هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

هرکجا محرم شدی

چشم از خیانت بازدار

ای بسا محرم

که با یک نقطه مجرم می شود

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب

شبی زیر آسمان پر ستاره ...

شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۱، ۰۱:۲۰ ق.ظ
دیشب با وجود سختیاشو وجود بعضی افراد آزار دهنده و اعصاب خورد کنیاشون، اما خوش بود در کل. آسمونش یه طرف که کلی دلم واسش تنگ شده بود (بین آسمونایی که دیدم هیچ کدوم اونجا نمیشه) جمع دوستانه خودمونم یه طرف که هم آبزروینگ کردیم;) هم کلی خندیدیم تا 4 صبح. این وسط مامان یکی از بچه ها خیلی باحال بود. اومده بود با تلسکوپ پسرش نگاه کنه یکی از جرما رو واسش گرفته بود. وقتی دید با لهجه یزدی گفت: مامان چیشیه خب؟ اینا خو همش ستاره هِه؟ خندیدیم گفتیم یعنی زدین تو ذوق پسرتونا :)) بعد من گفتم نه ببینین دورش یه حالت محو و ابر ماننده، اون سحابیه. گفت هاااا دیدمش D: ، بعد شهاب دیدیم گفتیم اا شهاب آره امشب دیدیمو اینا اونم داشت همینطور تو چشمی نگاه می کرد بعد گفت من خو مادر شهاب ندیدم توش :)) یعنی زدیم زیر خنده خودشم خندید پسرش گفت: مادر شهاب خو این تو نَمیبینن، رد مِشه مِره، نَمِشه تو تلسکوپ دید خو :)) گفتم خیلیییی باحالین دفعه بعدم بیاین باهامون. دستشونم درد نکنه یه کیک خوشمزه هم پخته بودن جاتون خالی خوردیم.

واییییی یکی از بچه ها هم یه سوتی عجییب داد خدای خندههه.

دور هم نشسته بودیم نمیدونم صحبت چی شد. چندتا از پسرا هم بودن. داشتیم می گفتیم نه بابا پسرا که ناراحت نمیشن به این سادگی. مثل ما دخترا نیستن که. یکی با شوخی گفت آره کلا بی جنبن پسرا. بعد یکی از دخترا بالا سر من واساده بود یه ذره سرشو آورد پایین (با لحن لج و حرص داشتن به خیالی که طرف نیست اونجا) گفت: آرهههه مخصوصا فلانی. نگو پسره اونجا بود پشتش به ما بود، برگشت با تعجب و چشای گرد شده گفت جاننمممممممممممم؟؟؟!!!! --- یعنی تصور کنین این صحنه رو و من که یهو سرمو کردم بالا و دیدم طرف و قیافشو. ترکیدم از خنده. یعنی تا چند دقیقه فقط می خندیدم نفسم بالا نمیومد. سرمو گذاشته بودم رو کیفم می خندیدم. بهش گفتم واااای عجب ضایع بوداااا. :)))))). از اون به بعدم هروقت صدای پسره رو میشنیدم یا میدیدمش یادم میفتاد یواش می خندیدم :))

(اون لحظه در عین حال که مرده بودم از خنده به خودم می گفتم واییی اگه من جای دختره بودم آب شده بودم رفته بودم تو زمین و تا چقدر وقت خودمو می خوردم که چه سوتی دادما، واییی کاش نمی گفتم، دیگه روم نمیشد نگاه کنم بهش، یجواریی خدا رو شکر می کردم که من جاش نبودم اما پیش اومده برام و می دونم اینجور مواقع تا مدتی خودمو می خورمو لعنت میدم به خودم هر بارم یادم میاد حس بدی بهم میده، اما اون نه، خیلی راحت با خنده گفت ببخشید فکر نمی کردم بشنوین :)) یعنی به همین راحتی، تموم شد. موندم کار من درسته یا اونا. ولی اینو میدونم که خیلی راحتن بعضیا، گاهی آرزو می کنم جای اونا باشمو واسم مهم نباشه و اینقدر خودمو آزار ندم، کاش میشد کاش بشم، مخصوصا در برابر اونایی که واسشون مهم نیست و اصلا حواسشونم نیست که ناراحت شدی یا نه. گاهی بدجورررررررر دلم میخاد بیخیال باشمو راحت مثل خیلیا ....)

خلاصه که جای همه دوستام خالی واقعا :)

دو چیزو فهمیدم:

*فهمیدم که بعضیا بدجور میسوزن از بعضی چیزا. اشکال نداره بزار بسوزن.

*فهمیدم که بعضیا اینقدر محبت دارن و معرفت که دلشون میخاد بهت خوش بگذره و خاطره خوشی برات بسازن و حاضر نباشن ناراحتیتو ببینن. ازشون خیلی خیلی ممنونم و دوسشون دارم.

----------------------

خودمونیم این سایتای برملا کننده اینویز بودن دوستان در یاهو هم بد چیزیه ها . . .

با وجود این ابزار با حرفهای جالبی روبرو میشیم یا طرف رو روبرو می کنیم. مثل: حالا دیگه اینویز میایو محل نمیدی؟ یا: اینویز میای فکر کردی من نمی فهمم؟ یا وقتی میگی از کجا فهمیدی؟ یا مچ میگیری؟ طرف میگه: اینهههه دیگه، ما اینیم دیگهههه، یا شکلکه ابرو بالا انداختن میزاره !!!!

(جالبیش اینه که خیلی وقتام اشتباه نشون میده و بعضیامون شاکی میشیم که چرا اینویز بودیو جواب ندادی :)) )

دیگه هیچکی هیچ حریمی نداره واسه خودش. نمی تونه با خودش باشه. خلوت باشه. دیگه روشن یا اینویز بودن فرقی نداره (البته خدایی بعضیا رو هم دیدم که با وجود چک کردن رعایت می کنن و چیزی نمیگن که مزاحم کسی نشن یه وقت). با اینکه خودمم بارها ازش استفاده کردم اما وقتی کلاه خودمو قاضی می کنم می بینم که کار اشتباهیه واقعا. یه جورایی فضولی تو حریم شخصیه دیگرانه. درست نیست به نظرم. واسه همین به خودم قول میدم که دیگه ازش استفاده نکنم و به حریم دیگران احترام بزارم. چون خودمم همین احترامو از دیگران توقع دارم پس باید خودمم به دیگران احترام بزارم. بقول معروف "بر خود مپسند آنچه تو را نیست پسند"

-------------------

خوندن یه مطلبی، یه جایی، حسهای مختلف و متناقضی رو برام به همراه داشت نمیدونم چرا ...

رد شدن افکار، خاطرات و احساسات خودم، از نوعی متفاوت، با جنسی متفاوت

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۴/۳۱
برگ سبز

نظرات  (۱)

۱۰ مرداد ۹۱ ، ۰۹:۳۰ ستاره دریایی
کلی خندیدم چه سوتیییی
حالا بی ما میری زیر اسمون هاااان باشه نمیگی دلمون بسوزهخوشحالم بهت خوش گذشته خیلی بعد مدتها همچین رصدی واجب ود ایشالهه یروزباهم




عزییییزم ایشالا من که از خدامه. کاش بشه
جات خیلی خالی بود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی