هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

هرکجا محرم شدی

چشم از خیانت بازدار

ای بسا محرم

که با یک نقطه مجرم می شود

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب

دو سه روز اخیر و اتفاقات اون

دوشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۱، ۰۵:۰۱ ق.ظ
دو روز خسته کننده رو طی کردم بالاخره و یه کار مهم رو انجام دادم که مدتی عقب افتاده بود و اونم تمدید گواهینامه بود (یعنی من و مامان با هم رفتیم واسه تمدید گواهینامه هامون من چند ماه عقب افتاده بود و مامان 5 سال D: ). با وجود همه خستگیها، اینور اونور رفتنا و گرمای کلافه کننده خوردناش ولی خوبیش این بود که بالاخره تموم شد. انگار یه باری از روی دوشمون برداشته شد. ولی اینکه باز 5سال دیگه باید این روند رو تکرار کنی یخورده اینطوری میشی :( .

اتفاقات:

- هرجا می فهمیدن مامان 5 سال گواهینامه نداشته می گفتن 5 ساااااال؟!!!!!! چطوری رانندگی کردی؟؟؟ مامانم به یکیشون گفته بود رانندگی کردم فقط خلاف نکردم، (این خلاف نکردنه خیلی مهمه D: - واسه همینه که میزان تصادف خانوما خیلیییییییی کمتر از آقایونه، حالا هرچیم به خودشونو رانندگیشون ننازن و خانوما رو مسخره نکنن) خلاصه هم قیافه های اونا با مزه بود هم خنده ما با دیدن واکنششون :))- البته این تایید کننده تاخیر در کاری که باید انجام می گرفت نیست ولی خب شرایط گاهی باعث تاخیر میشه.

- توی این دو سه روز، سه چهار مرتبه با واکنش بی ادبانه و سبک مغزانه جنس ذکوری (میگم ذکور چون واژه مرد و آقا واسه اینا زیادیه) مواجه شدم که وقتی میدیدن من یا مامان پشت رل نشستیم یا خنده ابلهانه ای تحویل میدادن که مثلا ما رو مسخر کنن یا افاضه میکردن که لال از دنیا نرن، یا کرمی عجیییییب میریختن که می موندی خدایا اصلا به اینا عقل دادی؟ تصور کنین امروز ظهر کنار خیابون پارک کردم منتظر مامان، ظل آفتاب نشستم تو ماشین، دارم از فرط گرما با پوشه پرونده خودمو باد میزنم، یه موتوری از پشت اومده دو ترک نشستن، از کنار من رد شدن چون دیدن من خانومم کنارم که رسید سرشو نزدیک کرد یه عربده زد که مثلا منو بترسونه، یکی نیست بگه آخه آدم نا حسابی، یعنی چی این کار، که چی حالااااا؟؟؟!!!! دردت واساد؟؟؟!! جایزه بهت دادن؟؟!! بعضیا واقعا مریضن. نمیدونم با خواهر و مادر خودشونم اینطوری می کنن یا فقط واسه بقیه کرم دارن.

این دو سه روزه با دیدن این جریانا می گفتم خدایاااا چرا این جنس مذکر رو با خورده شیشه آفریدی؟؟؟ (خدایی نمیخام همه رو جمع ببندم و قضاوت کنم ما خانومام خیلییییی اوقات اشتباه داریم و اشتباه می کنیم - که نمونشو پایین عرض می کنم- اما گاهی این جنس ذکور واقعا به سطوح میارن آدمو و تا جایی که دیدم خانوما نسبت به آقایون ناخالصی کمتری دارن)

البته البته و صد البته که قضیه مردان و آقایونی که واقعا از رفتار و منشو ادب و جوونمردیشون آدم کیف می کنه و به تمام معنا لایق واژه مرد و آقا هستن کاملا از این جنس مذکر جداست. 

از یه طرف با دیدن این قشر نا امید میشم از جامعه و فرهنگ و مروتی که دیگه نیست و بشدت دلم میگیره از طرف دیگم وقتی فکر می کنم می بینم نه هنوزم هستن مردایی که با دیدن یه زن پشت فرمون راه رو واست باز می کنن یا به احترامت صبر می کنن تا تو رد بشی یا وقتی مشکلی پیش بیاد برای کمک بهت می ایستن و بهت کمک می کنن. هستن هنوز مردایی که ادب و احترامو مروت و جوونمردی رو از یاد نبردن، دلم گرم میشه هرچند نادرن اما هنوز وجود دارن. خدا جمعیت جوونمردا رو زیاد کنه و خدا آخر و عاقبت هممون رو ختم بخیر کنه به حق علی. 

- رفتی تو مطب نشستی واسه معاینات همین پرونده، ملت هم منتظر توی یه اتاق انتظار کوچیک. همینطور منتظر نشستی و تماشا می کنی رفت و آمدها رو یهو یه زنه اومده صاف رفته سر میز منشی، انگار نه انگار که نوبت بقیست، ملت تو گرما منتظرن، تازه طلب هم داره که میخاد بره تو، آژانس دم در منتظرشه، وقتیم منشی میگه همه تو نوبتن میگه "آقایون که کاری ندارن من از راه دور اومدم غریبم تو این شهر، بچمو گذاشتم فلان جا مغازمو ول کردم کل شهر مطبها رو چک کردم هیچ جا قبض نداشتن جز اینجا، اومدمو فلان". میگی بقیه هم کار دارن والله، میگه "من ساعت 5 وقت گرفتم" منشی هم گفت همه تلفنی وقت گرفتنو اومدن، خلاصه هرچی گفت بقیه هم صداشون در اومد که خانوم نمیشه همه نوبت دارن. مجبور شد صبر کنه خلاصه.

شاید اگه اینطوری طلبکارانه رفتار نمیکرد بقیه کنار می اومدنو می گفتن برو اما وقتی وارد شدی با طلبکاری و داری به بقیه و ارزش وقتشون و آقایون بی احترامی می کنی و فقط خودتو میبینی قطعا بدون که کسی قرار نیست پا پیش بزاره و نوبتشو دو دستی تقدیمت کنه. تازه جریحتر میکنی همه رو که اونام با سینه سپر دفاع کنن از حقشون. 

نتیجه:

- وقتی همت کنی کارهای عقب افتادتو می تونی زود انجام بدی فقط باید اراده کنی پس در هر شرایطی سعی کن کارتو به موقع انجام بدی

- از تمسخر و آزار دیگران بفهم که کارت خوبه، و اینکه مسخره می کنن یعنی یه چیزی سوزوندتشون پس به کارت ادامه بده و نا امید نشو

- با وجود همه بدیهای ناامید و ناراحت کننده هنوزم خوبیهایی هستن که دلگرمت می کنن سعی کن اونا رو بیشتر ببینی.

- اگه میخای دیگران بهت احترام بزارن تو هم به دیگران احترام بزار. احترام بزار تا احترام ببینی چه به مرد چه به زن. در واقع داری توی احترام به دیگرون بخودت احترام میزاری.

- خستگی و پر کاری یه خوبی داره فقط، اینکه از فرط خستگی نشسته چرت میزنی و هرچیم تلاش کنی نمی تونی چشاتو باز نگه داری. دیگه واسه خوابیدن نباید هی این پهلو اون پهلو بشی و به هزار چیز فکر کنی تا خوابت ببره. حتی اگه نخوای هم خوابت میبره

- یه نتیجه ای که بش پی بردم و لمسش کردم اینه که شدت گرما روی آدما خیلی اثر میزاره. رو اعصاب و تحملشون، روی حال و هواشون. خدا بهمون رحم کنه تو ماه رمضون. (راستی خدا فردا تو قیامتت حق بدی آب و هوام در نظر می گیری دیگه؟ نه؟ :دی)

و یه نکته که واسم تاییدی و تاکیدی بود:

همیشه خوشرویی باعث خوب پیشرفتن کارا میشه و انرژی مثبتی رو توی فضا ایجاد می کنه. تو این جریان دو نفر بودن که خوشرویشون از خستگی آدم کم می کرد یکی از خانومهای مستقر در پلیس + 10 و دومی سربازی که تو درمونگاه نیروی انتظامی گروه خونی رو مشخص می کرد که با انرژی مثبتش باعث شد یه ذره ترسی هم که داشتم با خنده فراموش کنم. کلا خوشرویی و لبخند توی چهره آدما همیشه باعث یه اتفاق خوب در برابر دیگران میشه مثل فراموش کردن ناراحتی، عصبانیت، خلع سلاح کردن قیافه طلبکارانه، رفع خستگی طرف حتی اندک، انرژی مثبت دادن و حتی امید و آرامش دادن به طرف و محیط. و مهمتر از همه به خود شخص. پس هیچ وقت لبخند یادمون نره :)

*لبخندت را دریغ نکن نه از خودت نه از دیگران*

*صبح یعنی تو ، وقتی لبخند می زنی ..... لبخندت به خیر*

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۴/۲۶
برگ سبز

نظرات  (۲)

وااااااااای خیلی خندیدم از اون که خواسته بترسونتت :))
به نظرم کاراشون بیشتر کارای بچه هاست، هیچ وقت بزرگ نمیشن! حتی شاید بدون منظوره :)
امروز من هم مُردم تقریباً! 3 ساعت تو راه رفت، 3 ساعت برگشت!!!!




کجاش خنده داره؟؟!!!
ترسوندن کسی خنده داره؟!!
خودتو بزار جای من کلافه از گرما، بعد یکی هم اینطوری کنه باهات اونوقت میخندی؟ ایششش
کلا که همیشه بچن ولی بنظرم این بی فرهنگیه، بی شعوریه نه بچگی P:پس الان روحت بود حرفید؟ :))
من از اون خندیدم، همیشه که خنده به معنی خوشحالی نیست بابا! به بچگیش خندیدم خوب، به این که هنوز یاد نگرفته با یه خانم محترم چه طور رفتار کنه!
:(
آره دیگهههه! الانم تو برزخم! جات خالی خ حال میده، اینجا دیگه به آدم نمیخندن، حتی اگه تو جهنم باشی!!




الهیییی. عزیز دلم :*
عزیزمی.
:)) گلی ناراحت شدی؟ من فقط شوخی کردم باهات. از روی شوخی و کل کل جواب دادم. :)) ناراحت نشدم کههههه .
عزیزمی :*:X
خدا نکنه. دوستان بجای ما :)) نه نه دور از جونت :*
اصلا بگو اونجا وقت می کنن به کسی بخندن؟ همش باید بترسی و بلرزی که کارنامه عملت رو سیاهت کرده :(
قربونت بخند، لبخندت بخیر عزیزم ;)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی