هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

هرکجا محرم شدی

چشم از خیانت بازدار

ای بسا محرم

که با یک نقطه مجرم می شود

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب

از دولت عشق ...

جمعه, ۵ خرداد ۱۳۹۱، ۰۶:۱۵ ب.ظ
سلام

دیشب بعد از اینکه دعاهامو خوندم و خوابیدم یهو نیمه شب با حال بد بیدار شدم. آروم و قرار نداشتم. بماند که چی شد و چه کارایی کردم که آروم بشم و نشد (اینم بگم که بخدا می گفتم، اینم شب آرزوهات، چرا اینطوری شد؟ چرا اینطوریم کردی؟!! ...)

خلاصه وقتی دیدم هیچ طوری خوب نمیشم دیدم یه کتاب کنارم گذاشته به اسم "از دولت عشق" (نوشته کاترین پاندر و ترجمه گیتی خوشدل) شروع کردم به خوندن یه فصلش با مضمون قدرت شفابخش عشق...، با این محتوا که برای رهایی از بیماریها باید اونایی که ازشون ناراحتی رو ببخشی کاملا، و رهاشون کنی به سمت خیر و صلاحشون، چون منشا خیلی از بیماریها ناراحتیهایی هستن که تو خودمون نگه داشتیم و حتی ممکنه بعد از چندین سال خودشونو به شکل بیماری نشون بدن، تا وقتی دیگران رو نبخشیدیم مثل یه حلقه ه ما متصلن و توی زندگیمون هستن پس واسه این که رها بشیم از این حلقه و از زندگیمون رهاشون کنیم و به آرامش برسیم باید ببخشیمشون، بخاطر خودمون ببخشیمشون نه واسه اونا. باید عفو کنیم و رهاشون کنیم...

خلاصه همینطور که اینا رو می خوندم دیدم دارم آروم میشم. وقتی شروع کردم به گفتن و تکرار عبارات تاکیدیش و بخشیدن اونایی که ازشون ناراحتم اول فکر می کردم 3/4 نفرن اما همینطور که می گفتم هی زیاد می شدن تا اینکه تصمیم گرفتم بنویسم اسماشونو و حدودا 20/30 نفر شدن از قدیم تا حالا !!!!!! که باید اینا رو می بخشیدم کاملا و رهاشون می کردم (شاید بعدا باز یادم اومدو زیاد شد این لیست ...). خلاصه همینطوری تکرار کردم تا آروم شدمو خوابم برد. گاهی هم بیدار می شدم یه ذره نا آرومی میمود سراغم باز تکرار می کردمو آروم می شدم می خوابیدم. 

یکی از اون عبارات برای بخشش این بود:

"من آزادانه عفو می کنم و کاملا می بخشم. از همه رنجشها دست بر می دارم و می آسایم. هرگونه داوری و انزجار و انتقاد و خصومت را کنار می گذارم. همه بارهایم را بخدا می سپارم تا همه مسائل را با شادمانی حل کند و همه چیز را شفا بخشد. حقیقت دولت بخش، آزادم کرده است تا همه موهبتهای عالی خود را بدست آورم و این موهبتهای بی همتا را با دیگران تقسیم کنم!"

القصه اینم داستان دیشب و شب آرزوهای من بود که بعد از اون جواب سوالمو از خدا گرفتم و حکمت این شب رو: که اگه میخام آرزوهام برآورده بشه باید دیگرانو ببخشم و رها کنم. خدا خواست با این اتفاق بهم بفهمونه این موضوع رو :) ازش ممنونم

خدا جونم شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت

خدا جونم دوست دارمممممممممم

اینم یه عبارت کوتاه زیبا از این کتاب:

از دولت عشق زنده ام، با محبت زندگی می کنم و محبت همواره پیروز است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۳/۰۵
برگ سبز

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی