان شد، و بالاخره گرسنگی بر او غالب شد. عهد و پیمان خود را شکست و از درخت گلابی چید و خورد. خداوند به سزای این پیمان شکنی او را به بلای سختی گرفتار کرد.


قصه از این قرار بود که روزی حدود بیست نفر دزد به کوهستان نزدیک درویش آمده بودند و اموال دزدی را میان خود تقسیم می‌کردند. یکی از جاسوسان حکومت آنها را دید و به داروغه خبر داد. ناگهان ماموران دولتی رسیدند و دزدان را دستگیر کردند و درویش را هم جزو دزدان پنداشتند و او را دستگیر کردند. بلافاصله، دادگاه تشکیل شد و طبق حکم دادگاه یک دست و یک پای دزدان را قطع کردند. وقتی نوبت به درویش رسید ابتدا دست او را قطع کردند و همینکه خواستند پایش را ببرند، یکی از ماموران بلند مرتبه از راه رسید و درویش را شناخت و بر سر مامور اجرای حکم فریاد زد و گفت: ای سگ صفت! این مرد از درویشان حق است چرا دستش را بریدی؟
  
خبر به داروغه رسید، پا برهنه پیش شیخ آمد و گریه کرد و از او پوزش و معذرت بسیار خواست.اما درویش با خوشرویی و مهربانی گفت : این سزای پیمان شکنی من بود من حرمت ایمان به خدا را شکستم و خدا مرا مجازات کرد.


از آن پس در میان مردم با لقب درویش دست بریده معروف بود. او همچنان در خلوت و تنهایی و به دور از غوغای خلق در کلبه‌ای بیرون شهر به عبادت و راز و نیاز با خدا مشغول بود. روزی یکی از آشنایان سر زده، نزد او آمد و دید که درویش با دو دست زنبیل می‌بافد. درویش ناراحت شد و به دوست خود گفت چرا بی خبر پیش من آمدی؟ مرد گفت: از شدت مهر و اشتیاق تاب دوری شما را نداشتم. شیخ تبسم کرد و گفت: ترا به خدا سوگند می‌‌دهم تا زمان مرگ من، این راز را با هیچکس نگویی.


اما رفته رفته راز کرامت درویش فاش شد و همه مردم از این راز با خبر شدند. روزی درویش در خلوت با خدا گفت: خدایا چرا راز کرامت مرا بر خلق فاش کردی؟ خداوند فرمود: زیرا مردم نسبت به تو گمان بد داشتند و می‌گفتند او ریاکار و دزد بود و خدا او را رسوا کرد. راز کرامت تو را بر آنان فاش کردم تا بدگمانی آنها بر طرف شود و به مقام والای تو پی ببرند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۳ ، ۱۷:۲۳
برگ سبز

یکی از سایتهایی که منجما برای پیش بینی رویت هلال از اون استفاده می کنن این سایت هست

اکثرا هم درسته 

http://www.moonsighting.com/1435shw.html

به تصویر آخر توجه کنید

این تصاویر نشون دهندۀ اینه که سه شنبه عید فطر هست به احتمال زیاد اما بازم باید صبر کرد تا هیئتهای رویت هلال نتیجۀ رویتهاشون رو اعلام کنن و در نهایت نتیجه کلی اعلام بشه  

 

در هر صورت پیشاپیش عیدتون مبارک :)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۱۸
برگ سبز

پسرعمه: میخوام کنکور بدم برم دانشگاه...


مجری: بچه من بهت میگم برو دوتا دونه نون بگیر اول 45بار میگی "ها؟" بعد از نیم ساعت میری نونوا رو واس من میاری...چجوری میخوای کنکور بدی؟


فامیل: بله،کار هر خر نیست خرمن کوفتن...


جیگر: جیگرم! جیگرم! جیگرم!


فامیل: راس میگه،مملکتی که دانشجوش تو باشی خراش هم جیگرن!


مجری: حالا واس چی میخوای بری دانشگاه؟


پسرعمه: میخوام برم اونجا عاشق شم!


مجری: مگه دانشگاه جای عاشق شدنه؟


پسرعمه: نه پس جا درس خوندنه!؟

 

 

 

 

---------------

با اینکه امتحانا کتبیم تموم شده و کلی کار دیگه دارم اما حسشو ندارم

دلم میخاست بنویسم اما اونم نمیاد به دستم که بنویسم

شکر 

خدایا شکرت

خودت کمکم کن مثل همیشه 

-----

موفقیتهای تیمهای ملیمونم تبریک :گل

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۳ ، ۲۲:۳۶
برگ سبز

ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﺩﯼ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﯾﮏ ﮔﻞ ﻭ ﯾﮏ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ،ﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﯾﮏ ﮐﺎﮐﺘﻮﺱ ﻭ ﯾﮏ ﮐﺮﻡ ﺍﺑﺮﯾﺸﻢ ﺩﺍﺩ ... 

ﻣﺮﺩ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ . ﺍﻭ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﭼﻪ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺩﺭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺘﺶ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ؟

ﺍﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩ : ﺧﻮﺏ،ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﺳﺪ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺳﺆﺍﻟﯽ ﻧﮑﻨﺪ .

ﻣﺪﺗﯽ ﺑﻌﺪ،ﻣﺮﺩ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺑﺮﻭﺩ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺪﺕ ﻫﺎ ﺑﻮﺩ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ .

ﺍﻭ ﺷﮕﻔﺖ ﺯﺩﻩ ﺷﺪ؛ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮐﺎﮐﺘﻮﺱ ﺯﺷﺖ ﻭ ﺳﺨﺖ ﯾﮏ ﮔﻞ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﯾﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ...

ﻭ ﺁﻥ ﮐﺮﻡ ﺑﻪ ﯾﮏ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ....

ﺧﺪﺍ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ! ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺑﺮﺳﺪ !

ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﭼﯿﺰﯼ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﻭ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺩﺍﺩ؛ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ !

ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺁﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺑﺪﺍﻥ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﯼ.....

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۳ ، ۲۱:۱۵
برگ سبز

حاجی: میدونی کدوم کار خوبت به درگاه خدا پذیرفته شد؟

 

سیاوش: کمک به بچه معلول 

 

حاجی: نه

 

سیاوش: دیگه از مادرم دل چرکین نیستم 

 

حاجی : نه

 

سیاوش: (یکی دیگه)

 

حاجی: (سر نفی تکون دادن)

 

سیاوش: نمیدونم حاجی، خودت بگو

 

حاجی: یادته تو روستای ما یه سگی بود که دنده هاش از گرسنگی پیدا بود؟ و تو لقمه دهن خودتو به اون دادی؟

 

سیاوش: !؟ نه حاجی یادم نمیاد!؟

 

حاجی: بین همه کارهای خیرت اون پذیرفته شد

 

سیاوش: چطور حاجی؟!! واضحتر بگو

 

حاجی: میدونی چرا؟! چون تو هرکار خیری کردی جار زدی و به همه گفتی و همیشه یادت موندن، اما این یکی رو فراموش کردی و به هیچ کس نگفتی، چون خدایی بود و این باعث قبولیش شد ...

 

سیاوش: (تفکر و لبخند) 

 

 

------

پ.ن:

ذهنی نوشتم، دقیقشو یادم نیست فقط چون تاثیر گذار بود و بعدش چند بار موقعیتی پیش اومد که یادش افتادم دلم خواست بنویسم تا ثبت بشه برام ...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۴۳
برگ سبز

از زدن یه سری حرفها اونم تو جمع مختلط حس شرم بهم دست میده و چندشم میشه

 

ترجیح میدم اون جمع رو ترک کنم یا کلا سکوت کنم تا فضا عوض شه

 

اما از شناختی که نسبت به بعضیا دارم که از زدن این حرفها و شوخی ها جلوی نامحرم ابایی ندارن و خجالت نمی کشنو حیا نمی کنن چون عادتشونه ، قبلشم یه سری خاله زنک بازی در آوردن بعضی دیگه شون، و اینکه با وجود تاهل خطاب کردناشون مناسب نیست به نظرم کلا این فضا باعث شد زود ترکش کنم و مهمم نیست برام که در موردم چی فکر می کنن

 

من همینی هستم که هستم، حساس بودن، بولد بودن رعایت اخلاقیات برای من، و هزار جور موردی که هم عیبه هم حسن اما همینی هست که هست ... شاید گاهی به خودم بگم چقدر زمونه و آدماش بی حیا شدن یا اینکه ما خل بودیمو هستیم که به این موارد فکر می کنیم و توی جدال صحت این دو فکر می مونمو اعصابم خورد بشه و در نهایت بی خیالش بشم، اما خب تهش به خودم میگم همینی که هست من فکر می کنم اینطوری بودن درست تره، حتی اگه کامل هم درست نباشه نسبت به روش مقابل درست تره به نظرم، پس همینطوری ادامه میدم....

 

میخان بخان نمیخان فدای سرم laugh

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۰۰
برگ سبز

سلام 

 

حتما واسه شما هم پیش اومده که بخاین واسه عزیزتون کادو بخرین اما هرچی فکر کنین به نتیجه ای نرسین...

هی پرس و جو کنین، حتی گزینه های پیشنهادی بقیه رو بپرسین و حتی توی نت سرچ کنین که چی بخرین براش که برق ذوق و خوشحالی رو توی چشماش ببینینو از دیدنش خودتون لذت ببرین 

حالا وقتی اون عزیز مادر آدم باشه که دیگه قضیه سختتر میشه چون از ته دلت میخای خوشحالش کنی و یه چیزی براش بگیری که اون لبخنده، اون ذوق و برق شادیه روحتو جلا میده ...

وقتی دلت اینو میخاد و هم اینکه نمیخای تکراری هم باشه اونوقت بیشتر ذهنت درگیر میشه که چییی بگیری

امسال وقتی از روی غافلگیری واسه مامان عیدی گرفتم اونم کتابهایی که میدونستم موضوعشو دوست داره (کلا مامان کتابخونه برعکس ما laughcheeky) و دیدم برق ذوقو تو چشاش خیلی حس خوبی داشتم خودم، دلم میخاست واسه روز مادر هم یه چیزی براش بگیرم که تکراری نباشه، لوازم منزل نباشه (بقول یکی از دوستان جهیزیه که نمیخایم بخریم ...البته اگه یه وسیله منزل باشه که بهش نیاز دارن چرا که نه، ولی دلم باهاش نبود)، پوشاک موشاکم که تازه گرفته بود، مونده بودم چی بخرم که جدید باشه و دوست داشته باشه، خلاصه هرچی گشتم اونی که میخاستم پیدا نکردم، یا گرون بودن و به بودجه من نمیخوردن یا مورد نیاز نبودن یا اشتیاقی از طرف مامان توش نبود به نظرم، پیشنهادات دوستان هم پسندم نبود آخرش دیگه نا امید شده بودمو با خودم گفتم بازم احتمالا یه چیز تکراری باس بخرم  حتی دو سه بارم از خود مامان پرسیدم مامان چی دوس داری گفت هیچی و آخرشم قرار شد فکر کنه بگه که نگفت  ...

تا اینکه زد و هفته پیش رفتیم نمایشگاه گل، همینطوری که داشتیم چرخ میزدیم یه غرفه دیدیم که تابلوهای گل نقره داشت تو سایزهای مختلف گلهای تک نقره هم داشت به خواهرم گفتم بگیریم واسه مامان گفت نه، گل تک هم که خیلی کم و کوچیکه ولی از مامان که پرسیدم دیدم بی میل نیست و ته چهرش خوشش اومده، خلاصه رد شدیمو نگرفتیم بعد همونجا با خودم گفتم یه گل سینه نقره ای چیزی میگیرم واسه مامان، فرداش اومدم سرچ کردم توی نت که قیمتشو ببینم چنده و اینکه خرید اینترنتیش پیدا میشه که هم تابلو نشم واسه خریدش هم راحتتر باشه ... 

خلاصه، گشتمو گشتمو گشتم تا یه سایت جواهرآلات نقره پیدا کردم اتفاقی و اسمشو که دیدم دوتا تصور داشتم یا الکی هستن یا اگه اصل باشن خیلی گرونن، القصه نشستم تماشا و رنج قیمتی رو هم که میخاستم زدم بعد دیدم نهههه خداییش خیلی چیزای خشگلی داره حتی مدلهایی که قبلا دیده بودم مامان با دیدنشون چشاش میخنده هم پیدا کردم (همون مدل نقره هایی که انگار عتیقه هستن و یه رنگ مسی هم قاطیشون داره) بعد با دیدن قیمتاشون تعجب کردم آخه تو ذهنم بود که این نوع مدلها رو هربار از مغازه ها پرسیده بودیم قیمت بالا و گرون بنظرمون رسیده بودن !! پس تعجب و تردید کردم اما هرچی بیشتر سایتها و مشخصات و سنگها رو چک کردم  و در مورد ضمانت و گارانتیهاش خوندم دلم قرص تر شد و یکیشو واسه مامان خریدم، اما همون حین به این فک می کردم که چقدر ارزشمنده برای کادو دادن، هم سنگهاش اثرات خوبی داره هم از نظر مذهبی توصیه شده ست هم یه کادوی خوب حساب میشه برای عزیزت چه پدر مادر چه همسر چه فرزند یا حتی دوستی عزیز و حتی برای خودت wink

جالبیش اینه که از نظر اطلاعات و آگاهی هم خوب کار کرده و تمام خواصشون و مشخصات نقره و سنگها و کلا جواهر رو به بازدید کننده میده یعنی حتی اگه خرید نکنی میتونی اطلاعات خوبی بدست بیاری، امکانات جالبی هم داشت از جمله پست رایگان و حراجی و حتی کالاهای لوکس، نقش انگشتری ائمه، وبلاگ با مطالب خوب، حکاکی اسم و دعایی که میخاین ، صدور شناسنامه جواهرات در صورت تمایل و  ...

 

خلاصه که این بود ماجرای خرید هدیه روز مادر و تقریبا مطمئنم که مامان دوسش خواهد داشت (ایشالله) و باز اون لبخند و برق ذوق و حس خوب رو بازم تجریه می کنم به امید خدا  ....

 

خدایا همه سایه همه پدر مادرها رو سر بچه هاشون همیشه صحیح و سالم و تندرست نگه دار واسه منم همینطور heart این نعمت بزرگت رو از هیچ کس نگیر به حق علی (ع) و اولادشون ... آمییییین heart

 

راستی (طبق معمول روند ذاتی بنده که کلا از هرچی ذوق کنم و یا یادبگیرم ناخودآگاه دلم میخاد به دیگران هم پیشنهاد بدم و منتقل کنم) چون الان حس خوبی دارم و با وجود مشکل پسندی از انتخاب و خریدم راضیم خواستم این تجربه رو با خوانندگانم شریک بشم و بگم اگه توی انتخاب هدیه برای عزیزانتون موندین و نمیدونین چی بخرین میتونین این گزینه رو انتخاب کنین (یا سورپرایزش کنین یا با انتخاب خودش براش بخرین) چون به نظرم واقعا گزینه ی خوب با تنوع قیمت خوب برای توانهای مالی مختلف هست ... smiley *

 

موفق باشید yes و ...

پیشاپیش روز زن رو به همه بانوان سرزمین عزیزم تبریک عرض می کنم از جمله مادر مهربان خودم که عشق و زندگی منهheartkiss

 

اینم لینکش با چند تا عکس انتخابی :

 

*لینک*

 

 

 

 

 

 

 

------------------

 

پ.ن:

1 راستی اونایی که مجله خانواده سبز می خونن زیاد تبلیغشو دیدن

2 به فروخته شده هاشم یه نگاه بندازین، و البته حتما امکانات دیگه شم چک کنید جالبن به نظرمwink

3 اگر شما هم مثل من به این نتیجه رسیدید که خرید کنید، بخاطر لینک بالا و کد داخل فرم یه تخفیف هم بهتون تعلق میگیره (البته اگه دلتون تخفیف خواست اگه نه که فبها المراد wink)

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۰۴
برگ سبز