هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

هرکجا محرم شدی

چشم از خیانت بازدار

ای بسا محرم

که با یک نقطه مجرم می شود

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب

چند کلام ...

يكشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۱، ۰۶:۴۱ ب.ظ
دیشب با سه تا از دوستان رفتیم رصد دوستانه ای که به مناسبت مهمون بودن یکیشون در شهرمون، برگزار شد. رصد کوتاه و خوبی بود و با وجود کوتاهیش اتفاقات خوبی افتاد، هم وقایع خوبی رو دیدیم هم رصد کردیم هم صحبتهای خوبی بود هم تلخ (اما باید زده میشد که یه سوء تفاهماتی برطرف بشه) هم آموزنده، هم خنده دار، هم ترسناک، هم خارجی.

خلاصه اوقات خوبی بود و جای بقیه دوستانم خالی :)

*********

دو سه تا اتفاق باعث شد دیشب با وجود خوشی قبلش، خواب خوبی نداشته باشم، اصلا خوب نبود، کلا دیشب نتونستم درست بخابم و همش خواب پر پوچ دیدم، کسایی که تو بیداری از دستشون دلگیرم یا ناراحتی دیدم ازشون تو خوابم دست از سرم بر نداشتن و تو خوابم آزارم دادن :|

*********

بازم حس پشیمونی اومد سراغم، پشیمونی از کاری که عقلم میگفت نکن (نمیدونم عقل بود یا غرور اما میگفت نکن، خودتو کوچیک نکن) و باز دلم نیومد نکنم اون کارو، اما بعدش پشیمون شدم مثل چی. 

اینطور موقعها اول از خودم بدم میاد بشدت، بعدم از اونایی که باعث این احساس میشن... ، حالم بد میشه اینجور موقعها...

*********

دوست من، عزیزم...

من ازت ناراحت نیستم، خیلیم دوست دارم، از بعضی برخوردا ناراحتم، درسته تو میگی قصدی نداشتی، منم نمی گم داشتی، اما منو می شناسی که، میدونی هم حساسم هم جواب بعضی چیزا رو رک میدم، مخصوصا جواب تیکه و کنایه رو، اینم به خصلتهای بد من اضافه کن که هم کل کل بلدم، هم سر لج میفتم، هم تلافی می کنم...

وقتی می دونی از تیکه خوشم نمیاد، می بینی حساسم، تو هم تیکه ننداز بهم، منو سر لج و کل کل ننداز ...

چرا تیکه خودتو و حسشو ندیدی، بعد از جوابی که بهش دادم ناراحت شدی و حسی رو برداشت کردی؟!!!

چرا از من توقع داری (و دارن) که این چیزا رو نبینم؟ گیر ندم؟ حساس نباشم اینقدر (در صورتی که خودتم حساسی بقیه هم هستن!!!!)؟ چرا به خودت نمیگی (و بخودتون نمیگین) که این منم که باید حواسم باشه به بعضی چیزا؟!!! چرا من نباید توجه کنم؟!!!

همونقدر که بی توجهی به بعضی چیزا خوبه، همونقدر و حتی بیشترهم توجه به بعضی چیزای دیگه خوبه ...

همتونم حساسین (ببخشید سیب زمینی هم نیستیم) اما هم میزانش فرق داره واسه افراد (یکی مثه من زیاده یکی کمتر) هم یکی می تونه نشون نده اما دیگری نشون میده، هم اینکه هرکسی موارد حساسیت خودشو داره ممکنه من روی یه چیزی حساس باشم تو و بقیه روی چیزای دیگه ای که واسه من حساسیت نیاره ...

حالام باور کن نه ازت ناراحتم نه قهرم نه هیچی ... دوستت هم دارم اما بارها بهت گفتم و نشون دادم که از اینطوری تیکه انداختن خوشم نمیاد، حالا یا تیکه ننداز یا وقتی جوابشو شنیدی ناراحت نشو یا فکر نکن تو بی منظوری و من با منظور... عین هم ببینش (من خودمم تیکه میندازم اما حداقل سعی می کنم وقتی جواب تیکه شنیدم ناراحت نشم)

حالام بیخیال اینا رو گفتم چون رو دلم مونده بود، الانم هیچ مشکلی نیست، حرفهام هم با لحنی کاملا آروم و بدور از ناراحتی بخون :) D: :*

*********

خیلی دلم میخاد با افراد عین خودشون رفتار کنم ببینم خوششون میاد یا نه... (بعضی وقتام اینکارو می کنم از جمله این چند روزه)، با اینکه ازش خوشم نمیاد و ذاتم نمی زاره (یا از دلرحمیمه یا از خ..یتم) و میدونم که غرور و شایدم لج ناشی از رنجش از بعضی رفتارها، باعث اینکار میشه و تهشم کاری نیست که دلم بهش راضی باشه و بهم سازگار نیست ( و بعد از مدتی همین ناسازگاری و اینکه حس خوبی ازش ندارم، باعث میشه برگردم به خودم و بیخیال بشم)، اما گاهی بد نیست و حتی لازمه به بعضی افراد بفهمونی رفتارشون خوب نیست و مزه رفتار ناخوشایندشونو بهشون بچشونی، ببینن خوبه یا نه، ببینن واسه خودشون می پسندن یا نه... که البته بعضیا می فهمنو سعی می کنن تکرار نشه، بعضیام می فهمنو خودشونو به نفهمی می زنن، بعضیام اصلا نمی فهمن که خب دو دسته آخر مخصوصا دسته دوم تکلیفشون معلومه...

*********

چند وقت پیش مطلبی نوشتم با این نام حس خطر زنها و بی فکری مردها ...

بالاخره مدتی پیش تونستیم به یکی از این جنس این مطلبو بفهمونیم یا حداقل گوشزد کنیم و حواسشو جمع کنیم، حالا اینکه چقدر اثر گذار بوده رو نمی دونم اما حداقل به فکر وادارش کرد... همینم جای شکر داره


*********

بقول یکی از دوستان، یادم باشه...

وقتی کسی از روی دوستی و محبتش کاری کرد برام، اونم از نوع هدیه (حتی به زعم من بی ارزش)، سعی نکنم مسخره کنم حتی به شوخی، و حداقل واسه یادش ارزش قائل باشم، اگه حتی برام اهمیتی هم نداشت و نداره، لزومی نداره اینطوری اونو نشون بدم، هیچی نمیشه اگه این بی اهمیتی رو اصن نشون ندم، مطمئنا خودش خیلی زود می فهمه بی اهمیتیشو (البته بعضیا زود میفهمن، بعضیام یخورده دیرتر، من از اون دست آدماییم که زود می فهمم این مواردو)

*********

یه سری افراد و یه سری چیزا باعث دلخوری و احساس بدم شدن ...

دیشب بدنبال پیدا کردن حکایتی برای یادگاری، به حکایتی برخوردم که جواب من و خیلیامون در اینطور مواقع بود:

"پندی از سقراط

روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر بود. علت ناراحتی اش را پرسید. شخص پاسخ داد: در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم. جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم.
سقراط گفت : چرا رنجیدی ؟
مرد با تعجب گفت: خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است.
سقراط پرسید : اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد به خود می پیچد. آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی ؟
مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم. آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود.
سقراط پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟
مرد جواب داد : احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم.
سقراط گفت : همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی. آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود ؟ و آیا کسی که رفتارش نادرست است، روانش بیمار نیست ؟ اگر کسی فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟ بیماری فکری و روان نامش "غفلت" است. و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند. پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده. بدان که هر وقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیمار است."

این حکایت واقعا درسته وتاثیر گذار....

نمیدونم چرا با وجود این جواب، بازم دلخورم ... اما باشه، سعیمو می کنم ... سعی می کنم که دلخوریمو فراموش کنم اما سخته یخورده، و قدری زمان بر، اما خب چاره ای نیست، حداقل بخاطر خودم باید فراموش کنم ...

بازم به امید خودش ...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۶/۲۶
برگ سبز

نظرات  (۳)

هوررررررا بالاخره از من نوشتی :))
آقا ما مخلصیم! دیگه نمیگم باشه
آره قبول دارم حساسیتا با هم فرق میکنه!
آخه منم اخلاقم اینجوریه! همون طور که تو شاید حساسی منم اگه بدون شوخی (که ممکنه گاهی تیکه برداشت بشه یا اصلاً تیکه باشه) جمله هام رو شروع کنم می میرمممم! تازه الان خوب شدم! نسبت به بعضیا که خییییییلی بیشتره! در جریان هستی که! در هر صورت ببخشید
اما ممنونم ازت که رک گفتی، خوب کاری کردی. سعی میکنم به از این باشم
والسلام علیکم و الرحمه الله و برکاته
سیده ... الدین ....
26 شهریور ِیک هزار و سیصد و نود و یک




=)) از دست تو :))
مرسی :***
۲۸ شهریور ۹۱ ، ۰۷:۳۱ یه تازه وارد که میشناسیش
به شدت با خیلی از حرفات موافقممممممممممممممم مخصوصا با این که باید به بعضیا طعم رفتاراشونو چشوند .
این حکایتم عالی بود ولی آدم باز نمیتونه یعنی خیلی سخته که قبول کنی مریضه و چاره ای نیست اگه خودشم میدونست مریضه عالی میشد :دیی



خوش اومدی تازه واردم
ممنون از نظرت
آره واقعا، خیلی سخته همچین فکری، شدنیه ها، واسه اینکه خودت آزار نبینی و زودتر فراموشت بشه حکایت و راهکاره خوبیه، اما خدایی خیلی سخته، زمان می بره، مخصوصا که تا میای فراموش کنی یه چیز جدید میبینی :)
چی بگم والله ...
امید خدا، نه این جو رو دوست دارم، نه راحتم، نه دلم میخاد اینطوری باشم، کلا آزار دهندست برام، میخام فراموش کنم، میخام بریزم دور این احساساتو...
امیدوارم که بشه و بزارن
توکل بخودش ...
۲۸ شهریور ۹۱ ، ۰۷:۳۶ ستاره دریایی
. پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده. بدان که هر وقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیمار است."
بزن کف قشنگه روووو ایوللللللل با این ادبیاتت منو کشته



اوهوم، دارم سعیمو می کنم، بقول خودت زمان می بره اما خب .... توکل بخودش :)
مرسییییییی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی