هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

هرکجا محرم شدی

چشم از خیانت بازدار

ای بسا محرم

که با یک نقطه مجرم می شود

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب

۲۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۱ ثبت شده است


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۱ ، ۰۴:۳۱
برگ سبز
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۱ ، ۰۱:۲۹
برگ سبز

*


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۱ ، ۰۲:۵۲
برگ سبز

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۱ ، ۲۳:۰۲
برگ سبز
صبح پا شدم و سعی کردم با تلقین جملات خوب، روز خوبی رو شروع کنم...

خب روز بدی نبوده تا حالا، شکر خدا...

روز عیده و روز من... :)

بعدش اومدم نت و یخورده سرچ کردم، دانلود کردم (فارسی و فرانسه)، مطلب گذاشتم، مطلب خوندم، پیام دادم، پیام دریافت کردم، با دوستان حرف زدم ...

بعد خواستم امضامو توی جمع مجازیمون تغییر بدم، موقع گشتن به جملاتی برخوردم که براتون میزارمشون. طبق معمول هم این بین بعضیاش وصف حالم بودن بعضیاشم نشونه:

{*زبان استخوانی ندارد اما آنقدر قوی هست که بتواند قلبی را بشکند... مراقب حرفهایتان باشید

*خوشبختی همین در کنار هم بودن‌هاست
همین دوست داشتن‌هاست
درآغوش گرفتن‌هاست
خوشبختی همین لحظه‌های ماست،
همین ثانیه‌هایی‌ست که در شتاب زندگی گمشان کرده‌ایم!!

*وقتی کسی باعث رنج شما می شود، دلیلش این است که او درون خودش عمیقا رنج می برد، و رنج وی در حال لبریز شدن است. او نیازی به تنبیه ندارد؛ او به کمک احتیاج دارد.

*می‌‌شود یک شب خوابید
و صبح با خبر شد
غمها را از یک کنار به دور ریخته اند ؟
که اگر اشکی هست
یا از عمقِ شادمانیِ دلی‌ بی‌ درد است
یا از پس به هم رسیدن‌های دور
یا گریه کودکی
که دستِ بی‌ حواسش ، بادبادکی را بر باد می‌‌دهد
کاش می‌‌شد
یک صبح
کسی‌ زنگِ خانه هامان را بزند
بگوید
با دستِ پر آمده ایم
با لبخند
با قلب‌هایی‌ آکنده از عشق‌های واقعی‌
از آنسوی دوست داشتن ها
آمده‌ایم بمانیم و هرگز نرویم
هیچکس نمی داند
چقدر جایِ شادمانی‌های بی‌ سبب در دل نسلِ ما خالیست

نیکی‌ فیروزکوهی

*صفحات زندگی آدما تا یه جایی سفیده... بدون هیچ حرفی وکلمه ای... درست مثل کاغذ سفیدی میمونه که جلوت روی میز میذاری،وساعت ها بهش خیره میشی تا بالاخره داستانتو شروع میکنی...... مهم نیست که کی مینویسی..... و چقدر مینویسی.... مهم اینکه بالاخره بنویسی.... وچه خوشبختن آدمایی که صفحات زندگیشون خیلی زود... از کلمات پر میشه..........!

*دردم این است
که درکت
به دردم نمی رسد ...!!

*گاهی آدم ته میکشه ....
آدمه دیگه !
ساعت شنی نیست که سروته ش کنی
آدم گاهی تموم می شه ... !!!
(مثل حال این روزهای من....)

*نرسیده به بعضی خاطره ها ... باید بنویسند : آهسته به یاد بیاورید ... خطر ِ ریزش ِ اشک ...

*یادها فراموش نخواهند شد ، حتی به اجبار
و دوستی ها ماندنی هستند ، حتی با سکوت . . .

*خدایــــــا
تو لیستِ آدمــات یک اشتبـــاهے شده . . .
اسمـِ مــن که ایـــــــــوب نیست . . . }

خلاصه که آخرشم یجمله دیگه گذاشتم :)

یکی از دوستان هم که اصلا انتظارشو نداشتم که یادش باشه محبت کردو این پیامو برام فرستاد همین چند دقیقه پیش که منم تقدیمش می کنم به همه دوستای عزیزم :

تقدیم به دخترای پاک ایرونی 
همه آن موجودات پاک و الهی که وجودشان مایه حیات بشر است . . .
روز دختر مبارک


روز خوبی داشته باشید :قلب


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۱ ، ۲۲:۴۰
برگ سبز

السلام علیک یا فاطمه المعصومه (س)


ولادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها رو به تمامی شیعیان تبریک عرض می کنم

و روز دختر رو به دختران پاک و نجیب سرزمینم، علی الخصوص دوستان عزیز و مهربون

خودم شادباشو مبارک باد میگم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۱ ، ۰۶:۵۱
برگ سبز
تو یه سایتی اینو نوشته بود:

"اعتراض رونالدو به فیلم توهین آمیز آمریکایی‌ها!

کریس رونالدو با قرار دادن این عکس در صفحه‌ی فیسبوکش نسبت به این فیلم اعتراض کرد!

بزن به افتخــــــــــــــــــــــــــارش ..."

.

.

.

.

.

.

و حالا اصل عکس :

مقایسه:



آخه به چه قیمتی؟ آدم نمیدونه بخنده یا گریه کنه...

اینطوری از دین دفاع می کنیم یا از پیامبر؟!!

با چه قیمتی؟ اینکه دروغگو و متقلب شناخته بشیم؟؟؟!!!!!

اینطوری که اصلا حرف نزنیم بهتره، اسم مسلمون رومون نباشه بهتره، بیچاره دل حضرت رسول با این پیروان واقعا

....

فقط دوتا امکان وجود داره، یا کار خودمونه و در اینصورت اینقدر احمقیم که نمی دونیم چطوری باید دفاع کنیم، یا کار ضد دینها و اسلام یا بی اعتقادانی که با اینکارشون میخان اسلام و مسلمونا رو بدنام و متقلب و دروغگو جا بزنن.

در هر دو صورت جای تاسف داره واقعا...

حالا بعد از اونم میرسیم به مخاطبینی که به همین سادگی باور می کنن همه چیزو، واقعا متاسفم که اینقدر ساده انگارانه نسبت به این مسائل برخورد می کنیم و باور هم می کنیم ...

کااااااش اینقدر ساده و زودباور نباشیم ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۱ ، ۱۸:۴۵
برگ سبز
حسرتش به دلم مونده،

که یکبار نمازی قسمتم بشه ،

بدون یادی از دنیا ؛ پر از یاد خدا !

دلم به دو رکعتش هم راضیست ...

گیله مرد

***********

نتیجه اش زیباست وقتی این دو را پیوند می زنیم؛

اینکه فرمودند: زکات زیبایی، پاکدامنی ست

و اینکه پرداخت زکات دارائیت را افزون می کند.

حالا آنان که زیبایی بیشتر می خواهند، بسم الله


*********

و تو ..

پُر ز شـوق می شـود دلِ آدم از این هـمه مهـربانی ات...

حتی تنها..

نسیمی از خیال مهربانِ تو

بی خیالم می کند ز همه خیال های عالم..


*********

چَشم ت مرا..

کبوترانه وفادار کرده است

آزاد کرده است و گرفتار کرده است!

بامَت بلند باد که دلتنگی ات مرا..

از هرچه هست ، غیر ِ تو بیزار کرده است...


دلم بدجور تنگه واسه حرمشون...

مخصوصا که این روزا هی میشنوم یکی داره میره مشهد، دلم بیشتر هوایی میشه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۱ ، ۰۶:۳۹
برگ سبز

بدونِ شَـک کسی که "سُکــوت" مـی کــند؛

روزی حرفهایش را سرنوشت به شما خواهد گفت...!!!


****************


"آدم ها لالت می کنند!

بعد هی می پرسند...


چرا حرف نمی زنی؟


این خنده دارترین نمایشنامه ی دنیاست!"



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۱ ، ۰۶:۳۴
برگ سبز
دیشب با سه تا از دوستان رفتیم رصد دوستانه ای که به مناسبت مهمون بودن یکیشون در شهرمون، برگزار شد. رصد کوتاه و خوبی بود و با وجود کوتاهیش اتفاقات خوبی افتاد، هم وقایع خوبی رو دیدیم هم رصد کردیم هم صحبتهای خوبی بود هم تلخ (اما باید زده میشد که یه سوء تفاهماتی برطرف بشه) هم آموزنده، هم خنده دار، هم ترسناک، هم خارجی.

خلاصه اوقات خوبی بود و جای بقیه دوستانم خالی :)

*********

دو سه تا اتفاق باعث شد دیشب با وجود خوشی قبلش، خواب خوبی نداشته باشم، اصلا خوب نبود، کلا دیشب نتونستم درست بخابم و همش خواب پر پوچ دیدم، کسایی که تو بیداری از دستشون دلگیرم یا ناراحتی دیدم ازشون تو خوابم دست از سرم بر نداشتن و تو خوابم آزارم دادن :|

*********

بازم حس پشیمونی اومد سراغم، پشیمونی از کاری که عقلم میگفت نکن (نمیدونم عقل بود یا غرور اما میگفت نکن، خودتو کوچیک نکن) و باز دلم نیومد نکنم اون کارو، اما بعدش پشیمون شدم مثل چی. 

اینطور موقعها اول از خودم بدم میاد بشدت، بعدم از اونایی که باعث این احساس میشن... ، حالم بد میشه اینجور موقعها...

*********

دوست من، عزیزم...

من ازت ناراحت نیستم، خیلیم دوست دارم، از بعضی برخوردا ناراحتم، درسته تو میگی قصدی نداشتی، منم نمی گم داشتی، اما منو می شناسی که، میدونی هم حساسم هم جواب بعضی چیزا رو رک میدم، مخصوصا جواب تیکه و کنایه رو، اینم به خصلتهای بد من اضافه کن که هم کل کل بلدم، هم سر لج میفتم، هم تلافی می کنم...

وقتی می دونی از تیکه خوشم نمیاد، می بینی حساسم، تو هم تیکه ننداز بهم، منو سر لج و کل کل ننداز ...

چرا تیکه خودتو و حسشو ندیدی، بعد از جوابی که بهش دادم ناراحت شدی و حسی رو برداشت کردی؟!!!

چرا از من توقع داری (و دارن) که این چیزا رو نبینم؟ گیر ندم؟ حساس نباشم اینقدر (در صورتی که خودتم حساسی بقیه هم هستن!!!!)؟ چرا به خودت نمیگی (و بخودتون نمیگین) که این منم که باید حواسم باشه به بعضی چیزا؟!!! چرا من نباید توجه کنم؟!!!

همونقدر که بی توجهی به بعضی چیزا خوبه، همونقدر و حتی بیشترهم توجه به بعضی چیزای دیگه خوبه ...

همتونم حساسین (ببخشید سیب زمینی هم نیستیم) اما هم میزانش فرق داره واسه افراد (یکی مثه من زیاده یکی کمتر) هم یکی می تونه نشون نده اما دیگری نشون میده، هم اینکه هرکسی موارد حساسیت خودشو داره ممکنه من روی یه چیزی حساس باشم تو و بقیه روی چیزای دیگه ای که واسه من حساسیت نیاره ...

حالام باور کن نه ازت ناراحتم نه قهرم نه هیچی ... دوستت هم دارم اما بارها بهت گفتم و نشون دادم که از اینطوری تیکه انداختن خوشم نمیاد، حالا یا تیکه ننداز یا وقتی جوابشو شنیدی ناراحت نشو یا فکر نکن تو بی منظوری و من با منظور... عین هم ببینش (من خودمم تیکه میندازم اما حداقل سعی می کنم وقتی جواب تیکه شنیدم ناراحت نشم)

حالام بیخیال اینا رو گفتم چون رو دلم مونده بود، الانم هیچ مشکلی نیست، حرفهام هم با لحنی کاملا آروم و بدور از ناراحتی بخون :) D: :*

*********

خیلی دلم میخاد با افراد عین خودشون رفتار کنم ببینم خوششون میاد یا نه... (بعضی وقتام اینکارو می کنم از جمله این چند روزه)، با اینکه ازش خوشم نمیاد و ذاتم نمی زاره (یا از دلرحمیمه یا از خ..یتم) و میدونم که غرور و شایدم لج ناشی از رنجش از بعضی رفتارها، باعث اینکار میشه و تهشم کاری نیست که دلم بهش راضی باشه و بهم سازگار نیست ( و بعد از مدتی همین ناسازگاری و اینکه حس خوبی ازش ندارم، باعث میشه برگردم به خودم و بیخیال بشم)، اما گاهی بد نیست و حتی لازمه به بعضی افراد بفهمونی رفتارشون خوب نیست و مزه رفتار ناخوشایندشونو بهشون بچشونی، ببینن خوبه یا نه، ببینن واسه خودشون می پسندن یا نه... که البته بعضیا می فهمنو سعی می کنن تکرار نشه، بعضیام می فهمنو خودشونو به نفهمی می زنن، بعضیام اصلا نمی فهمن که خب دو دسته آخر مخصوصا دسته دوم تکلیفشون معلومه...

*********

چند وقت پیش مطلبی نوشتم با این نام حس خطر زنها و بی فکری مردها ...

بالاخره مدتی پیش تونستیم به یکی از این جنس این مطلبو بفهمونیم یا حداقل گوشزد کنیم و حواسشو جمع کنیم، حالا اینکه چقدر اثر گذار بوده رو نمی دونم اما حداقل به فکر وادارش کرد... همینم جای شکر داره


*********

بقول یکی از دوستان، یادم باشه...

وقتی کسی از روی دوستی و محبتش کاری کرد برام، اونم از نوع هدیه (حتی به زعم من بی ارزش)، سعی نکنم مسخره کنم حتی به شوخی، و حداقل واسه یادش ارزش قائل باشم، اگه حتی برام اهمیتی هم نداشت و نداره، لزومی نداره اینطوری اونو نشون بدم، هیچی نمیشه اگه این بی اهمیتی رو اصن نشون ندم، مطمئنا خودش خیلی زود می فهمه بی اهمیتیشو (البته بعضیا زود میفهمن، بعضیام یخورده دیرتر، من از اون دست آدماییم که زود می فهمم این مواردو)

*********

یه سری افراد و یه سری چیزا باعث دلخوری و احساس بدم شدن ...

دیشب بدنبال پیدا کردن حکایتی برای یادگاری، به حکایتی برخوردم که جواب من و خیلیامون در اینطور مواقع بود:

"پندی از سقراط

روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر بود. علت ناراحتی اش را پرسید. شخص پاسخ داد: در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم. جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم.
سقراط گفت : چرا رنجیدی ؟
مرد با تعجب گفت: خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است.
سقراط پرسید : اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد به خود می پیچد. آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی ؟
مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم. آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود.
سقراط پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟
مرد جواب داد : احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم.
سقراط گفت : همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی. آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود ؟ و آیا کسی که رفتارش نادرست است، روانش بیمار نیست ؟ اگر کسی فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟ بیماری فکری و روان نامش "غفلت" است. و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند. پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده. بدان که هر وقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیمار است."

این حکایت واقعا درسته وتاثیر گذار....

نمیدونم چرا با وجود این جواب، بازم دلخورم ... اما باشه، سعیمو می کنم ... سعی می کنم که دلخوریمو فراموش کنم اما سخته یخورده، و قدری زمان بر، اما خب چاره ای نیست، حداقل بخاطر خودم باید فراموش کنم ...

بازم به امید خودش ...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۱ ، ۱۸:۴۱
برگ سبز