هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

هرکجا محرم شدی

چشم از خیانت بازدار

ای بسا محرم

که با یک نقطه مجرم می شود

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب

۱۰ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

آخیششششش

تموم شد این امتحانا 

خدا جونم شکرت

هرچند این آخری خیلی گند بود اما امیدم بخدا و ائمه و بعدم استاده که خوب نمره بده

البته هنوز کارهای امتحان کامپیوتر و زبان مونده که تا آخر و بهمن و وسطای اسفند وقت داده

کمکم کن نمره هام خوب بشه خدا جونم...

قربونت برم heart

 

بعدشم کلی کار واسه کلاسهای آموزشگام دارم : برنامه ریزی، کوییز، طراحی میانترم، اووووه 

خدایا خودت کمک کن بهم

بازم به امید خودت 

 

اگه صلاحته واسه مقالمم کمکم کن جای دیگه پذیرش بگیرم smiley

 

ممنون خدا ...

 

خدایا کمک کن وام یونی جور بشه زود ...

 

خدایاااااا

بابت همه چی ممنونم ازت heartkiss

 

 

----------------------------

آخ آخ

 

یادم رفت

 

مگه حواس میزارن این درسها و امتحانااااا

 

یا رسول (ص) 

تولدتون خیلی خیلی مبارک 

میلاد نوه ی عزیزتون هم مبارک یا جدا smiley

درود خدا بر شما و خاندان پاک و نورانیتان باد ....

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۲ ، ۲۲:۵۷
برگ سبز

"قانونی که پشت اتفاقات نهفته است تکامل نام دارد ..."

 

 

عجب جمله ای بود 

حرفی که جواب این ساعات منه ...

شکر smiley

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۲ ، ۲۰:۴۳
برگ سبز
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۴ دی ۹۲ ، ۱۶:۱۰
برگ سبز

 

سرشار از نگفته هایم...

ناگفته هایی که دیگران را یارای درکش نمی یابم ...

 خسته ام از جنگیدن برای چیزهایی که دیگران ارزشش را فراموش کرده اند..

این روزها ارزش, چیز یا چیزهای دیگریست برای آن دیگران...

ارزش, ارزش, ارزش ...

 واقعا ارزش چیست؟! چه کسی می داند ارزش واقعی چیست؟! 

آن ارزشهایی که ما می شناختیم که دیگر ”یافت می نشود” 

فقط اسمی از آنها باقیست!! اسمی که می ترسم چند صباحی بعد آن را هم فراموش کنیم ...

و چه تلخ خواهد بود روزگاران بعد از ما با جای خالی این ارزشها ...

نمیدانم....

شاید من نیز باید تسلیم شوم... 

شاید, باید, سکوت کرد...

سکوت, سکوت و باز هم سکوت ...

 با وجود ماهیت سکونش که با ذاتم سنخیتی ندارد اما ارامشش را خواهانم ... 

بعضی چیزها تو رو به عمق خستگیو سکوت می برند و وقتی شدیدتر حسش می کنی که خستگی جسمی روزگار نیز در برت گیرد و تو را یارای جنگیدن نباشد...

میخواهی تسلیم شوی, بیخیال هرچه هست و نیست, شاید هم بی تفاوت و بی اعتنا مثل خیلیهای دیگر ...

تسلیم تسلیم ...

 حتی اگر مجالش بود سر به بیابان بگذاری .... تنهای تنها...

 

اما همیشه در لحظاتی که نیرویی نداری و توانت عنقریبست که بگل نشیند, نوری , روزنی, امیدی, حسی از جایی می تابد تا شعله درونت را روشن نگه دارد, از همانجایی و همان کسی که همیشه هست و همیشه هست و همیشه هست...

 و کاش همیشه باشد , در تک تک لحظاتم ... 

 

ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ...

 

ﺍﻣﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﺮا ﺑﻪ ﻋﻤﻖ ﺧﻮﯾﺶ ﻣﯽ ﻃﻠﺒﺪ ...

