هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

هرکجا محرم شدی

چشم از خیانت بازدار

ای بسا محرم

که با یک نقطه مجرم می شود

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب

۲۳ مطلب در آذر ۱۳۹۱ ثبت شده است

شده دیدن اون صحنه، اون لحظه و اون تصاویر باعث تغییر مسیرتون بشه و تصمیم بگیرین که از همونجا تمومش کنین تا اون موردی که براتون مهمه بازم برگرده به حالت قبلش ؟

.

.

.

(هرچند بر نمیگرده اما بازم ماهی رو هروقت از آب بگیری تازست )

ادامه دارد

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۱ ، ۰۸:۴۰
برگ سبز
اونوقت شده اون لحظه، اون صحنه، دیدنش ... شما رو بخودتون بیاره که بفهمین که اشتباه کردین و دیگه نخاین اشتباهتون اثر بزاره روی موردی یا مواردی که براتون مهم بوده؟

.

.

.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۱ ، ۰۸:۳۴
برگ سبز
شده تا حالا یه لحظه یهو یه چیز کوچیک (که شاید مهم هم نباشه اصن) باعث بشه بخودتون بیاین و یه مدت زمان مشخصی از گذشته تا حال جلوی چشمتون رژه بره و مرور بشه؟!

.

.

.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۱ ، ۰۸:۳۳
برگ سبز


***********************************************************


در اولین صبح عروســی ، زن و شوهــر توافق کردند که در را بر روی هیچکس باز نکنند .

ابتدا پدر و مادر پسر آمدند . زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند اما چون از قبل توافق کرده بودند ، هیچکدام در را باز نکرد .

...

ساعتی بعد پدر و مادر دختر آمدند . زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند .

اشک در چشمان زن جمع شده بود و در این حال گفت :

نمی تونم ببینم که پدر و مادرم پشت در باشند و در را روشون باز نکنم . شوهر چیزی نگفت ، و در را برویشان گشود .

سالها گذشت خداوند به آنها چهار پسر داد . پنجمین فرزندشان دختر بود .

برای تولد این فرزند ،پدر بسیار شادی کرد و چند گوسفند را سر برید و میهمانی مفصلی داد .

مردم متعجبانه از او پرسیدند :

علت اینهمه شادی و میهمانی دادن چیست ؟

مرد بسادگی جواب داد :

چون این همون کسیه که در را به رویم باز میکنه

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۱ ، ۲۲:۵۶
برگ سبز

متنفرم از به سخره گرفتن و گرفته شدن (علی الخصوص در مورد اعتقادات) ...

.

.

.

و بیزارم از سرکار گذاشتن و گذاشته شدن (حتی به شوخی) ...


به شدت

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۱ ، ۰۱:۵۲
برگ سبز


بهشت از دست آدم رفت، از اون روزی که گندم خورد/ ببین چی میشه اون کس که یه جو از حق مردم خورد
کسایی که تو این دنیا حساب ما رو پیچیدن / یه روزی هر کسی باشن، حساباشونو پس می دن
عبادت از سر وحشت، واسه عاشق عبادت نیست/ پرستش راه تسکینه، پرستیدن تجارت نیست
سر آزادگی مُردن، تَهِ دلدادگی میشه / یه وقتای تمام دین همین آزادگی میشه
کنار سفره ی خالی، یه دنیا آرزو چیدن / بفهمن آدمی یک عمر بهت گندم نشون می دن
بذار بازی کنن بازم برامون با همین نقشه / خدا هرگز کسایی رو که حق خوردن نمی بخشه
کسایی که به هر راهی دارن روزیتو می گیرن / گمونم یادشون رفته همه یک روز می میرن
جهان بدجور کوچیکه همه درگیر این دردیم / همه یک روز می فهمن چه جوری زندگی کردیم

روزبه بمانی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۱ ، ۰۱:۳۲
برگ سبز


عمریست که از حضور او جا ماندیم
در غربت سر خویش تنها ماندیم
او منتظر است تا که ما برگردیم
ماییم که در غیبت کبری ماندیم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۱ ، ۰۱:۲۵
برگ سبز
شیطان به رسول خدا (ص) گفت که طاقت دیدن و تحمل این شش خصلت را از امت پیامبر اکرم (ص) ندارد و آن شش خصلت عبارتند از :

1-هنگامیکه به هم می رسند سلام می کنند. 2-با هم مصافحه می کنند. 3-برای هر کاری که می خواهند انجام دهند ان شاالله می گویند. 4-از گناه استغفار می کنند. 5-تا نام حضرت محمد (ص) را می شنوند صلوات می فرستند. 6-ابتدای هرکاری بسم الله الرحمن الرحیم می گویند....

-----------------------

خدا رو شکر فکر کنم 1،2،3،5 رو داریم همیشه، 4 و 6 هم داریم فقط گاهی یادمون میره

حالا بریم واسه شیطان آزاری:

6- بسم الله الرحمن الرحیم

1-سلام به همگی

2- الان به همتون دست دادم (البته آقایون نه ها :-" هروقت خواستم بیعت کنم باهاتون اونوقت ;) ) (یادمه دوران راهنمایی تو یه کتاب راجع به همین مصافحه خونده بودم و فقط همینش یادمه که این کار باعث محبت و دوستی بیشتر میشه، خوشم اومد از اون مطلب و از اون به بعد دیگه عادتم شد تا حدی که حتی گاهی یه جمع دوستان که باشن واسشون کمی عجیبه که من به همه دست میدم- البته خیلی باید مراقب بود، چون وقتی عادتت شد یهو یه نامحرمی که عادت داره به زن و مرد دست بده، دستشو بیاره جلو اگه حواست نباشه تو هم از روی عادت و ناخودآگاه دستتو میبری جلو :)) خدا رو شکر واسه من پیش نیومده اما واسه یکی از فامیلها پیش اومد :-"...)

3- انشالله که همیشه باعث آزار شیطان بشیم نه اون باعث آزار ما، انشاللهههه (اینم واسه محکم کاری)

4- خدایا همه گناهانمون رو به کرم و مهربونی خودت ببخش و بیامرز و بهمون کمک کن که دیگه تکرار نکنیم

استغفرالله و اتوب الیه...

5- بر خاتم انبیا محمد (ص) صلوات

"اللهم صل علی محمد و آل محمد"

یکی هم واسه امام زمان : بر جمال زیبای مهدی (ص) صلوات "اللهم صل علی محمد و آل محمد"

سومیشو بلندتر ختم کن :دی

"اللهم صل علی محمد و آل محمد"


الان دقش دادم یحتمل D:

--------------

اینم اندر باب مصافحه که خیلی سفارش شده :)

 مصافحه در اسلام

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۱ ، ۲۳:۲۶
برگ سبز
دیشب یه دوستی بهم میگفت:

"تو خودت رفتی، حس می کنم این تو پیله رفتنت بزودی یه پروانه بدنبال داره ..."


نمیدونم چرا همچین حسی کرده، و حسش چی بوده و معنیش چیه، اما این تو خود رفتنو خودمم دارم حس می کنم.

نمیدونم چرا، ولی انگاری این روزها تنهایی و فکر کردن رو بیشتر ترجیح میدم (یه چیزی تو مایه های کنج عزلت ;) )، میخام بگم و بخندم اما انگار هر طرف میری باید یه ناله ای بشنوی، یه چیز منفی همیشه هست که اذیت کنه...

حس کسایی رو دارم که خستگی به تنشون مونده، یا کوفته شدن...

همه چی خوبه خدا رو شکر...

چیزی کم نیست ...

اما انگاری خودم نیستم،

دلم واسه خودم شدیدا تنگ شده ...

امروز مصاحبه یکی از مجریان رو خوندم که همسن منه و روز تولدش مصاحبه کرده بود، بعضی حرفاش جالب بود برام ...

شاید منم بخاطر اینکه از دهه سوم گذشتم داره زندگیو نگاهم تغییر می کنه، این دهه دهه ی سرنوشت سازیه انگار. انگاری باید پخته تر بشی، باید بسازی، باید آرایش و پیرایش روح و نگاهتو توش انجام بدی.

یکی این دهه رو بهترین دهه زندگی می دونست یکی هم پر تاملترین و شاید خطرناکترین (خطرناکترین از این جهت که باید خیلی حواست باشه تا زندگی و دیدتو درست کنی)

دیگه نمیشه جوونیای دهه قبل رو داشته باشی (هرچند ما جوونی ای هم نکردیم ... اما شکر همینشم خوب بود)، میگفت دهه 20-30 دهه ایه که از محیط از دیگران تاثیر می پذیری، دهه ای که دیگران بهت مشاوره میدن، از همه چیزو همه کس میخای ببینی و یاد بگیری و تجربه کنی، اما دهه بعدی دهه ایه که باید خودت به خودت مشاوره بدی، خودت و قلبت باید مطمئن باشه و مشاور تو باشه...

حرف جالب و تامل برانگیزی بود ...

خیلی حرف بود که منو به فکر واداشت اما نمیدونم... سردرگمم، مخصوصا این روزا...

-----------------

رفته رفته اینو حس می کنمو می بینم که تعاریفم با بقیه فرق داره، دیدم فرق داره، نمیگم بهتره نه، ولی گاهی حس می کنی خیلییییی تفاوت دید داری خیلی تفاوت حسی داری با اطرافیانت، که تو هر زمینه ای هم میتونه میزانش متفاوت باشه، یه جا کمتر یه جا بیشتر... و بخاطر همینم نباید ناراحت شد، عصبانی شد، از کوره در رفت، چیزی گفت و و و ... چون همش بخاطر همین تفاوت دیده، همین... (حرف زدن در موردش راحته، بارها و بارها گفتمو گفتین و گفتن اما از حرف تا عمل خیلی راهه، باید تو میدون که هستی اینو یادت باشه که همیشه اختلاف نظر هست و نمیشه دیگرانو بخاطر عقاید شخصی یا دیدشون مواخذه کرد. یکی بچه ست، یکی جوونی می کنه، یکی بزرگتره، یکی مال فرهنگی متفاوته با عقایدی متفاوت که باهاشون بزرگ شده، یکی مذهبیه یکی نیست، یکی مسلمونه یکی نیست و الی آخر ...)

باید خودتو بپردازی، تراش بدی، مجسمه ذهنتو، روحتو، درک و احساستو ...

باید سعیتو بکنی ...

-------------

یه روزی ...

یه جایی ...

یه کسی ...

یه چیزی ...

صبر داشته باش، صبور باش ...

میرسی آخر به هدف، اگر در پی اش باشی ...

-----------

و این حرفها و زمزمه ها ادامه دارد ...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۱ ، ۰۹:۱۰
برگ سبز

گاهی گمان نمیکنی و می شود

گاهی نمی شود، نمی شود که نمی شود

گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست

گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود

گاهی گدای گدایی و بخت یار نیست

گاهی تمام شهر گدای تو میشود

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۱ ، ۱۸:۲۸
برگ سبز