هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

هرکجا محرم شدی

چشم از خیانت بازدار

ای بسا محرم

که با یک نقطه مجرم می شود

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب

۲۵ مطلب در مهر ۱۳۹۱ ثبت شده است

این روزا اوقات مختلفی داشتم، و احساسات و افکار مختلفی رو تجربه کردم...

ناراحتی

دلگیری

اعصاب خوردی

خندیدن

شادی

آرامش

تعمق

تامل

دوری

خستگی

بی حرفی

و .....

اذیت شدم، دلگیر شدم، اعصابم خورد شد، شاید چون اصلا توقع یه سری حرفها و برخوردها رو نداشتم چون واقعا نه بدی در حقشون کرده بودم (حداقل به اون آدما یادم نمیاد بدی کرده باشم) نه چیزی، ضمن اینکه خدا میدونست چه خبره و قضیه چیه (و شاید همین بهم آرامش میداد که میدونستو از من خبر داشت)، اما خب اعتراف می کنم بعضی حرفها بهم آرامش دادن بعضیا بهم یاد دادن و نکته های خوبی رو بهم اشاره کردن، بعضیام به فکر وادارم کردن و اینکه یادم بمونه که حواسم به خیلی چیزا باشه.

تو این چند روز بین این همه آدمی که دور و برم بودن و شاید خیلی ابراز دوستی هم می کردن فقط از 4/5 نفر واقعا حمایت دیدم، و حس می کردم خوشحال شدن بخاطرم و خب شاید همین باعث شد یخورده .... (نمیدونم اسم حسش چیه دقیقا، همون چند نقطه شاید بهتر باشه).

و از 3/4 تا دوستم با وجود اینکه دوتاشون مخالف بودن (البته مخالف اتفاق نه مخالف خودم) حرفهایی شنیدم که خب نکاتی توشون بود و منم شنیدم. اما بازم همینکه یکیشون با وجود مخالفت گفت ازم حمایت می کنه واسم ارزش داره...

یاد گرفتم که سعی کنم برای:

- صبر و تحمل بیشتر

- وارد بحثهای حاشیه ای و حرفهای درگوشی نشدن

- از کنار خیلی حرفها رد شدن و اهمیت ندادن

- شنیدن مخالفت با تصمیمی (که اگه به حق بود بپذیرم اگه ناحق بود طرفمو قانع کنم)

- چشممو به روی خیلی چیزا ببندم (که قبول دارم خیلی سخته اما همین خیلی اوقات یعنی یکی از موارد مدیریت کردن و همینطور داشتن آرامش)

 و .... موارد ریز دیگه


شنیدن حرفهای سه تن از این دوستان و پیشنهاداتشون واسم خیلی مفید بود، شاید یه دید دیگه رو برام باز کرد:

- توی زندگی همه جور آدمی دور و برمون هستن، دوست، دشمن، خنثی یا عادی ... و تو هرچی پیشتر بری و توی هر کاری پیشرفتی (نسبی) داشته باشی این دسته ها واضحتر و پر رنگتر میشن (که خب وقتی شنیدم دیدم درسته، تو این تقریباً دو سالو نیم به عینه دیدم این قضیه رو و حالا تو این زمان و با این حرف مفهومو معنیشو واقعا حس کردم) و همینطور مصداق حرفی بود که یه دوست خوب دیگه بهم زد: قدیما می گفتن دوستا رو باید تو سختیها شناخت اما حالا انگار باید توی خوشیها و شاید پیشرفتها هم شناخت

- تنها راه مقابله با آدمها و حرفهای آزار دهنده رد شدن از کنارشون و پیشروی کردنه

- و این بیت معروف:" آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرفست*با دوستان مروت با دشمنان مدارا"

....

همینطور، تو این جریانات و تاملی که واسه خودم داشتم به یه سری چیزای کلی هم پی بردم که واسم هم جالب بود و هم تأسف بار بود:

اینکه فاصله دنیاها و دیدهای افراد چقدر می تونه دور از هم باشه....(بعضیا چقدر دنیا و دیدشون نسبت به زندگی کوچیکه تا حدی که محدود میشه به یه جمع کوچیک اونم مجازی، و در مقابل بعضیام چقدر دنیاشون و نگرششون به زندگی بزرگه و دل بزرگی دارن)

و اینکه، میدونم که هممون عیب و ایراد زیاد داریم اما با وجود همه اونا، دل بزرگ داشتن و باهوش بودن و سیاست خوب داشتنِ دوست و شاید دوستانی برام ثابت شد که خب واقعا برام تحسین برانگیز بود و هست.

خلاصه که با وجود سختی برام خوب بود و درسهای خوبی برام داشت هم خوب هم بد (که خوبیش بیشتر بود)...

شُکر و باز هم شُکر...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۱ ، ۱۹:۵۴
برگ سبز


در میان حجره یا رب کیست غوغا میکند

شکوه زیر لب ز بی رحمی دنیا میکند

همسرش از فرط شادی و شعف کف میزند

زین عمل خود را به عالم خوار و رسوا میکند

می زنم امروز در کوی توَلاّیت قدم

تا بگیری دست این افتاده را فردا جواد

در گلستان محمد، نخل سرسبز رضا

میوه قلب علی، ریحانه زهرا جواد

شهادت امام جواد (ع) بر همگان تسلیت باد




دیشب با وجودی که فکر و ناراحتی این چند روزه باعث شد دیر خوابم ببره اما...

خواب خوشی دیدم که مدتها بود ندیده بودم. از دیدنش خوشحالم و دلم آرومه،

شاید واسه دلگرمی بود، شاید واسه آرامشم بود شاید ...

واسه هرچی بود خدا رو شکر

خدا رو شکر که باز دیدم اونم بعد از این همه وقت ...

خدایا ازت ممنونم که باز نشون دادی بهم

یا جدّا ازتون ممنونم هم از شما هم از پدرتون

ممنون که دلمو آروم کردین اونم تو شب شهادتتون

شــــــــــــــــــــــکـر ... بینهایت شکر...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۱ ، ۲۲:۵۹
برگ سبز
یه روز امام خمینی در سنین جوانی میرن پیش حاج حسنعلی نخودکی، ازشون میخان که علم کیمیا گری رو

یادشون بدن، ایشون میگن اگه بهت یاد بدم قول میدی که در راه نفع مادی خودت و یا خطا ازش استفاده

نکنی؟ امام خمینی هم میگن نه. بعد ایشون میگن میخای من راهی رو بهت یاد بدم که از کیمیاگری بهتره؟

میگن بله، چه راهی؟

و ایشون این راه رو بهشون یاد میدن:

"بعد از نمازهای واجب، آیه الکرسی تا هوالعلی العظیم تلاوت شود

بعد تسبیحات حضرت زهرا

بعد سه بار سورۀ توحید

بعد سه بار صلوات

بعد سه بار آیه 2 و 3 سورۀ طلاق تلاوت شود"


-----------------

پ.ن: روایتی رو که شنیدم اینجا نوشتم اگر کم و کاستی داره عذر میخام

امیدوارم که مفید باشه واسه همه :)

التماس دعا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۱ ، ۰۸:۰۹
برگ سبز
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۱ ، ۲۱:۵۹
برگ سبز
خدایا لطفا به بعضی از آنهایی که به خیال خود فکر می کنند ایمان آورده اند

یادآوری کن که تو خدا هستی نه آنها !!

----------------------

آدمی به خودی خود نمی افتد

اگر بیفتد

از همان سمتی می افتد که به خدا تکیه نکرده است..

----------------------

ماهیان از تلاطم دریا به خدا شکایت بردند و چون دریا آرام شد خود را اسیر صیادان یافتند!!

* تلاطــم زندگی حکمت خداست*

از خدا دلی آرام بخواهیم نه دریایی آرام !!!

-------------------

ذکـــــرهـــــای آرامــش دهنــــده:

برای هر ترسی « لا اله الا الله »

برای هر غم و اندوهی « ما شاء الله »

برای هر نعمتی « الحمد لله »

برای هر آسایشی « الشکر لله »

برای هر چیز شگفت آوری « سبحان الله »

برای هر گناهی « استغفر الله »

برای هر مصیبتی « انا لله و انا الیه راجعون »

برای هر سختی و دشواری « حسبی الله »

برای هر قضا و قدر « توکلت علی الله »

برای هر دشمنی « اعتَصمتُ بالله »

برای هر طاعت و گناهی « لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم »

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۱ ، ۰۷:۵۸
برگ سبز


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۱ ، ۲۱:۲۸
برگ سبز

ممنون از نظرات دوستانی که نظر دادن  :)

 

اینم نظر منه، و تجربه بهم اینطوری نشون داده چه در مورد خودم چه در مورد بقیه:

 

وقتی میخای به کسی انتقاد کنی، ایرادشو بگی و یا نصیحتش کنی، ضمن اینکه شرایط روحی و عصبی خودت و طرف رو می سنجی و می بینی که آمادست واسه شنیدن یا نه و قضاوت هم نمی کنی، اینم باید رعایت کنی---> اگه میخای اثر کنه حرفت خودتو هم اندازۀ دید اون شخص بکن، از بالا بهش نگاه نکن، خودتو بیار پایین و هم سطح طرف کن، سعی کن از دید همون شخص ببینی، همراهش بشی، خودتو جدا نبینی که انگار خودت بی عیبی، وقتی هم سطح و اندازۀ اون شدی اونوقته که حرفت بوی نصیحت نمیده، بوی انتقاد نمیده، بوی خود برتر بینی نمیده، اونوقته که حرفت اثر میزاره، اونوقته که حس بدی بهش نمیده، و جبهه نمی گیره و سر لج نمیندازیش. و این باعث میشه که به حرفت فکر کنه...

 

مثال: من زمانی که هم سطح خواهر کوچیکم نیستم و بهش ایراد میگیرم یا انتقاد می کنم، اون جبهه میگیره و حرف همو نمی فهمیم اما وقتی که شرایط خوبه و سعی می کنم از دید اون نگاه کنم و هم سطحش باشم اونوقت به حرفم گوش میده و فکر می کنه به حرفام. 

 

کلا این نگاه کردن از دید دیگران به قضایا، خیلی کمک می کنه، هم به خودت که دیدتو وسعت میده و باعث میشه به دگم بودن و تعصب زیاد نرسی و قضاوت نابجا نکنی هم به بقیه چون حس می کنن درک میشن و احساس بدی بهشون دست نمیده و کلا روابط بین آدما بهتر میشه

 

به نظرم در این صورت و شرایطه که انتقاد اثر مثبت و مفید داره

همین :)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۱ ، ۲۱:۰۴
برگ سبز

گفت :

- کسی دوست ام ندارد. می دانی چقدر سخت است این که کسی دوست ات نداشته باشد ؟ تو برای دوست داشتن بود که جهان را ساختی . حتی تو هم بدون دوست داشتن ... !

خدا هیچ نگفت .
...

گفت :

- به پاهایم نگاه کن ! ببین چقدر چندش آور است . چشم ها را آزار می دهم. دنیا را کثیف می کنم . آدم هایت از من می ترسند. مرا می کشند برای این که زشت ام . زشتی جرم من است .

خدا هیچ نگفت .

گفت:

- این دنیا فقط مال قشنگ ها ست . مال گل ها و پروانه ها ، مال قاصدک ها ، مال من نیست .

خدا گفت :

- چرا مال تو هم هست . دوست داشتن یک گل ، دوست داشتن یک پروانه یا قاصدک کار چندان سختی نیست . اما دوست داشتن یک سوسک ، دوست داشتن تو کاری دشوار است . دوست داشتن کاری است آموختنی و همه رنج آموختن را نمی برند . ببخش کسی را که تو را دوست ندارد . زیرا که هنوز مؤمن نیست . زیرا که هنوز دوست داشتن را نیاموخته او ابتدای راه است .

مؤمن دوست دارد . همه را دوست دارد . زیرا همه از من است . و من زیبایم .

من زیبایی ام ، چشم های مؤمن جز زیبا نمی بینند. زشتی در چشم ها ست . در این دایره هر چه که هست ، نیکو ست. آن که بین آفریده های من خط کشید شیطان بود. شیطان مسئول فاصله ها ست . حالا قشنگ کوچک ام! نزدیک تر بیا و غمگین نباش .

قشنگ کوچک حرفی نزد و دیگر هیچ گاه نیندیشید که نازیبا ست .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۱ ، ۲۳:۰۲
برگ سبز
راستش خیلی وقت پیشا با دوستی بحث می کردیم راجع به انتقاد کردن که چطوری باید باشه و این حرفها، بعد دو سه باری بخاطر مسائلی که پیش میومد یاد این بحث و قضیه افتادم و میخاستم همونو بنویسم اما هر بار فراموشم میشد، تا اینکه چند روز پیش با یه دوست محترم این بحث پیش اومد و باز یادم افتاد، این شد که اومدم واسه نوشتنش ...


اما حالا بزارین قبل اینکه من نظرمو بگم یکار دیگه کنیم، شما نظر و روش پیشنهادیتونو بگین بعد من، اینطوری از همدیگه یاد می گیریم و شاید بجاهای خوبی هم رسیدیم. چطوره؟ :)


*به نظر شما نقد کردن و انتقاد کردن چطوری باید باشه که مؤثر واقع بشه؟ یا یطور دیگه بگم،

مثلا بین دوستانتون وقتی میخاین با یکی حرف بزنین و نکات منفیشو (همون نگاتیو پوینت) بگین

چطوری بهش میگین که هم ناراحت نشه، و از طرفی جبهه نگیره نسبت به حرفاتون (سر لج

نیفته)، و مهمتر از همه، تأثیر گذار هم باشه واسش (کم کمش حداقل به حرفاتون فکر کنه و

بتونین به فکر وادار کنین طرفو)؟ هوم؟


منتظر جوابتون هستم ...

مرسی :)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۱ ، ۰۵:۴۴
برگ سبز
حاج آقا ماندگاری (اگه اشتباه نکنم) اینطوری تعریف کردن:

دوست جراحی داشتیم که به امام رضا(ع) ارادت خاصی داشت، یه روز بهش گفتم: فلانی، دوست داری خادم امام رضا بشی؟ گفت: بله حاج آقا خیلی. گفتم: دوست داری به زائراش خدمت کنی؟ گفت: بله، گفتم: دوست داری کفششونو بگیری و واسشون بیاری؟ جفت کنی براشون؟ گفت: بله حاج آقا

گفتم: خب همین الانشم می تونی این کارو بکنی، لزومی نداره حتما توی حرمشون باشی و تو لیست انتظار خادم شدن مدتها منتظر بمونی، ببین اون مریضی که میاد توی اتاق عمل که تو جراحیش کنی، اونم امام رضا رو دوست داره، بهشون ارادت داره، و به احتمال زیاد زیارتشون هم رفته، پس می تونی همینجا توی اتاق عمل بهش خدمت کنی، جلوی تختش کفششو جفت کنی بش کمک کنی، توجه کنی، باهاش مهربون باشی، کارشو راه بندازی و .... این میشه خدمت به امام رضا و زائرانشون. 

هر کسی در توان خودش می تونه به ایشون و زائرینشون خدمت کنه ...

----------

شاید شیعه واقعی و پیروی خوبی براشون نباشیم اما حداقل با این کار می تونیم ارادتمونو بهشون نشون بدیم...

کاش بخایم و بتونیم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۱ ، ۰۴:۰۷
برگ سبز