هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

هرکجا محرم شدی

چشم از خیانت بازدار

ای بسا محرم

که با یک نقطه مجرم می شود

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب

مشکلی به نام عدم ظرفیت

دوشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۲، ۰۵:۲۴ ب.ظ

خدایا جون ما (دستی بر ریش) جون هر کی دوست داری به هرکی هرچی میدی ظرفیتشم بده 

به ما هم همینطور

آمیییییین

 

وقتی عنوان منشی تو سازمانهای مختلف به سر دفتری تغییر پیدا می کنه از جمله دانشگاه، باید انتظار گم کردن خود توسط منشیان گرامی هم داشت...

 

دو مرتبه است که میریم برای دیدن استادامون (یکی معاون آموزشی دانشگاه و مدیر گروه رشته خودمون هستن و یکی هم معاون مالی و هر دو از اساتید محترم و گرامی ما) هر بار هم میخاستیم این اساتید رو ببینیم و مشکلاتمون رو باهاشون مطرح کنیم اما این خانوم منشی گرامی اول سین جیمت می کنه که چی کار داری؟ کارت چیه؟ واسه چی میخای بری؟ و و و ... هر دوبارم سنگ قلابمون کرده که برید پیش یکی دیگه !!!!

چنانم گارد میگیره و مثل چی میاد تو سینه ت که انگار خدای نکرده تو شاخ داری یا تروریستی و میخای بری استادتو ترور کنی

بار اولم دوست من برگشت بهش گفت روابط عمومی این دانشگاه خیلی ضعیفه با این رفتارشون ... حالا خانوم بهشون بر خورده و لج افتادن

بگو زن حسابی به تو چه که من چی کار دارم، ایشون مدیر گروه منن و من می تونم باهاشون مشکلاتمو مطرح کنم به هیچ وجه به تو مربوط نیست که کار من چیه تو فقط وظیفه ت اینه که هماهنگ کنی و وقت ملاقات بدی برای ارباب رجوع ... والسلام 

حتما من باید دروغ بگم؟ یا باید بگم کار خصوصی و شخصی دارم که بزاری؟!!! (یکی از همکلاسیا اینو گفت اجازه داد بهش !!!!!!!)

امروزم میگم واسه امتحانمون کار دارم باهاشون میگه: کارت چیه؟ امتحانت چی بوده؟ کِی بوده؟ ... میگم امتحانمون با ایشون نبوده ولی مشکل پیش اومده میخایم صحبت کنیم باهاشون ... برگشته میگه برو پایین پیش فلانی درخواست بنویس اینجا کاری نمی کنیم برات !!!!!!

 

مسخره زبون نفهم 

رفتیم پیش مسوول گروه که ایشونم خانومن ولی خدا خیرشون بده کمک کردن بهمون و حداقل شماره استاد رو دادن (این کجا و ان کجا) ، میگیم ما میخایم استاد فلانی رو ببینیم باید کیو ببینیم؟!!!! نمیزاره بریم ببینیمش چرا؟! گفت اصلا به اون ربط نداره مگه شما ارشد نیستین میگیم چرا میگه خب ارشدا هروقت بخان میتونن استادو ببینن و مدیر گروهتونن میرید تو در میزنید باز می کنید ... میگم نمیزارهههه سریع میاد تو سینه ت (البته تقصیر خودمونه خواستیم خوب برخورد کنیمو بهش احترام بزاریم باید مثل بقیه بهش محل نمیدادیم اصلا نمی پرسیدیم ازشو حسابشم نمی کردیم میرفتیم تو تا حالش جا بیاد) ، تعجب کرد!! خنده ش گرفت، یکی دیگه از دانشجو ها هم اومد گفت بابا از اول همین بوده این ... اخلاقشه ... 

خب بیخود کرده وقتی ظرفیت نداره مسوول میشه indecision

والاااا

خودمونیم بعضی از زنا واقعا ظرفیت ندارن قشنگ خودشونو گم می کنن فک می کنن خبریه 

اه اه 

 

خدایا این بی ظرفیتی رو نسیب هیچ کس نکن نسیب منم نکن ... کمکم کن هر جایی بودم و هر مقامی تا حدی که دستم بر میاد کمک کنم و کار کسیو راه بندازم 

آمیییین 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۲/۱۱/۲۱
برگ سبز

نظرات  (۲)

آمییییییین!
حالا منشی که خوبه که!!
ما اینجا یه نون فانتزی فروشی داریم، مسئول نصف کردن نون باگتاشون احساس میکنه دبیر کل سازمان ملله!! :|
پاسخ:
جداً؟!!! 
:))
با این اوصاف زیاد شاکی نباشم یعنی؟ :))

کلا به هرکس که ظرفیت نداره قدرت بدی همینطور میشه. حسابدار شرکت ما چون حقوق ها رو میریزه همیشه به همه میپره. انتظار داره وقتی باهاش کار داریم با خواهش و تمنا بریم سمتش !
پاسخ:
:| امان از بی ظرفیتیییی
خدا ظرفیت بده به هممون بعد نعمتشو عطا کنه 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی