هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

هرکجا محرم شدی

چشم از خیانت بازدار

ای بسا محرم

که با یک نقطه مجرم می شود

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب

۱۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۱ ثبت شده است

شریعتی

بعضی ها می شوند دریا، بعضی ها می شوند کوزه های آبی که از دریا برایمان آب می آورند کوز های رنگین، به رنگ شعر و موسیقی و فیلم و عکس و مجسمه و نوشته و…
بعضی هامی شوند چشمه وبعضی ها می شوند کوزه هایی که …
بعضی ها رود و …
بعضی ها باران
و
.
.

و شریعتی از جنس باران های تند و کوبنده ی بیابانی بود ! از جنس دریاهایی که کنار کویر موج می زنند و از جنس چشمه هایی که زمزم می شوند تا برای همیشه از او آب برداریم برای ابد

----------------------------------------------

مادر

بگـــذارید سَـــر خستـــه اش را بَـــر شـــانـــه شمــــا بگــذارَد...

مــوهــــایَش را نَـــوازش کنیـــد ...

پیشــــانی اش را ببـــوسیـــــد ...

قــــربــــان صــــدقــــه اش بــــرَویـــد . . . .

" مــــادَر " را می گـــویَـــم !

گــــاهی هَــــم بَــــرای مــــادر ...

مــــادری کنیـــد...

به سلامتی همه مادرای دنیا

و مخصوصا مادر عزیزو بهتر از جون خودم



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۱ ، ۲۰:۱۲
برگ سبز




ببار ای بارون ببار / بر منو دل تنگم ببار/ ببار بر شهر تشنه من
ببار و سیراب کن، هر دل تشنه ای را که آرزوی سیراب شدن داردببار و صیقل بده هر دل زنگار گرفته از روزگار را ببار و بشوی و سبز کن هرآنچه که آرزوی پاکی، طراوت و زندگی را داردببار... ببار... ببار...ببار و زیبا کن همه چیزو همه کس را



به حس این عکس غبطه می خورم . . .حس رهایی، فریاد، عظمت، عشق . . .

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۱ ، ۲۱:۲۳
برگ سبز
چقدر خوبه که قضاوت نکنیم، پیش داوری نکنیم. بشینیم حرفهامونو بزنیم. نزاریم روی هم بشه بعد یهو

سرباز کنه.

کاش هیچوقت در جایگاه قضاوت نسبت به دیگران نمی نشستیم. خودمم مستثنا نیستم از این قضیه. کاش

سوء تفاهمات رو همون اول کار قبل اینکه روش بره و جوانب ناراحتی و دلخوری بیشتری رو ایجاد کنه

برطرف کنیم.

دیشب دلم خیلی از یکی از همین قضاوتها گرفت. :( بخاطر یه قضاوت نادرست و ناحق اونم از دوستی که اصلا

فکر نمی کردم اینطوری فکر کنه راجع به مسئله ای که خبر نداشت، اشک ریختم. بخودشم گفتم که کاش

همون اول که این سوء تفاهم براتون پیش اومده بود به خودم می گفتین تا روشنتون کنم. :(

اما خب بخیر گذشت.

-----------------------------------------------------------------

خدایا خیلی حساس شدنو زود رنجیم اوج گرفته. کمک کن یخورده بیخیالتر بشم و خیلی این مسائل

واسم اهمیت نداشته باشه. کمک کن خیلی مسائل رو بدل نگیرم. نمیدونم اینطوری بودن من خوبه یا بد.

فقط می دونم کسی تو این جامعه قرار نیست مراعات منو بکنه و حواسش مثل امثال من به حرفهاشو

کاراش باشه که دیگری رو ناراحت نکنه. پس کمکم کن که منم بیخیال شم حداقل اینطوری خودم کمتر

اذیت میشم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۱ ، ۱۹:۱۸
برگ سبز
موشی در خانه صاحب مزرعه تله موش دید به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد ...

همه گفتند: تله موش مشکل توست، به ما ربطی ندارد.

ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید،
...
از مرغ برایش سوپ درست کردند،

گوسفند را برای عیادت کنندگان سربریدند،

گاو را برای مراسم ترحیم کشتند

و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه می کرد و به مشکلی که به
دیگران ربط نداشت فکر می کرد....!!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۱ ، ۲۰:۱۱
برگ سبز

خدایی هنرمندتر از خدای ما هم وجود داره؟!!

به این میگن دریا، به این میگن آب زلال، با این تصاویر آدم مدهوش میشه.

اونوقت چی میشه که ما آدما به خودمون اجازه میدیم این طبیعت زیبا، این مخلوقات شگفت انگیز رو کثیف و آلوده کنیم و از بین ببریم؟؟؟!!!!!

اینا واقعا بهشته. خدا بهشتو رو زمین واسه ما گذاشته. تیکه ای از بهشتشو اونوقت قدر نمیدونیم. بعد چه جوری توقع داریم که اون دنیا جامون تو بهشت باشه؟؟؟!!!!


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۱ ، ۱۸:۲۲
برگ سبز
امروز عصر رفتیم به یکی از مناطق طبیعی و تفریحی که کوهستانیه و آبشار زیبایی داره.

با اینکه وسط هفته بود شلوغ بود. بقول مامان اون فکری که ما کردیم ملت هم کردن :))

چیزی که آزار میداد بی فرهنگی بعضیا بود که آبو مسیرو کثیف می کنن و زباله هاشونو رها می کننو میرن :(

و اینکه بعضیا پا میشن میان تو طبیعت که مثلا هوا عوض کنن، همراه خودشون قلیونو دودو دمو هزار جور چیز دیگه میارن. نمیدونم این دیگه چه جورشه :(

امیدوارم روزی هممون به این حد از فرهنگ برسیم که بدونیم این طبیعت مال خودمونه و باید حفظش کنیم همه جوره 

.

.

.

موقع برگشت شب شده بود...

هوای بارونییی، خیلی لطیف همراه با باد سرد... اما از دل کوه ستاره ها پیدا بودن، زهره، جبار، شباهنگ، کلبها و  ....

هوای خوبی بود. خوش گذشت. جای همگه دوستام خالی. مخصوصا اونایی که به یادشون افتادم :)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۱ ، ۰۸:۴۹
برگ سبز
دیشب باز راجع به اون مسئله با یکی دیگه از دوستان صحبت کردیم، تا نیمه شب.

.

.

.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۱ ، ۱۹:۱۵
برگ سبز
دو روزه بارون قشنگی میاد اینجا

حس قشنگی داره. شهرمو تازه کرده، درختاش نو شدن تمیز شدن، خیابونا برق میزنه از آب و تمیزی. چهره شهرم زیبا شده. حس منم از این بارون زیباست. تا حالا فکر نمی کنم حسم از بارون به این زیبایی بوده. شاید دیدم تغییر کرده. شایدم واقعا زیباتره. نمیدونم. خلاصه هرچی هست حس خوب و قشنگ و با طراواتیه :)

شهر من همیشه با این قطره ها بدرخشیو دل تشنت سیراب باشه. همیشه تازه باشی و با طراوات! :)

-----------------------------------------

یه اس ام اس هم واسم رسید که خیلی زیبا بود و تاثیرگذار:

"باران می بارد!

به حرمت کداممان نمیدانم!

من همین قدر میدانم باران صدای پای اجابت است

و خدا با همه جبروتش دارد ناز می خرد؛ نیاز کن"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۱ ، ۲۳:۳۲
برگ سبز
دیدین آدم میخاد یه چیز جدیدو تجربه کنه بعد تجربه بقیه آدما از اون چیز (هم خوب هم بد) هی میاد تو ذهنش؟ هی مرور میشه، از بداش می ترسیو از خوباش دلت قرص میشه؟

این همون حسی بود که من امروز قبل کشیدن دندون عقلم داشتم. دوتاشو کشیدم. خیلی خوب بود، چون دکترم خوبه، وقتی تموم شد باورم نمیشد تموم شده باشه. فکر کردم هنوز ادامه داره. 

خدا خیرش بده این خانوم دکتر نازنین رو. اصلا تو مطبش میری استرس نداری.

اما دیدین بعد کشیدن یه دردی، یا یه ناراحتی، و مداواش و رفعش یه حس عجیبی داری؟ که ممکنه هر حسی باشه.

الان منم همینم.


امروز وبلاگ دوست شناخته شده ام رو خوندم. به نظرم متعادلتر شده الان نظرش، اما هنوزم 50/50 ست. 

حس منم نسبت به حرفش 20/80ست 80 درصد حق میدم بهش 20% هم حرصم میگیره ازشکه چرا نمیره بگه

هی علی خیر العمل


دیشب و امروز کارای یه نفر و بدیهایی که کرده در حقم رو مرور می کردم. از یه طرف آزارم میده، و اعصابمو خورد می کنه، از یه طرفم نمیدونم چرا نمی تونم بد باشم عین خودش. هربار که میخام مثل اون بدجنس باشم باز عذاب وجدان میگیرم می گم چقدر بد شدم. 

اما نمی تونم هم از این به بعد ساکت باشمو هیچی نگم یا هیچ جوابی در قبال کاراش ندم. با خودم گفتم از این به بعد بی جواب نمیزارمش و اگه هیچی هم نخواستم بهش بگمو دهن به دهن نکنم باهاش، فقط همینو میگم:

"و مکروا و مکر الله فاللهُ خیر الماکرین" و بخدا واگذارش میکنم که اون بهترین جواب دهندست.


"خدایا من هرچی دارم از تو دارم، اگه عزتی هست مال توئه، اگه معرفتو محبتی هست از جانب دیگران برای من، از توئه، مال توئه، من هیچی هیچی هیچی از خودم ندارم، کمکم کن که بد نشم، بد نباشم، تو همش جلو چشمم باشی، عزتو ذلت دست توئه، هیچ وقت ذلت رو نخواه برام. هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت منو تنها نزار، به حال خودم رهام نکن. خدایاااااااااااااااااااا تو اینا رو میدونی پس همیشه همراهم بودی از این به بعدم باشو ولم نکن.

خدا جونم دوست دارم."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۱ ، ۱۷:۵۸
برگ سبز
من می‌‌توانم خوب، بد، خائن، وفادار، فرشته‌خو یا شیطان‌ صفت باشم
من می توانم تو را دوست داشته یا از تو متنفر باشم
من می‌توانم سکوت کنم، نادان و یا دانا باشم
چرا که من یک انسانم، و این‌ها صفات انسانى است
و تو هم به یاد داشته باش، من نباید چیزى باشم که تو می‌خواهى، من را خودم از خودم ساخته‌ام
......تو را دیگرى باید برایت بسازد و تو هم به یاد داشته باش
منى که من از خود ساخته‌ام، آمال من است
تویى که تو از من می سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند
لیاقت انسان‌ها کیفیت زندگى را تعیین می‌کند نه آرزوهایشان
و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو می‌خواهى
و تو هم می‌توانى انتخاب کنى که من را می‌خواهى یا نه
ولى نمی‌توانى انتخاب کنى که از من چه می‌خواهى
،می‌توانى دوستم داشته باشى همین گونه که هستم، و من هم
،می‌توانى از من متنفر باشى بى‌هیچ دلیلى و من هم
چرا که ما هر دو انسانیم
این جهان مملو از انسان‌هاست
پس این جهان می‌تواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد
،تو نمی‌توانى برایم به قضاوت بنشینى و حکمی صادر کنی و من هم
دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و می‌ستایند
حسودان از من متنفرند ولى باز می‌ستایند
دشمنانم کمر به نابودیم بسته‌اند و همچنان می‌ستایندم
چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت
نه حسودى و نه دشمنى و نه حتی رقیبى
من قابل ستایشم، و تو هم
یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد
،به خاطر بیاورى که آن‌هایى که هر روز می‌بینى و مراوده می‌کنى
همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت
اما هـمـــگــى جایزالخطا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۱ ، ۰۱:۲۷
برگ سبز