 

ﭘﺲ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺧﻮﺩ, ﺳﮑﻮﺕ , ﻭ ﺧﺪﺍﯼ ﻋﺎﺷﻘﻢ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﯽ ﺑﺮﻡ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺍﻭﺳﺖ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ

ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﻭ ﻫﺮ ﺑﻨﺪﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﺪ ﻭ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﮐﻨﺎﺭﺵ, ﻋﺸﻖ ﻭ ﺍﺭﺍﻣﺶ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ

ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺭﺯﺍﻧﯽ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﺩ ...

 

خدایا شکرت...

 

سپاس که در این لحظات اندوهناک و خسته, کنارم می نشینی و دلم را سبک می کنی تا تو را ببینم ...
 
معبود من ...
 
همیشه در دلم باش...
 
 دوستت دارم heart
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۲ ، ۰۰:۴۰
برگ سبز

با آدمهایی که گوشاشون بسته ست و دهنشون باز اصلا نباید بحث کرد

تا وقتی خودشون نخوان بشنون، نمیشنون 

اینکه بخای متقاعدشون کنی کار بیهوده و اشتباهیه

باید خودشون بخان تا آمادگی شنیدن پیدا کنن

وقتی کسی فقط و فقط خودشو میشنوه 

پس اصلا نباید باهاش بحث کرد

اینکه فکر کردی میتونی باهاش بحث کنی و متقاعدش اونم به شکلی مسالمت آمیز، سخنت در اشتباه بودی

زهی خیال باطل

نرود میخ آهنین در سنگ


**********************

این امتحان بخوبی گذشت

خدایا کمکم کن فردا برسم همه شو بخونم و پس فردا هم از پس امتحان بخوبی بر بیام 

خدایا ممنونم ازت

شکرت بخاطر کمکت

نرجس خاتون از شما هم ممنون 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۲ ، ۲۳:۳۳
برگ سبز

به توکل نام اعظمت

 

خدایا امروز اولین امتحانمه و شروع امتحانات

خودت مثل همیشه کمکم کن که بخوبی از پسش بر بیام و هرچی خوندم خوب بیاد و خاطر داشته باشم 

 

خودت کمک کن بچه ها راضی بشن واسه عقب انداختن اون دو امتحان دیگه 

خودت به دلشون بندازو راضیشون کن

 

ممنون خدا جونم 

توکل می کنم به خودت که همیشه همراهمی و کمکم می کنی

دوست دارم خدا جونم kissheart

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۲ ، ۱۱:۱۱
برگ سبز

وب جدیدم رو با نام خالق عشق و بوی خوش امام عشق آغاز می کنم ....  

 

خدای عاشقم و مولای عشق و رافتم همیشه کنارم باشید ... (یا علی بن موسی الرضا (ع) )

 

 

 
 

 

 

۱۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۱۶ دی ۹۲ ، ۱۰:۴۹
برگ سبز

به گلها بگویید به اشک ژاله، رخ بشویند

و بلبلان را به نوحه خوانی بخوانید

که پیامبر باران، امشب دیگر نمی خندد...


مهرت به کاینات برابر نمی شود

داغی ز ماتم تو فزونتر نمی شود

از داغ جانگداز تو ای گوهر وجود

سنگ است هر دلی که مکدر نمی شود . . .

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۲ ، ۰۰:۴۰
برگ سبز

ﮔﺮ ﮐﺴﻲ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻴﺖ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ ...

ﺩﻟﮕﻴﺮ ﻣﺒﺎﺵ ﮐﻪ ﻧﻪ ﺗﻮ ﮔﻨﺎﻫﮑﺎﺭﻱ ﻧﻪ ﺍﻭ

ﺁﻧﮕﺎﻩ ﮐﻪ ﻣﻬﺮ ﻣﯽ ‌ ﻭﺭﺯﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻴﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺯﻳﺒﺎﺗﺮﻳﻦ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﻲﮐﻨﺪ ...

ﭘﺲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮔﻨﺎﻫﮑﺎﺭ ﻣﺒﻴﻦ

ﻣﻦ ﻋﻴﺴﻲ ﻧﺎﻣﻲ ﺭﺍ ﻣﻴﺸﻨﺎﺳﻢ ﮐﻪ ﺩﻩ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻳﮏ ﺭﻭﺯ ﺷﻔﺎ ﺩﺍﺩ ... ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻳﮑﻲ ﺳﭙﺎﺳﺶ ﮔﻔﺖ!!!

ﻣﻦ ﺧﺪﺍﻳﻲ ﻣﻴﺸﻨﺎﺳﻢ ﻛﻪ ﺍﺑﺮ ﺭﺣﻤﺘﺶ ﺑﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺎﺭﻳﺪﻩ ... ﻳﮑﻲ ﺳﭙﺎﺳﺶ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ ﻭ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﻧﻔﺮ ﮐﻔﺮ !!!

ﭘﺲ ﻣﭙﻨﺪﺍﺭ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﻋﻴﺴﻲ ﻭ ﺧﺪﺍﻳﺶ ﺭﺍ ﺳﭙﺎﺱ ﮔﻔﺘﻨﺪ ... ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻴﺖ ﻗﺪﺭﺩﺍﻧﻲ ﻣﻴﮑﻨﻨﺪ .

ﭘﺲ ﺍﺯ ﻧﺎﺳﭙﺎﺳﻲ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﻣﺮﻧﺞ ﻭ ﺩﺭ ﺷﺎﺩ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﻟﻬﺎﻳﺸﺎﻥ ﺑﮑﻮﺵ ... ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺡ ﺗﻮﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﻴﮕﻴﺮﺩ

ﺗﻮ ﺑﺎ ﻣﻬﺮ ﻭﺭﺯﻳﺪﻧﺖ ﺑﺎﻝ ﻭ ﭘﺮ ﻣﻴﮕﻴﺮﻱ ...

ﺧﻮﺑﻲ ﺩﻟﻴﻞ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﮕﻲ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ...

ﭘﺲ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﺖ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺑﺪﻩ

ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭ ﻧﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺑﺪﺍﺭﻧﺪ ...

ﺗﻮ ﺑﻪ ﭘﺎﺱ ﺯﻳﺒﺎﻳﻲ ﻋﺸﻖ، ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺭﺯ ﻭ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻪ ﺑﺎﺵ ...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۲ ، ۰۸:۲۰
برگ سبز
بانوی باحجابی داشت در یکی از سوپرمارکت‌های زنجیره‌ای در فرانسه خرید می‌کرد؛ خریدش که تمام شد برای پرداخت رفت پشت صندوق. صندق‌دار زنی بی‌حجاب و اصالتاً عرب بود.

صندوق‌دار نگاهی از روی تمسخر به او انداخت و همینطور که داشت بارکد اجناس را می‌گرفت اجناس او را با حالتی متکبرانه به گوشه میز می‌انداخت.

اما خواهر باحجاب ما که روبنده بر چهره داشت خونسرد بود و چیزی نمی‌گفت و این باعث می‌شد صندوقدار بیشتر عصبانی شود!

بالاخره صندوق‌دار طاقت نیاورد و گفت: «ما اینجا توی فرانسه خودمون هزار تا مشکل و بحران داریم و این نقابی که تو روی صورتت داری یکی از همین مشکلاته که عاملش تو و امثال تو هستید! ما اینجا اومدیم برای زندگی و کار نه برای به نمایش گذاشتن دین و تاریخ! اگه می‌خوای دینت رو نمایش بدی یا روبنده به صورت بزنی برو به کشور خودت و هر جور می‌خوای زندگی کن!»

خانم محجبه اجناسی رو که خریده بود توی نایلون گذاشت، نگاهی به صندق‌دار کرد… روبنده را از چهره برداشت و در پاسخ خانم صندوق‌دار که از دیدن چهرهٔ اروپایی و چشمان رنگین او جا خورده بود گفت:

«من جد اندر جد فرانسوی هستم… این دین من است و اینجا وطنم… شما دینتان را فروختید و ما خریدیم!»
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۲ ، ۲۰:۲۴
برگ سبز