هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

هرکجا محرم شدی

چشم از خیانت بازدار

ای بسا محرم

که با یک نقطه مجرم می شود

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب

۲۸ مطلب در مرداد ۱۳۹۱ ثبت شده است

سلام به همه دوستان عزیزم 

دوستون دارم و

.

.

.

عید همگییییی مبارک


همین

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۱ ، ۱۵:۳۰
برگ سبز
یکی از دوستان مطلبی رو توی وبشون گذاشتن راجع به بار گناهان که روز بروز بیشتر میشه و دوستی هم کامنتی گذاشتن راجع به طلب بخشش که باعث این پست شد:

حاج آقا فرحزاد اینطوری نقل کردن که یروز یکی از یاران حضرت رسول (یا امام حسن/ ببخشید دقیق یادم نیست کدوم معصوم بودن ولی بیشتر یادمه حضرت رسول بودن) پای سخنرانی ایشون نشسته بوده که داشتن راجع به گناهان و عذاب آخرت و آتش جهنم صحبت می کردن. بعد از این سخنرانی چند روزی میگذره و میبینن از اون شخص خبری نیست. وقتی حضرت از بقیه سوال می کنن و جویای احوالش میشن می فهمن که در بستر بیماری افتاده، به عیادتش میرن و می بینن سخت بیماره. حالشو جویا میشن و ازش میپرسن چی کار کردی و چی شد که اینطوری مریض شدی؟ اون شخص هم میگه راستش انروز که داشتین راجع به عذاب آخرت و آتش جهنم صحبت می کردین من به شدت ترسیدم و به خدا گفتم خدایا من طاقت عذاب اون دنیا و آتش دوزخت رو ندارم خدایا تا توی این دنیا هستم تاوان گناهامو ازم بگیر و عذاب و بلاتو بهم بده تا پاک بشم بعد منو از این دنیا ببر (مشابه عبارت معروفی که خیلیامون شنیدیم و یا میگیم: خدایا تا پاکم نکردی خاکم نکن).

وقتی حضرت این جریانو شنیدن به بیمار گفتن: تو خیلی اشتباه کردی واسه چی اینو از خدا خواستی؟ تو بجای این حرف باید از خدا میخاستی که هم این دنیا ببخشدت هم اون دنیا، مگه خدا نمیتونه؟ یا رحمت و بخشش کمه؟ همیشه باید از خدا بهترینو بخاین، از خدا خوبی، بخشش و کرمش رو بخاین و همیشه به رحمت و کرمش امیدوار باشین. تو بجای اینکه بگی خدایا رحمت تو اینقدر زیاد هست که منو و گناهانمو ببخشی ازش بلا خاستی؟ خدا هم میگه وقتی خودت اینو میخای پس منم همینو بهت میدم. در صورتی که خدا اینقدر کریم و رحمانه که وقتی طلب بخشش ازش کنی می بخشدت (بجز حق الناس که در هر شرایطی باید طرف رو راضی کنی).

خلاصه که خدایا بقول یکی مارو مفت و مجانی ببخشو بیامرز که نه طاقت عذاب این دنیاتو داریم نه طاقت عذاب اون دنیاتو. و فقط امیدمون به رحمت و بخشش بی نهایت توئه. پس هممونو ببخشو بیامرز.

--------------

پ.ن: ببخشید اگه نتونستم کامل حرفها رو منتقل کنم سعی کردم هرچی یادم بودو بنویسم (عذر تقصیر بابت نواقص مطلب)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۱ ، ۰۶:۳۰
برگ سبز
به نظرتون تیکه انداختن از کجا نشات میگیره؟

فکر می کنین چی باعث میشه آدما به هم تیکه بندازن؟

چه دلایلی می تونه داشته باشه این رفتار؟

خب من نظر و برداشت و تجربه خودمو میگم:

به نظرم تیکه انداختن می تونه چندین دلیل داشته باشه اما چیزی که دیدم و تجربش کردم اینه که تا وقتی آدمها از چیزی آزار ندیده باشن، از چیزی ناراحت نباشن، روحشون نرنجیده باشه از چیزی و یا حرفی و کاری واسشون سنگین تموم نشده باشه، تیکه نمیندازن، تیکه انداختن یه جورایی مستقیمِ نچندان مستقیم حرفت رو گفتنه، یعنی نه غیر مستقیمه نه مستقیمِ مستقیم. یجواریی میخای به طرف بفهمونی حرف یا کارش تو رو رنجونده یا آزار داده یا کارش خوب نبوده.

بعد وقتی میبینی یکی هی تیکه میندازه ناشی از روح نا آروم و آزار دیدشه، یعنی بسته به میزان ناراحتی و نا آرومی، تندی و تیزی تیکه ها هم تغییر می کنه (هرچی آزرده تر تندی لحن تیکه ها هم بیشتر) اما وقتی آدم شاده و آرامشش بیشتره تیکه انداختنا هم کمتر میشه و حتی به صفر میرسه.

این چیزیه که من از سایرین و شاید خودم (این که میگم شاید چون وقتی واسه دیگرانه از بیرون و بی طرف قضاوت می کنی، اما واسه خودت که باشه حواست نیست) برداشت کردم و به این نتیجه رسیدم 

شما نظرتون چیه؟ خوشحال میشم نظراتتونو بدونم

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۱ ، ۰۷:۲۷
برگ سبز
سلام بر معبود من

معبودا ...

مرا دریاب ...

نمیدانم چرا وجودم همچون تکه سنگی، سنگین و سخت شده ...

و نمیدانم چرا احساس تعلیق و بی وزنی مرا فرا گرفته است ...

نمیدانم این احساس گنگ و متناقض و مبهم از چیست

نمیدانم ...

نمیدانم چه میخواهم و چه نمیخواهم ...

شده ام چونان گمگشته ای که  در میانۀ راه، بر سر دوراهی رسیده، دو راهی نه، سه راهی ... نهههه ...

گویی راههای پیش رویم بیشتر و بیشتر می شوند و مرا در برزخی گرفتار می سازند ...

برزخی که مرا به فریاد یا خداااااااااااااا می رساند که یاری و همراهیت را طلب کنم.

ای خدااااااااااااا ....

معلقم، میان زمین و آسمان ...

همچون پَری در باد و "برگی بر آب"

خدایا دلگیرم، بی قرارم، مرا دریاب ...

آرامشت را میخواهم، آرامش عاشقانه ات را بر من ارزانی بدار ...

خدایا فقط خودت، فقط خودت، فقط خودت ...

الهی فقط به امید خودت ...

--------

پ.ن: اینا فقط کلماتی هستن که بخاطر حسم کنار هم چیده شدن، نه خوب نوشتم نه ادعای خوب نوشتن دارم، پس بیخیال

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۱ ، ۰۶:۵۷
برگ سبز
عاشقی مقدور هر عیاش نیست، غم کشیدن کار هر نقاش نیست...

***********

آفتاب که می تابد

پرنده که می خواند

و نسیم که می وزد

با خودم میگویم

حتما حال تو خوب است

که جهان اینــ همه زیباست...

***********

یکی زیـر ..

یکی روو ..

دستــ هایــمان زیباترین بافتــنی ِ دنیــاستــ !!!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۱ ، ۱۹:۴۸
برگ سبز
سلام

1 شنبه شب منو یکی از دوستام با جمعی که فقط دو نفرشون رو میشناختیم رفتیم رصد واسه بارش شهابی، گذشته از اینکه فکر می کردم فقط یه تیم کوچیک هست واسه رصد و بعد دیدیم نهههه انگاری یه ایلی هستیم واسه خودمون یعنی دوتا اتوبوس و یه ون، و اینکه نشد طبق نقشه منو دوستم بریم یه گوشه دراز بکشیمو شهابها رو بشمریمو ثبت کنیم و بجاش به مردم توضیح دادیم و البته بازم مفید بود، و و و ... سر جمع شب بسیار خوبی بود و خاطره خوبی بجا گذاشت. اینم از حاشیه ها و دیده ها و شنیده های من:

* شب آرومی داشتیم بدور از حاشیه و دغدغه و اعصاب خوردی

* 30 تا شهاب دیدیم

* بعضیا با دوستاشون اومده بودن واسه خوشی، بعد کنار گوش ما می حرفیدن و بحثهای مختلفی می کردن، یه جالبش این بود که یکی از دخترا میگفت میخام برم یه شهر دیگه دنبال کار شیراز یا کرمان، اما پسره که خودشم فکر کنم شیرازی بود گفت نه اشتباه می کنی شیراز اصلا واسه کار خوب نیست یزد هم واسه زندگی خوبه هم واسه کار (!!!!! من تعجب کردم، با حرف پسره خیلی موافق بودم اما معمولا دانشجوهای شهرهای دیگه از یزد و بی روحی محیطشو آرومیشو بی هیجانیش شکایت دارن و پاش میفتاد بد و بیراهم می گفتن و این واسم جالب بود که بنده خدا پسره چه منصف بود و بالاخره یه دید غیر مقرضانه ما دیدیم) 

* دراز کشیدنو تماشای آسمون اونم بدون دغدغه و با آرامش و با هدف فقط تماشا لذت خاص خودشو داره، اونم چه لذتی، مخصوصا که آسمون پرستاره هم باشه (البته با سکوت و جمع خودمونی تر لذت بیشتری داره قطعا اما همین کمشم خیلی خوب بود)

* آدم با دیدن بعضی صحنه ها بخودش میگه داشتن یه همراه و همپایی که توی علایقت همراهیت کنه، و 70/80 کیلومتر بکوبونه بیاردت و بچتو نگه داره تا تو به علاقت برسی و با این کارش حمایت و تشویقت کنه، نعمتیه و چقدر خوب و دلگرم کننده است. خدا همچین همراههایی رو واسه هم حفظ کنه ایشالله

* توی مکان رصدی بعضی از خارجیها اقامت داشتن دوتا ایتالیایی زن و شوهر بودن اومدن بیرون موقع شام دیدن ما داریم شام می خوریم مرده بهمون گفت "نوش جان" مام گفتیم مرسی ولی تعجب کردیم به خودمون گفتیم ببین، اینا هرجا میرن سعی می کنن که یاد بگیرن 4 کلوم از اون زبان اما ما چی؟...

* سربسر گذاشتن بچه ها و موسیقی، آواز خوندن با صدای گرفته، آهنگهای درخواستی، جدی گرفتن یه شوخی و صحنه خنده دار بعدش، اجرای بازی پانتومیم با واژه های مختلف علی الخصوص یک واژه که باعث خندۀ چندین دقیقه ای من و همگروهام شد (طرف مونده بود چطوری اجرا کنه این کلمه رو) همه و همه لحظات خوشی رو رقم زدن

* و معرفت بعضی از آقایون (که شاید به قیافه و شیطنتهاشونم نمیومد) که ایستادن تا نصف شب دخترایی که مونده بودن بیان دنبالشون و ولشون نکردن به امون خدا، برعکسِ خیلی از اونایی که ادعای مردیشون میشه

القصه که شب خوبی بود کلا و جای همه دوستام خالی :)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۱ ، ۰۹:۲۷
برگ سبز

----------------------

نزدیک 15 دقیقه بعد از این پست باز زلزله ای به بزرگی 5 ریشتر در این منطقه اتفاق افتاد... خدایا به بزرگی و کرمت به حق این ماه عزیزت، به حق این شبها، به بنده هات رحم کن و بهشون کمک کن. خدایا نصیب هیچچچچ احدالناسی نکن به بنده هات رحم کن. کمکشون کن که این روزهای بد و تلخ تموم بشه دیگه :( خدایاااااا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۱ ، ۰۵:۳۶
برگ سبز
چند نکته دیگه راجع به حسن خلق و سوء خلق:


* کسی که اخلاق خوشی داشته باشه چه بخاد چه نخاد بهشتی میشه

*امام حسن (ع) می فرمایند بهترینِ حسنات، داشتن اخلاق نیکو و پسندیده هست

* اونایی که مجسمۀ بد خلقی هستن که تکلیفشون مشخصه و یه راست میفرستنشون تو آتیش، ولی اونایی که گاهی بدخلقی می کنن و عصبانی میشن یعنی کمتر از 50% اینا نمیرن جهنم ولی فشار قبر میگیرن و خدا بهشون فشار قبر وارد میکنه تا پاک بشن (فشار قبر هم یعنی فشاری که توی عالم برزخ بهشون وارد می کنن و آزار میبینن). نمونه این داستان حکایت سعد بن معاذ هست

- سعد بن معاذ کسی بوده که رئیس یه قومی بوده وقتی هم به پیامبر اکرم (ص) می پیونده همه چیزو در اختیار ایشون میزاره. خیلیییییی جایگاه بالا و خوبی برای حضرت رسول داشته تا حدی که حضرت بهش می فرمایند اگه زنده می موندی هیچوقت اجازه نمیدادی ولایت علی رو زیر سوال ببرن. در جنگی زخمی میشه (یعنی جانباز) ولی از خدا میخاد که زنده باشه تا سرنگونی و شکست قوم یهود رو ببینه خدا هم اجابت می کنه دعاشو و حضرت گوشۀ مسجد خیمه میزنن و ازش شخصا پرستاری می کنن. وقتی از دنیا میره (یعنی شهید) خود حضرت بدون امامه و ردا و کفش زیر تابوتشو میگیرن و ذکر هم می کنن که جبرئیل زیر تابوت سعد رو گرفته، 90 هزار فرشته در تشیع جنازش شرکت می کنن، نماز میت رو خود حضرت می خونن و براش دعا می کنن، همه اینا یعنی اینکه چقدر این شخص خوب و عزیز بوده که این جایگاه رو پیش خدا و پیغمبر خدا داشته. وقتی داخل قبر میزارنش مادر سعد میگه خوشابحالت پسرم که جات تو بهشته و الان در بهشت بسر میبری. حضرت بهش میگن ساکت تو از کجا می دونی مگه از غیب خبر داری؟ میگه مگه اینطور نیست؟ حضرت میفرمایند نه سعدبن معاذ در فشار قبر به سر میبره بدلیل اینکه گاهی توی خونه با خونوادش تندی میکرده و سوء اخلاق داشته کمی. (یعنی کسی که این همه عزیز بوده، تازه ثواب جانبازی و شهادت هم داشته، بازم بخاطر این سوء خلق بهش سخت گرفتن، پس دیگه تکلیف ماها روشنه خدا بداد ما برسه. خودش کمکمون کنه درست بشیم)

- یکی از علما که اسمشونو فراموش کردم خیییییییییییلی خوب بودن خیلی کار خیر داشتن یه بار خواب میبینن که مردن و جایگاه خیلی خوبی دارن حالشون خوبه و همه چی روبراهه براشون اما یه سگ کوچیک هست کنارشون که چند لحظه یبار بهشون میپره و پارس میکنه. می ترسن از این سگ و چون ارادت خاصی به امام حسین (ع) داشتن و زیاد مصیبتشون رو خونده بودن یهو از این حضرت کمک میخان و صدا میزنن امام حسین رو، حضرت رو می بینن و بهشون میگن یا حسین من طاقت ندارم این سگ بهم بپره و همیشه همراهم باشه بدادم برسین و حضرت نهیبی میزنن به سگ و سگ از اونجا دور میشه. وقتی از خواب بیدار میشن و تعبیر می کنن، متوجه میشن که اون سگ مصداق سوء اخلاقی هست که گاه گداری دارن و تندی می کنن (که واسه هممون پیش میاد) و از اون به بعد سعی می کنن و درست می کنن اون یذره تندی هم که داشتن. تا حدی که دیگه بدون اجازه خانومشون کاری نمیکردن، هرکار میخاستن بکنن از خانومشون اجازه می گرفتن. (پس میشه اگه بخایم خودمونو اصلاح کنیم)

* وقتی با حرفی یا رفتاری لکه ای روی دل کسی بندازین، فرقی نداره مادر پدر باشن یا فرزند یا دوست یا همکار، تا وقتی از شما دلخور هست و ناراحته و یادش میاد واسه شما گناه ثبت میشه و این لکه رو باید سعی کنین پاک کنین با دست نوازش بر سر فرزند، با دلجویی از پدر مادر، با رفع کدورت و عذرخواهی و بخشش از دوست و همکار و و و ...

* از خدا و ائمش بخاین که خودشون بهتون کمک کنن تا اخلاق خوشی داشته باشین. و توبه کنین از اخلاق بدی که داشتین و سعی کنین جبران کنین و دل هرکی و رنجوندین از دلش در بیارین فوری.

*هیچ توجیهی واسه گناه کردن قبول نیست. واسه گناه کردن واسه خودمون دلیل و بهونه نیاریم.

خدایا به هممون رحم کن و کمک کن که بتونیم اخلاقمونو درست و پسندیده کنیم.

* شب احیا یکی از سخنرانان (دکتر رفیعی) گفت: ائمه ما فرمودن کسی که حرف بد میزنه، ناسزا میگه حتی بشوخی از شیعه های ما نیست، ما از اونایی که حرف زشت میزنن بدمون میاد. حتی شوخیشم زشته و نباید بد دهن بود چون وقتی به شوخی عادت شد به جدیشم میگیم.

---------------------------------

خدایا میخام سه تا کارو انجام ندم دیگه و دارم سعیم رو می کنم:

1- حرف بد نزنم دیگه (نمیزدم خیلی اما همین شوخیشم دیگه انشالله نمیگم)

2- بدخلقی نکنم (دارم سعیمو میکنم نه عصبانی بشم نه تند بشم، شروع کردم و تا حدی هم موفق بودم ایشالا خدا کمکم می کنه خوب خوب بشم:) )

3- غیبت نکنم

خودت کمک کن که بتونم و موفق باشم. کمکم کن اسبابشم برام فراهم نشه. خدایا به امید خودت :)

مرسی خدا جونم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۱ ، ۲۳:۴۷
برگ سبز
دیشب خبر زلزله آذربایجان شرقی خیلیامونو نگران کرد از یه طرف بخاطر کشته ها و مجروحین ناراحت شدیم از یه طرفم وقتی دیدیم دوستان سالمن خوشحال شدیم. اما با یکی از دوستان مرتب اس ام اس میزدیم هر بار خبر میگرفتم ازش بهم می گفت الان پس لرزه اومد الان تو ماشینیم ... خیلی ناراحت میشدم. واقعا سخته. من خدا رو شکر تجربه همچین زلزله هایی رو نداشتم امیدوارم هیچکس نداشته باشه ولی می دونم این ترس چطوریه تقریبا. یادمه بم که زلزله شد ما تا چند شب وقتی میخاستیم بخوابیم هرچی دعا بود می خوندیم ولی بازم می ترسیدیم که یهو سقف بیاد رو سرمون. چون یزدم یه گسل بزرگ داره. دیگه ببینین اونا که توی شهر خودشونم اتفاق افتاده و از نزدیک لمسش کردن واقعا هم ترس داره مخصوصا صدای غرش دیوارها و زمین خیلی بد چیزیه. خدا به داد همه برسه. ایشالا که بخیر بگذره. 

-------------------------------------

دیشب از یه دوست خبر دار شدم که مدتها بود خبری ازش نداشتم. فهمیدم که خدا جون دوباره بهش داده. توی پیچ جاده ماشینش 5 بار معقل زده ستون ماشین شکسته سقف اومده رو سرش پوست سرش کنده شده خودشم بیهوش افتاده زیر صندلی بغل وضعیتی که به سختی کسی ازش زنده بیرون میاد. اما ...

عمرش به دنیا بوده خدا دوستش داشته هم خودشو هم خونوادشو. تولدی دوباره. وقتی شنیدم اول شکه شدم هنگ کردم باورم نمیشد اما بعدش خیلی خوشحال شدم که زندست و خدا بهش عمر دوباره داده. خودش که میگفت وقتی توی آمبولانس واسه چند دقیقه بهوش اومدم خوشحال بودم که دارم میرم اما فقط از این ناراحت بودم که از اونایی که دوسشون داشتم فرصت خدافظی نداشتم. منم دعواش کردم که این حرف و زد. نمیدونستم باید دعواش کنم یا دلداریش بدم. از اینکه میگفت خوشحال بودم که دارم میرم ناراحت شدم :(

اما خب خدا رو شکر. بابت همه نعمتهات شکر خدا جون

خدایا به هممون کمک کن 

------------------------

شبهای قدر که میشه هر سال یه خاطره باعث خندیدن منو خواهرم میشه.

دو سه سال پیش من و خواهر کوچیکم شب قدر با هم نشسته بودیم توی حیاط زیر آسمون خدا و دعاهای شب قدر رو می خوندیم بعد نوبت دعای جوشن کبیر شد و خلاصه مام شروع کردیم بخوندن. میدونین که دعاهای ریتم دار که یه چیزو تکرار میکنن یا قافیه دارن و ریتم خاصی بیشتر باعث میشن آدم خوابش بگیره. فکر کنم وسطای دعا بود. معمولا هم منو اون با هم میخونیم این دعا رو و یه خرده من می خونم یه خورده اون. خلاصه نوبت من شدو رسیدیم به این آیه: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا کَافِی یَا شَافِی یَا وَافِی یَا مُعَافِی یَا هَادِی یَا دَاعِی یَا قَاضِی یَا رَاضِی یَا عَالِی یَا بَاقِی.

و در این زمان خواب شدیدی بر بنده مستولی شدندی و به عالم هپروت وارد شدندی (یه چیزی تو مایه های خواب و بیداری)، و در نتیجه آیه را تحریف کردیدندی و گفتندی:

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا کَافِی یَا شَافِی یَا وَافِی یَا مُعَافِی یَا هَادِی یَا دَاعِی یَا قَاضِی یَا رَاضِی یا ناراضی یَا عَالِی یَا بَاقِی.

و ناگهان صدای ترکیدن خنده همشیره مرا به هوش آوردیدندی و من هاج و واج که چه شده؟ و تازه فهمیدم که چه افاضه و تحریفی نمودندی D:

این بود داستان من :))

یعنی هر سال که یادمون میاد تا کلی وقت میخندیم. دیشبم که داشتیم میخوندیم یادمون اومد ولی یادمون نبود کدوم آیه همینطوری هی جوشن میخوندیم هی یادآور میشد میخندیدیم تا اینکه آبجیم یادش اومد چی بودو باز کلی خندیدیم.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۱ ، ۱۹:۵۶
برگ سبز
امشب شب سرنوشته. آخرین شبی که سرنوشت یکسالمونو می تونیم باهاش رقم بزنیم

یجا شنیدم که می تونین آرزوهاتونو بنویسینو از خدا بخاین و بزارینش لای قرآن ایشالا تا سال بعد هرچی بخیر و صلاحتونه برآورده میشه.

ما خونوادگی نوشتیم هرکدوم و منم کلا نامه نوشتم واسه خدا و خواسته هامو نوشتم. به امید خدا :)

شمام دوست داشتین امتحان کنین حس خوبی داره :)

خواهرزاده 5 سالم هم دلش خواست بنویسه واسه همین بهش گفتم تو هم نقاشی بکش هرچی میخای بعدم هرچی خواستی بگو من واست مینویسم توی نامت. بعضی حرفاش خیلی جالب بود و من و بقیه هم تعجب میکردیم هم ذوق :)

اینم شعر خواهرزادم که واسه خدا گفت بنویسم:

خداجونم خداجون

خداجون مهربون

تو ماه آسمونی

همه چیزو میدونی

دوسِت دارم همیشه

بدون تو نمیشه D:

(بچمون شعرا رو هرچی میشنوه نگه میداره بعد طبع شعرش که گل کرد میسازه باهاشون ;)) )

کلی قربون صدقش رفتیم وقتی حرفاشو میگفت (خدا همه بچه ها رو زیر سایه مرتضی علی و پدر مادرش حفظ کنه خواهر زاده منم زیر سایه پدر مادر و خانواده مادری و پدری حفظ کنه)

-------------------

خدایا امشب همه رو در درگاه خودت و جلوی مولا علی و آقا امام زمان رو سفید کن منم همینطور

آرزوها و خواسته های همه رو برآورده کن و همه رو عاقبت بخیر کن منم همینطور

خدایا واسه همه چی شکرت از ته دل شکر بابت همه داده ها و نداده هات

توفیق شکرگزاری و عبادتت رو (با اینکه خوب نیست و ناچیزه) ازم نگیر

آرامش و خوشبختی رو نصیب همه کن و کمکمون کن که قدر خوشبختی که داریمو بدونیم.

عاقبت بخیری خودمو خونوادمو دوستامو ازت میخام خداجونم

ازت میخام هرکیییی امشب التماس دعا داشته حاجتشو بدی و خواستشو اگر به صلاحش هست برآورده کنی. به تک تکشون کمک کن (به زلزله زدگان آذربایجان شرقی هم کمک کن امشب :( )

یا قاضی الحاجات اقض حاجاتنا

امشب از همگی التماس دعا، واقعا التماس دعا

توی دعاهاتون منم یاد کنین


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۱ ، ۰۷:۲۱
برگ سبز