هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

هرکجا محرم شدی

چشم از خیانت بازدار

ای بسا محرم

که با یک نقطه مجرم می شود

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب

حیا کیلو چند؟!

پنجشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۲، ۰۹:۰۳ ق.ظ
ماجرای اول:

مدتی پیش سر همین قضیه حساسیت و سوزش گلو پاشدیم رفتیم دکتر (تا اینجاشو که می دونستین، خب حالا گوش بدین قضیه رو )

حالا مطب دکتر کجا بود؟ تو یه کلینیک که چندین دکتر و آزمایشگاه و سونوگرافیو خلااااصه موارد دیگه قرار داشت خب؟ (بگین خب) ... بعد ما نشستیم تو سالن انتظار منتظر اینکه اسم اعلام بشه و بریم داخل ، در همین احوال زوج جوان مُد روزی منتظر اعلام نتیجه آزمایششون بودن هی پرسیدن، هی نشستن، آخرش پرسیدن چقدر دیگه طول میکشه؟ خانوم پذیرش هم گفت 40 دقیقه دیگه، بعد آقاهه گفت اوکی پس ما میریمو بر میگردیم... بعد همینطوری بلند گفت: آزمایش حاملگی بود و یه چیز دیگه (اسمش تخصصی بود یادم نیس)...

اون لحظه یخورده بفکر فرو رفتم و انگاری یه فلش بک زدم به گذشته ها و بزرگترامون ، بعد به خواهرم که کنارم نشسته بود گفتم: چقدر بعضی چیزا بی ارزش شده، چقدر حیا کم رنگ شده ... چقدر حیا داشتن بی ارزش شده، چقدر تعریفش فرق کرده، یه زمانی آقایون غیرتشون بیشتر بود، سعی می کردن حتی از بکاربردن این کلام جلوی دیگران خودداری کنن، توی همچین موقعیتی یا نمیگفتن یا اگه مجبور بودن بگن یواش میگفتن طوری که بقیه نفهمن، تازه با هزار جور سرفه و سرخ شدنو گاهی عرق کردن... اما حالا چی؟ جار میزنن انگار!! عین خیالشون نبود تازه دو سه بارم تکرار کرد ... (یکی نبود بهش بگه بابا تو هم اعلام نمی کردی بقیه می فهمیدن واسه چی اومدین)

*نمیدونم واقعا، شاید به نظر خیلیا چیز ساده ای باشه و مهم هم نباشه اما همین چیزای کوچیک نشون میده که قبح خیلی چیزا تو جامعه ما ریخته که فقط به صرف عادت و عادی شدن و همه گیر شدن، اونو موجه میدونیم. شایدم بگیم تو عصر فلانو بهمان این حرفها دیگه جایی نداره ... اما به نظرم چرا داره همینطوری کم کم داریم ارزشهامونو از دست میدیمو بی اهمیت شدیم بهشون

ماجرای دوم:

وقتی میشنوی یا می بینی که دو نفر که میشناسیشون و هیچ ربطی به هم ندارن (البته نه از نظر آشناییت از نظر سنخیت)جلوی همه به هم دیگه لم داده بودن و داشتن از یه ظرف غذا می خوردن !!! اونم جلوی جمعی که می شناسنشون و توجهشونو با این کاراشون جلب کردن (یوقتایی اینکارا جلوی جمع غریبه اونقدرا تو چشم نمیاد اما من در حیرتم توی جمعی که میشناسنشون چه معنی میده آخه؟) اونوقت چه باید بکنی؟ چه حالی باید بشی؟ چه فکری باید بکنی؟چه عکس العملی باید نشون بدی؟ کپ نمی کنی خدایی؟ اینطوری نمیشی؟ :|

جواب این سوالا به کنار، حالا وقتی آشناییت و شناختن این دو نفر رو بزارم کنار بازم به این دو نکته میرسم که :

* چقدر حیا کمرنگ شده، چقدر بی ارزش شده !!! ....

* بعضیا خیلی ابراز عشق و علاقه شون سطحی و دم دستیه. بعدم فکر می کنن هرچی بیشتر جلوی همه نمایش بدن حتما عمیقتره علاقه شون، در صورتیکه اینطور نیست، اونایی که نمایشی ترن میزان سطحی تر بودن علاقه شون هم بیشتره. اصلا ذات عشق جوریه که هرچی عمیقتر باشه و واقعی تر، حیا و شرم و حریمشم بیشتره، کمتر جار زده میشه، هرچی هم از عاشق و معشوق ببینی و به عشقشون پی ببری، از روی پریشانی و ظاهرشونه (که اونم دست خودشون نیست یعنی متوجه نمیشن که ظاهرشون فریاد میزنه) نه از ادا و اطفار و جار زدن و نمایش دادن جلو بقیه (بیخود نیست که آدم وقتی اینچیزا رو می بینه ناخودآگاه بجای خوشش اومدن چندشش میشه و میگه ذهلم گتمیش ... چون زیبایی محبتو عشق اینایی که ماها می بینیم نیست)

ماجرای سوم:

دو سه روز پیش داشتم وبگردی می کردم به وبی رسیدم که راحت بود و با شوخی و خنده مطالبی رو نوشته بودن که من بودم شاید روم نمیشد اینطوری بنویسم اما خب خوندمو خندیدم و با خودم گفتم چه راحت؟ پس چرا من اینقدر راحت نیستم؟ شایدم من اشتباه می کنم که بخودم سخت میگیرم ... اما چند لحظه بعد سر از یه وب دیگه در آوردم که باعث شد جواب خودمو بگیرم : 

مطلب: جای شما بودم این یکی رو بدقت می خوندم 

و الحق که چه خوش بود این کلام :

لا ایمان لمن لا حیاء له (کسی که حیا ندارد، ایمان ندارد)

و به خودم گفتم پس خدا رو شکر و از این به بعدم باید بیشتر رعایت کنم 

و از این قسم ماجراها همچنان ادامه دارد ... (مثل ماجرای یک سری دختر بچه فسقلی که بسیار پررو تشریف دارن و زود دختر خاله شدن نه گذاشتن نه برداشتن میخان واسه یکی از آقایون جمع آستین بالا بزنن و صاف اومدن میگن بیاین آستین بالا بزنیم براتون !!!! :| خجالتم خوب چیزیه هاااا، من به این جا رسیدم یادم نمیاد حتی به دوستانی که شوخی هم داشتم باهاشون گفته باشم بیاین واستون آستین بالا بزنم حالا این فینگیلیا چی میگن؟ چی هستن بچه های این دور و زمونه خدایی؟!!!! :)) :| جالبیش اینه که تازه وارد و تازه آشنا هم هستن ... )

------

پ.ن: این قضیه حیا به نظرم فقط به حجاب و چادر و محجبه بودن مربوط نمیشه، و چیزیه که هممون داشتیم توی ذاتمون و داریمش فقط باید بیشتر حواسمون بهش باشه ...

چه بسا که دیدیم مواردی که عکس این قضیه است... خدا رو شکر دوستانی دارم که با اینکه چادری نیستن و حجاب برگزیده شون مانتو هست اما خیلی با حجب و حیا هستن و خیلیم دوسشون دارم از اونطرفم کسانی رو دیدمو میشناسم که با وجود چادر خصلت حیا و شرم رو یا رعایت نمی کنن یا اصلا ندارن...

القصه که خدا هممونو با حیا گرداند و به راه راست هدایت فرماید

آمیـــــــــــــــــــــــــن

-----

این سری انگاری سوژه واسه نوشتن زیاد بود که من اینقدر حرف رو دلم مونده بود D: دو سه مطلب اخیر رو هم نوشته بودم (یا نیمه کاره بود) و گذاشته بودم توی انباریم که کم کم منتشر کنم، ولی دیگه گفتم بسشونه، بیان بیرون هوایی بخورن، یهویی رونمایی کردم p :D:

یادتون نره یخونینشون و نظراتتونو برام بنویسینااا ، منتظرم :)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۱/۲۹
برگ سبز

نظرات  (۸)

با اینکه متن های طولانی رو نمیخونم ولی اینو خوندم عالی بود و حرف دل من

موفق باشی دوست عزیزم

پاسخ:
پاسخ:
ممنون از اینکه خوندیش

ممنون عزیزم تو هم همینطور
زدی توخال.... ببینم تو میشینی حرفای من و آبجیم رو گوش میدی نه؟! الان چندمین باره که ما سر یک موضوع باهم بحث منطقی میکنیم بعدش میبینم تو هم تو وبلاگت داری در موردش بطور مستقیم یا غیر مستقیم صحبت میکنی

ی نکته ای که در مورد این حیا برای من جالب انگیز شده اینه که اینقدر این بی حیایی جای خودش رو در بین کارامون باز کرده که اگه ی وخ ازمون سر نزنه ی کار غیر منطقی به حساب میاد! و تعجب دیگران رو برمی انگیزه.

پاسخ:
پاسخ:
شااااید
خوشمان آمد
با این اوصاف پس باید تو خونتون شنود داشته باشم

اوهوم، درست میگی، خیلی چیزا قبحش ریخته، متاسفانه خیلی ارزشها واسمون بی ارزش شدن و خیلی ضد ارزش ها ارزش !!!

کاش بتونیم یه بازنگری توی رفتارمون انجام بدیم و اصلاح کنیم خودمونو ... [رویا]
سلام
بله... خیلی بده... حالا نه این که افکار قدیمی کاملا صحیح هستن. ولی ما قدرت فکر داریم. یه بازنگری منطقی و صحیح به خیلی چیزا کمک می کنه.

پاسخ:
پاسخ: سلام شاذه جان
کاملا که نه ولی خب شخصا فکر می کنم حداقل این چیزا قدیمو جدید نداره
بله درسته ...
حیا !
چه واژه غریب و نا مفهومیه این روزا.
این ماجرای دوم یه چیز جالبی رو برام ثابت کرد.
این که گفتی عشق هرچه عمیق تر و واقعی تر باشه،شرم و حیا توش بیشتره، رو به چشم دیدم. اما اون موقع نمیفهمیدم چرا طرف اینقدر سرخ و سفید شد به خاطر یه در آغوش گرفتن که من اتفاقی دیدم.(قضیه همونه که در یه زمان نامناسب یه جای نامناسب باشی )

پاسخ:
پاسخ: حالا همینو مقایسه کن با برخی دیگه ... :|
احسنتموووووووووهمااااااااااا
پرفکت! عــــــالی! مخصوصا این آخراش. یعنی این دخترای فینگیلی (و البته غیر فینگیلی :دی) حال آدمو به هم میزنن. اگرم بگن منظور نداریم مثه چــــی دروغ گفتن! من خودم دخترم، می فهمم این چیزا رو دیگه! حالا شما که باز توی اف. بی نیستی از این چیزا اونجا پررررررررره!
من نمی دونم چه طور می تونن خودشونو تحمیل کنن. چه جوری راضین به این کار؟!
خیلی بد شده خیلی. مخصوصا وقتی که دور و برت پر از این آدما باشه و هی با این کارا و روابط مسخره شون پز هم بدن :|

پاسخ:
پاسخ: چه عجببببب سارا خانوووووم
الان تعجب کردم اینقدر تکبیر گفتی برام خدایی
ذوقیدم
آره عزیزم، وای اصن فکر کن چی شنیدم، طرف رفته از یکی دیگه پسره پرسیده : عکسمو ببین خوبه؟؟؟ میخام بزارم توی اف بیم، یا میخام به بی افم نشون بدم چطوره؟!!!!!!!!! (اینجاست که آدم میگه حیا پیش کشتون حداقل یخورده شخصیت داشته باشین چرا اینقدر بی شخصیت و بی غرور شدین شماها؟!!! [اوغ])

خب فکر می کنی واسه چی من نمیام توی اف بی، واسه همین آدماست دیگه، اصن یا دپرس میشم یا اعصابم خورد میشه هربارم میام، نمیگم اف بی بده، هیچ چیزی ذاتش بد نیست نحوه و فرهنگ استفاده میخاد که ماها نداریم. متاسفانه وقتی میام یا فضولی می بینم از بعضیا، یا چرت و پرت، یا تغییران 180 درجه که کپ می کنم، یا بی حیاییهای کوچیک و بزرگ...
اونوقت با این اوصاف بهم حق میدی که نیام؟ و اینطوری راحت تر باشمو نبینم ...
وقتی هرجا میری پره چراغ سبزه وقتی خط قرمزا بخاطر سختگیری ها و شلگیری های زیادی وبیی جنبه ایی پاک میشن بخاطر برچسب بقول خودشون روشن فکری این میشه که تهش یه لبخند پوزخندانانه میمونه رولبتو یه آآآه...
.......
امین.

پاسخ:
پاسخ:
همون :|
دیدی؟ هرکیم رعایت کنه برچسب امل میخوره روش ...
سلام علیکم حاج خانم
خوبی؟خوشی؟
واقعاااااااااااااااااا
واقعااااااااااااا
مثلا ما بلد نیستیم حرفای عشقولانه بزنیم و کمی عشوه بیایم؟؟؟؟والا بلدیم ...ولی هر کسی ظرفیتی داره و من هم حریمی....متاسفانه این روزا خیلی چیزا جایگاه خودشو نداره.

پاسخ:
پاسخ:
و علیکم السلام و رحمه الله خواهر
مرسی تو خوبی؟ خوشی؟ خوش گذشت مسافرت؟
بله بله

قشنگ بود مطلبت و صد البته قابل تأمل
ممنون بخاطر لینک مطلبم
کاش یه حرکت فرهنگی اجتماعی وسیع در مورد این موضوع حیا راه می افتاد تا خیلی چیزا رو یاد آوری کنه به همه مون.

پاسخ:
پاسخ:
خواهش می کنم آقای پدر
از وقتی مطلبتونو خوندمو بعدم اینو نوشتم بیشتر حواسم جمع شده
اول خدا رو شکر بعدم ممنون از شما
کاش واقعا ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی